*گزارشی از نشست تعدادی از اعضای جداشده بمناسبت پنجمین سالگرد خلع سلاح ارتش فرقه انجمن نجات – دفتر استان مازندران 21 اردیبهشت 87 پنجمین سالگرد خلع سلاح ارتش به اصطلاح آزادیبخش فرقه رجوی توسط نیروهای آمریکائی است.اگر چه این ارتش به ظاهر از بطن استراتژی مبارزه مسلحانه شکل گرفته است و قرار بود با گسترش […]
*گزارشی از نشست تعدادی از اعضای جداشده بمناسبت پنجمین سالگرد خلع سلاح ارتش فرقه
انجمن نجات – دفتر استان مازندران
21 اردیبهشت 87 پنجمین سالگرد خلع سلاح ارتش به اصطلاح آزادیبخش فرقه رجوی توسط نیروهای آمریکائی است.
اگر چه این ارتش به ظاهر از بطن استراتژی مبارزه مسلحانه شکل گرفته است و قرار بود با گسترش آن به میان توده ها بنیان امپریالیسم و ارتجاع را برکند و بعنوان مظهر قدرت خلقها ، عدالتی جهان شمول و توحیدی را در جامعه ایران برپا نماید! ، ولی عملا در طول پروسه شکل گیری و عمر کوتاه اش به آلت دستی برای اهداف شوم دشمنان قسم خورده ملت ایران تبدیل واندک اندک به عنوان بخشی از نیروهای اطلاعاتی و نظامی در طول هشت سال جنگ در اختیار ارتش متجاوز صدام قرار گرفت و رجوی مبارزه مسلحانه برای سرنگونی را با خیانت به خلق در هم آمیخته و به عنوان یک ارتش ضد میهنی و ضد ملی در جبهه بیگانگان در مقابل خلق و انقلاب مردم ایران ایستاده و ننگ ابدی تاریخ را برای خود خریده است.
نگاهی گذرا به پروسه نظامی وتغیر استراتژی رهبران فرقه در سالهای 65و66و چرخش سریع فعالیت آنان از جنگ شهری به فعالیت های نظامی و کلاسیک در جبهه های صدام ، بیانگر این حقیقت است که رجوی برای بر اندازی و هر چه سریع تر به قدرت رسیدن ، تن به استراتژی قدرت به هر قیمت داده است.و تا جائی پیش رفته است که تمامی امکانات و نیروی سازمان را در قالب یک تشکیلات فرقه ای و ارتش در اختیار دشمنان ایران قرار داده است.
نمودار تند پیشروی و رشد ارتش او در خیانت به وطن بخصوص در جنگ 8 ساله ، آنچنان او را سرمست و مدهوش کرده بود که حتی بعد از آتش بس که خود نیز به منزله پایان جنگ و شکست استراتژی جنگی بود با کمک ارباب معدومش به گسترش آن پرداخته و چون خط و جبهه ای برای بهانه حضور نیروهایش در مرز را نداشته ، به عنوان بخشی از نیروهای ارتش بعثی در جهت حفظ و نگهداری دیکتا توری عراق ، بعنوان وفادارترین نیرو های نظامی در سرکوب ملت کرد و عرب عراق برآمد تا با حفظ ارباب ، بقای خود را در آن کشور تضمین کند.
اما سرسپردگی و تلاش بی وقفه بدلیل نامشروع و زائده جنگ بودن ارتش او ، راه به جائی نبرده و در روند ومسیر سرنوشت دیکتاتورعراق به گیجی استراتژیکی دچار و در تنگنای سرنوشتی محتوم در مقابل نیروهای امپــریالیــسم آمریکا زانو زده و در یک نشست محرمانه با پائین ترین سطوح فرماندهان آمریکائی ندامت نامه سیاسی و نظامی امضاء نموده و دستور بالا بردن پرچم سفید در مقابل دشمنان دیرینه خلقها!!! را به ارتش خود داده است! تا بدین طریق با تحویل سلاح [که روزی آنرا ناموس خود و رزمندگانش می نامید ]به نیرو های آمریکا ، در کنف حمایت آنان قرار گیرد.
* مجری : امروز برای بررسی این موضوع با تعدادی از رزمندگان و اعضای جداشده ای نشسته ایم که سالها عمر خود را در ارتش فرقه رجوی سپری کردند و در زمان خلع سلاح در 5 سال پیش در قرارگاه اشرف حضور داشتند و شاهد افول و به زیر کشیدن پرچم این ارتش! بودند.

آقایان:
– ایرج صالحی ، از اعضای قدیمی سازمان و ارتش به اصطلاح آزادیتخش.
او از سال65 تا83 در مناسبات اشرف بوده است ودر پروسه فعالیت در اثر برخورد با مین یک پای خود را از ناحیه مچ از دست داده است.
– هادی شبانی، از اعضای فعال و شناخته شده در تشکیلات فرقه در اشرف و بغداد.
او از سال 64 به مدت 20 سال در تشکیلات فرقه بوده است. نامبرده در عملیات مرصاد از ناحیه شکم صدمات جدی دیده است.
– مجید قرائتی ،از هواداران و زندانی سیاسی و عضو ارتش فرقه در سال های 65و66 در اشرف.
– مسعود دریا باری ، از اسرای پیوسته ،که تا سال71 از عناصر پر کار و فعال یگان ویژه و پیاده مکانیزه ارتش فرقه بوده است
– دوست محمد فرحی ،از هوداران داخل کشور که از سال 66 تا سال 72 عضو ارتش فرقه بود. نامبرده نیز بعلت عدم پذیرش انقلاب طلاق رجوی مدت 9 سال حبس در زندان استخبارات و ابوغریب بغداد را گذرانده که در سال 81 آزاد وسالها از صدمات روحی ناشی از برخورد مسئولین فرقه در اشرف و زندان صدام رنج می برد
* با تشکر ازهمه دوستانی که قبول زحمت نموده ودر این نشست حضور بهم رساندید و با عذر خواهی از اینکه به نوعی شما را به گذشته تلخ تان می بریم ،می خواستم برای آغاز بحث ، ابتدا هر کدام از شما جمله ای از اهمیت سلاح در مناسبات گذشته فرقه بفرمائید.
فرحی : اولین جمله مسئولین در آموزش نظامی در گذشته برای اهمیت سلاح ، سلاح ناموس سازمان است بود.
دریا باری : مسئولین برای جا انداختن اهمیت سلاح آنرا شرف هر مجاهد خلق میدانستند.
قرائتی : آنها در آموزشها ی نظامی بارها تکرار می کردند سلاح همانند عضوی از بدن انسان که هرگز از او جدا و رها نمی شود.
صالحی : در ایدئولوژی رجوی، سلاح تنها وسیله احقاق حق بود. اهمیت سلاح را می توان از آرم فرقه فهمید. در آنجا تفنگ ستون اصلی است.
از اصول و مبانی تشکیلات در گذشته این بوده است که عنصر بدون سلاح در تشکیلات جایگاهی ندارد و در واقع فردی قابل پذیرش بود که در همان ابتدا زبان و وسیله ترور و کشتار را به رسمیت می شناخت.
در این رابطه همه ما واقفیم که چنانچه فردی در نگهداری سلاح قصور یا کوتاهی می کرد، سلاح را بعنوان تنبیه مدتی از او می گرفتند تا به اصطلاح تنبیه شود و قدر آن را بداند و فرد را وادار می کردند تا از خود انتقاد کند.
شبانی: همین که گفته میشد سلاح ناموس فرقه ویا رهبری واز عنصر رزمنده جدائی ناپذیر است ،خود بیانگراهمیت ونقش آن بوده است.
در آموزشهای نظامی سلاح نقش استراتژیکی داشته اشت. تمامی عملکردها و پیشبرد خط و خطوط در رابطه با سرنگونی با سلاح بوده است به همین دلیل تلاش داشتند تا سلاح را ناموس هر فرد جا بزنند حتی سلاحی که در جبهه جنگ برای برادرکشی باشد!
البته رهبری فرقه از بدو پیروزی انقلاب راه دیگری برای تغیرات اجتماعی و هژمونی طلبی خویش به جز بکار گیری سلاح و جنگ مسلحانه نمی دیده است.
جمع آوری وانبار کردن سلاح در ایام پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در سال 57، برنامه ریزی مطالعاتی از جنبش های مسلحانه دنیا برای هواداران و اعضا در فاز سیاسی همه و همه از اندیشه تروریستی فرقه ای رهبری آن می باشد به همین دلیل باید اولین کلام در آموزش برای هر رزمنده سلاح ناموس رهبری و.. خوانده شود.
* مجری : با توضیح دوستان اهمیت سلاح و اینکه این توجه ناشی از ایدئولوژی فرقه ای و تروریستی رجوی است بر کسی پوشیده نیست. حتما تاکنون به این رسیده اید که رجوی بنا به ماهیت فرقه ایش جز در ترور و جنگ و کشتار زنده نخواهد بود ، البته این ماهیت تمامی فرقه های تروریستی است آنان در ابتدا به نام حرکتهای انقلابی و خلق و مردم و….دست به ترور ، کشتار جمعی ودر نهایت راه به خیانت و وطن فروشی می برند.
– برای روشنتر شدن بیشتر بحث خواستم سئوال دیگری بپرسم ، اینکه چرارجوی در مسیر حرکت مبارزه مسلحانه و جنگ شهری به سوی عراق کشیده شد و نیروهایش را در اختیار صدام قرار داد ؟
قرائتی : رجوی که همیشه در نتیجه مبارزه مسلحانه خود عجله ای خاص داشت و با خیال سرنگونی کوتاه مدت نتوانسته به اهداف از پیش تعین شده اش در زمان بندی مشخص به قدرت برسد ، پس از بن بست های نظامی سال 65 وارد جنگ شد. او که موفقیت را در سلاح و ترور بیشتر می بیند در اینجا نیز می خواست از فرصت جنگ استفاده کند وبا همکاری با صدام ،سلاح و ادوات بیشتری بدست بیاورد وبا تشکیل واحد های بیشتر سریع تر به آرزوهایش یعنی همان سرنگونی برسد و با همین انگیزه رو به سوی صدام آورد تا طرح جدیدش را یعنی تشکیل ارتش خود را اعلام کند.
صالحی : من اگر صحبت های آ قای قرائتی را تکمیل کنم ، باید بگویم که در واقع او برای پیشبرد اهداف خودش به عراق رفت ولی راهی را انتخاب کرد که منجر به خیانت و وطن فروشی ختم میشد ، صدام هم که در آن موقع در جنگ با ایران مانده بود نیاز مبرمی به یک چنین نیروئی که بتوان بعنوان ستون پنجم در جنگ از آنها استفاده کند ، داشت.
به همین دلیل با پر و بال دادن رجوی و بستن قرارداد صلح صوری با آن به عنوان نماینده مردم ایران در پاریس قصد بهره برداری سیاسی و نظامی را داشت.
خود محوری و یکه تازی رهبری فرقه در تصمیمات مهم و استراتژیک و استقرارش در بغداد خود عامل مهمتری بر رفتن و وابستگی اش به عراق شد تا جائی که دیگر تعین کننده خط و خطوط و عملیات های فرقه توسط فرماندهان جنگ ارتش عراق انجام میشد.
تعریف و تمجید فرماندهان عراقی از رزمندگان و عملکردهای جنگی آنان در جبهه و تشویق امرای صدام از رجوی در جهت جذب بیشتر نیرو از داخل به عراق و در اختیار گذاشتن مرحله به مرحله سلاحها و ادوات سنگین تر نظامی و… رجو ی را برآن داشت که اعلام تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش را بدهد و د ر واقع در قیف همکاری نظامی و اطلاعاتی صدام در جبهه قرار بگیرد که دیگر راه بازگشت نداشت.
در واقع سرنوشت خود و تمامی نیروهای سازمان را به سرنوشت جنگ و در نهایت به سرنوشت صدام گره زد.
در اینجا می توان گفت برندگان اصلی این تشکل ( ارتش آزادیبخش ) در واقع همان بعثیان و ارتش صدام بود که با حمایت آن تا پایان جنگ و بعد از آن بهره برداری لازم را کرده اند. به جز عملیات مرصاد، حتی برای یک بار اجازه انجام هیچ عمل جدی و کارسازی برای ارتش رجوی ندادند و تماما از آنها برای سرکوبی داخلی و حفاظت از منافع و حکومت خود استفاده کرده اند.
شبانی : در راستای تائید صحبتهای ایرج که صدام اجاره هیج تهاجمی جدی به ایران را به فرماندهان فرقه نمی دادند نمونه ای را بعرض می رسانم ،چند روز قبل از تهاجم نیرو های ائتلاف به عراق به همراه صدیقه حسینی و تعدادی از فرماندهان برای شناسائی اطراف شهر مندلی عراق به سمت مرز حرکت کردیم ، ولی با وجود همراهی افسر رابط استخبارات ،فرماندهان سپاه عراقی مستقر در منطقه مرزی مانع حضور ما به منطقه مرزی شدند آنها به صدیقه گفتند که از این پس حضور شما در منطقه مرزی برای شناسائی عملیاتی بایستی با دستور مستقیم صدام باشد.
