آموزش دوباره کلاسهای نظامی و رفتن به قرار گاه زنان
برای اولین بار بود که بعد از چند ماه ما این همه دختر جوان می دیدیم. بعضی وقتها که زیر چشمی نگاه می کردم چشمم به چشم یکی از آنها می افتاد که داشت یواشکی مار ا دید می زد. هیچ کس جرئت نمی کرد علنی نگاه کند. تر س از گزارش نوشتن ودر نشست ها فحش خوردن اجازه رفتار عادی را نمی داد. خبرنگارها آمدند همه برایشان دست زدند. الان که در کانادا هستم خنده ام می گیره. کجا برا ی خبر نگارها دست می زنن. ما ها ی آدم ندیده در زندان اشرف بایستی برای خبرنگارانی که احتمالان مجاهدین و یا عراق پول سفرشان را داده بود دست می زدیم. دوباره شروع به بازکردن پیچها کردیم.
گفتگوی با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت ششم
من شخصاً علائم شکنجه را روی بدن رضا دیدم رضا می گفت به مدت 2 سال در سلول انفرادی بود صرفا به خاطر اینکه نمی خواست در سازمان بماند و تقاضای خروج از اشرف را کرده بود. او به من گفت: یک مادر پیر 70 ساله دارم که به غیر از من کس دیگری را ندارد و به مسئولین سازمان گفته بودم برای کمک به مادر پیرم مایلم از اشرف خارج شوم و به ایران بازگردم. ولی آنها قبول نمی کردند و تاکید داشتند به هر ترتیبی شده اجازه نخواهند داد از قرارگاه اشرف خارج شوم تا اینکه در یکی از روزها مشاجره شدید با فرماندهان به درگیری فیزیکی منجر شد و مرا بشدت تحت شکنجه قرار دادند و این بلا را به سر من آوردند.
اینجا اشرف است، غروبکده آرمان هزاران انسان آزادیخواه
در آنسوی اشرف انسانیت را نابود کرده اند در کمال شقاوت و بی رحمی. فرزندان را وادار می سازند تا به والدین اهانت نمایند و والدین را مجبور می سازند تا عطوفت مادری و محبت پدری را زیر پا نهند و نمایشی از زشتی ها را خلق نمایند بدین شکل نیت پلید رهبر سفاک را عریان نمایند.
چهار خبر از اشرف
هرسال سازمان مجاهدین در یک نمایش مسخره برای اعضای خودش با دادن کارت پستال هایی به آ نها میگفت که اگر برای خانواده خود میخواهیدکارت بفرستید ما از طریق سرپلهای خارج کشور آن را به دست خانواده شما میرسانیم، گرچه هیچکدام از این کارت پستالها در تمام این سالها اصلا پست نشدند و فقط به این منظور بودکه افراد مستقر در اشرف از پاسخ ندادن خانواده خود دلسرد شوند. اما امسال همین کارت پستالها هم توزیع نشد و فقط از افراد خواستند که با نوشتن نامه های تبریک جمعی به مسعود و مریم عید را تبریک بگویند و این کار را با گرفتن نامه های پنج تا هشت امضا ئی انجام دادند.
مشاهدات آقای اکبر مرادی در مراجعه به قرارگاه اشرف در عراق
همانطور که اطلاع دارید در تاریخ 21 اسفند 1386 آقای اکبر مرادی برادر آقای حسین مرادی مستقر در قرارگاه اشرف، همراه با خانم بتول سلطانی و آقای امیر صفائیان، برای دیدار با برادرش به قرارگاه اشرف مراجعه نمود. آقای اکبر مرادی در گفتگو با مسئولین بنیاد خانواده سحر نسبت به طرز رفتار برادر خود که از سال 1365 او را ندیده بود اظهار تعجب می کرد. وی از ابتدا مشخص کرده بود که به لحاظ سیاسی فرد بی طرفی است و انگیزه اش از سفر به عراق صرفا دیدار با برادرش بعد از بیش از دو دهه میباشد. او اذعان داشت که تصوراتش در خصوص برخورد و مناسبات سازمان مجاهدین خلق با آنچه که شاهد بود فوق العاده متفاوت بود. آقای اکبر مرادی در بخش هایی از گفتگوهای خود چنین تعریف میکند:
بزرگداشت تراژدی حلبچه و تشریح وضعیت اسیران اشرف
ایشان شرح کوتاهی از تاریخچه مبارزات خلق کرد داد و سپس به تشریح مسائل روز در عراق پرداخت. در طی اجرای این مراسم آقای مسعود جابانی از سوی کانون رهائی ضمن تقدیم کتاب فرقه به ایشان به تشریح وضعیت اسیران پادگان اشرف پرداخت. آقای ربرت زوتریک در مورد مجاهدین و عملیات مشترکی که آنان با صدام علیه خلق کرد داشتند، مسائل مهمی را مطرح نموده وآن را ریشه یابی نمود و تاسف خود را از شرایط کنونی که اسیران پادگان اشرف به عنوان مردان و زنان پرشوریکه برای آزادی و عدالت اجتماعی وارد صحنه مبارزه شده اند، ابراز نمود.
برای عزیزان مفقود شده چه کار کنیم
در هرکشوری که زندگی میکنند به نزدیکترین دفتر صلیب سرخ بین المللی مراجعه کرده و فرم مخصوص افراد گمشده را پر کنند این فرم در تمامی این دفاتر وجود دارد و صلیب سرخ هم ملزم به پیگیری است، در این فرم باید قید شود که آخرین خبر از فرد گمشده قرارگاه مجاهدین و کمپ اشرف در عراق میباشد؛ به همراه فرم هم در محل خاصی که در همین فرم وجود دارد ؛ میتوان چند خط نامه برای فرد مفقود شده نوشت ؛ صلیب سرخ ظرف دو تا سه هفته به این فرم پیگیری پاسخ خواهد داد و سازمان مجاهدین خلق هم برای این سازمان بین المللی کمتر میتواند مانع تراشی کند. در صورت وجود فرد گمشده در کمپ اشرف و نیز پاسخ او ؛ خانواده ها میتوانند برای دیدار با این عزیزان اقدام کننند. با امید موفقیت و دیدار عزیزانتان خواهشمندم بعد از پیگیری از صلیب سرخ همچنان مرا در جریان قرار دهید.
گزارشی از میزگرد انجمن های حقوق بشری ایرانیان
با توجه به شرایط اضطراری انسانی بوجود آمده در کمپ اشرف و تهدیدات جدی موجود برای این افراد در کشور عراق و به استناد گزارشات اکثریت قریب به اتفاق سازمانهای حقوق بشری بین المللی، انتقال این افراد به کشوهای امن ثالث (بخصوص و ترجیحا کشورهای اروپایی و امریکای شمالی) اولویت اول را داشته و وارد کردن مسائل سیاسی و یا هر گونه سواستفاده سیاسی از وضعیت بوجود آمده و یا کارشکنی در این حرکت صرفا حقوق بشری را پیشاپیش محکوم می کنیم.
گفتگو با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت پنجم
یادم میاد مدت یک ماه بود که وارد ارتش به اصطلاح آزادیبخش شده بودم. جنگ عراق و آمریکا شروع شد من در درگیری با نیروهای اتحاد میهنی کردستان عراق زخمی شدم و به اسارت آنها در آمدم به مدت چند ماه در بیمارستان شهر سلیمانیه تحت مداوا بودم و سپس به زندان امنیت سلیمانیه منتقل شدم. بعد از شش ماه با همکاری صلیب سرخ آزاد شدم و ازمقامات صلیب خواستم تا به من کمک کنند برادرم و دوستم را از سازمان بیرون بکشم
ایمیل و عکس آقای خدابنده از کاظمین
مطلبی از مسعود روی سایت ها دیدم (مسعود جابانی). با نظرش کاملا موافقم. هرچه رجوی بیشتر جیغ میزند و عربده می کشد باید بیشتر حول مسئله وضعیت اسفناک پنج سال اخیر کمپ اشرف (جدا شده و جدا نشده اش هم نه برای ما فرقی می کند نه برای دیگران) و انعکاسش در غرب کار کنیم. به قول دکتر نوری زاده”فاجعه کمپ اشرف” را باید به مسئله روز کشورهای غربی و سازمانهای حقوق بشری تبدیل کرد
گفتگوی با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت سوم
پرده از جنایات هولناک مجاهدین بر علیه نیروهای خودشان از جمله موارد قتل، شکنجه، طلاق، جداکردن کودکان از والدین، برداشت. بر همگان و افکار عمومی جهانی و نیز همه افراد و نهادهای فعال در زمینه حقوق بشر مسلم و مشخص شده است که سازمان تروریستی مجاهدین مفاد منشور جهانی حقوق بشر را زیر پا گذاشته و مبدل به فرقه و سکت مذهبی با مناسباتی غیر دموکراتیک و غیر انسانی شده است.
گفتگو با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت دوم
آیا در پذیرش خودتان را با مناسبات سازمان وفق دادید؟ در پذیرش چه گذشت؟ در طول یک سالی که ما در پذیرش بودیم با مسئولین پذیرش خیلی اختلاف داشتیم اختلاف ما بر سر مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی بود و نیز بر سر رفتار غیر انسانی مسئولین پذیرش و قوانین ظالمانه ای که آنها در آنجا داشتند معمولا درگیر می شدیم

