مصاحبه بین آقای نصوری و فرزین انجمن نجات – دفتر بوشهر در مقدمه بایستی از اقای نصوری تشکر کنم که علیرغم داشتن کارهای شخصی فراوان زحمت کشیده و ما را در این مهم یاری کرده اند هدف از این گفتگو این است که مسائل سازمان به ما ربط دارد زیرا علیرغم اینکه سالها انرژی خودمان […]
مصاحبه بین آقای نصوری و فرزین
انجمن نجات – دفتر بوشهر
در مقدمه بایستی از اقای نصوری تشکر کنم که علیرغم داشتن کارهای شخصی فراوان زحمت کشیده و ما را در این مهم یاری کرده اند هدف از این گفتگو این است که مسائل سازمان به ما ربط دارد زیرا علیرغم اینکه سالها انرژی خودمان را در این راه صرف کرده ایم و به نتیجه ای نرسیده ایم دیگران را آگاه کنیم که در آنجا چه بر ما گذشت و هم اینکه از سازمان بپرسیم چرا چنین رفتاری را در پیش گرفته و در این خصوص حرف هیچکس را قبول نمیکند ما در اینجا قصد نداریم چیزی را بزرگنمایی کرده و به دلیل اینکه از سازمان جدا شدهایم تنها قلم زنی کرده با شیم ما مسئولیت داریم تا حقایقی را که در سازمان وجود دارد افشا کرده و مسائلی که رهبری از حل انها عاجز است را بازگو کنیم ما نمیخواهیم به سازمان بگوئیم چه کار کن بلکه میخواهیم اعضا و هواداران را مورد خطاب قرار داده و آنها را آگاه کنیم
پرسش خودمان را با این سئوال آغاز میکنیم که سازمان پس از اینکه سلاح را بر زمین نهاد و مبارزه مسلحانه را به کناری گذاشت چه کارهایی را شروع کرد و چرا؟
– سازمان تا انوقت باور نداشت که صدام سقوط خواهد کر د پس از حمله امریکا و سقوط صدام و گیجی ناشی از ضربه خلع سلاح و سپس دستگیری مریم در گردابی فرو رفت اما بهترین راه را در این دید که برای نگاهداری از افراد و اعضا در بند سازمان بایستی بند بازی را با توجه وضعیت جدید عراق بوجود اورد و به دفع الوقت در انجا بگذراند و بهترین جا نیز برای انها عراق بود به این دلیل برای نشان دادن حمایت مردم عراق از سازمان یک برنامه بزرگی در دستور کار قرار گرفت که آماده سازی ان چند ماه بطول انجامید و در اشرف زمینی به وسعت دو برابر زمین فوتبال مسطح گردید و در ان سایبانهایی برپا شد که ملتی را جمع کرده و برای انان سخنرانی کنند
س- چرا حمایت مردم عراق از سازمان؟
ج-چون سازمان میخواست بدینوسیله اعلام کند که ما را از عراق بیرون نکنید
س-بله البته میبخشید که حرف شما را قطع میکنم اما همیشه سئوالم این بود که چرا سازمان بدنبال این است که در عراق مردم حامی انها هستند چون سازمان افرادش ایرانی هستند و باید به دنبال حمایت مردم ایران باشد نه مردم عراق فرانسه و یا المان و انگلیس
ج- بله بله حرف شما درست است اما سازمان این کارها را برای این انجام میدهد که هدف واقعی او سرنگونی نیست چون خوب میداند در ایران طرفداران زیادی ندارد و با ید برای وجود خود در شکافی زندگی کند. چه جایی بهتر از عراق که ایزوله و محل اشوب است
س-چند نفر در این همایش امدند؟
ج-تخمین زده میشد که تا 50 هزار نفر بیایند و جهت این امر پارکینگهایی در بیرون قرارگاه اماده شد تا سیل خودروهای نفرات به ان روانه شوند
س-کار و مسئولیت شما چه بود؟
ج-مسئولیت ما این بود که برای هدایت و سازماندهی پارک خودروها از صبح عازم انجا شدیم اما دیدیم تعداد بسیار کمتر از انچه است که سازمان تخمین میزد و این را شکست دیگری برای سازمان دانستیم و با وجود زحمات و خرج چندین ماهه و کار کشیدن از نیروها در گرمای طاقت فرسا انچنان هم استقبال مواجه نشده بود کم کم گفتند که نیروهایی که برای انتظامات ایستاده اند نیز به جمع بپیوندند تا با انها لا اقل جلو این گاف گرفته شود و صحنه های خالی پر گرددسازمان هر چیز را که کم داشته باشد یک چیز را زیاد دارد و ان رو است
س-خب حالا سازمان چه میگفت ایا به این اذعان داشت یا خیر؟
ج-نه به هیچ وجه. سازمان در اخبار اعلام کرد که جمعیتی بیش از انتظار امده اند و از سازمان حمایت کرده اند
مثلا شهردار دیالی امده بود و سخنرانی کرده بود همین شخص در انتخابات مجلس عراق کاندید شده بود حتی از عشیره خود نیز نتوانست رای بگیرد و وارد مجلس شود این نشان میداد که او حمایت مردم را پشت خود ندارد
س- بلاخره چند نفر امدند؟
ج-5 هزار نفر تازه از این هم کمتر بود نسرین -مهوش سپهری- میگفت که این هنر سازمان است که تظاهرات 200 نفری خارجه را 2000 نفر اعلام میکند تازه این که بیشتر نمی گوید به دلیل تقابل شماست!!!
س- خب گیرم که 50 هزار نفر هم میامدند این به چه درد سازمان میخورد؟
ج- این سئوال تمامی نیروها بود ما قرار بود که به دنبال سرنگونی رژیم ایران برویم حالا به دنبال حمایت مردم عراق هستیم تا بتوانیم در انجا بمانیم و فاز جدید سیاسی را در انجا اغاز کنیم البته نه با کار سیاسی و یا ایدئولوژیکی بلکه با دادن غذا به شکمهای گرسنه انها یی که فردا با ما نبودند
س- پس شما سر این مسئله داشتید؟
ج- بله نه فقط من بلکه همه. اینهمه کار کردیم و زحمت کشیدیم تا 50 هزارتا بیاید اما 5 هزار تا هم نیامد این کار ناشی از خوش خیالی رهبران سازمان نبود انها میخواستند که به فضای یاس و نا امیدی بوجود امده غلبه کنند و این افراد را به عنوان ملاقاتی بر بالین بیمار که همان سازمان در حال مرگ بود میاوردند
س- آقای نصوری شما به ما بگویید که در ان زمانی که خانواده ها برای ملاقات آمدند فضا چگونه بود؟
ج-ما در طی این سالها نه خانه داشتیم نه خانواده نه پدر و نه مادر در واقع سازمان میگفت هر انچه شما را به گذشته تان وصل مکند باید نابود کرد
س- خب چرا؟ مگر یک انقلابی برای همین پدر و مادر و مردمش نمی جنگد چرا باید از انها جدا باشد؟
ج- چون در رأس هر چیزی باید متوجه رهبری باشد انچه که برای سازمان مهم بود این بود که شما ها مرید و رهبری مراد است و اگر در این راه پدر و مادری سالها از فرزندشان بیخبر باشند و چشم انتظار او باشند مهم نیست بگذار بمیرند در حالیکه انها در بستر بیماری هستند و در انتظار شنیدن صدای فرزندشان در واپسین لحظاتند بگذار بسوزند مادری را که هر پنجشنبه به قبرستان میرود و برای پسری که نمیداند زنده یا مرده است خیرات میدهد سازمان ادعا میکرد که میخواهد خلقی را ازاد کند اما افرادخوذش را در بند نگاه میداشت ایا این به نظر شما تناقض بزرگی نیست!
س- آیا شما در طی این سالها تماسی با خانواده خو داشتید؟
ج-خیر وقتی اجازه تماس را نمی دهند چگونه میخواهند خلقی اسیر را ازاد کنند چگونه این افراد را بایستی از خانواده و علائق سنتی دور کرد و در یک محیط بسته زندانی کرد و خورشید و ماه این اتاق تاریک را مسعود رجوی قرار داد و او را تکرار کرد و از ذهن و دید او دید و شنید و بایستی این لحظات ر ا به یاد اورد.
و اگر مادرت را به یاد اوردی این از لحظات زشت تو است و ضد انقلابی گری است و انرا باید نکوهید و طرد کرد زیرا در اینجا مادر تو جای رهبری را در ذهنت تنگ میکند شما مثل این را در چه فرهنگی دیده اید!
س- بله واقعا هیچ کجا
ج- من نمیدانم که مادر من چه گناهی را مرتکب شده بود که باید در آرزوی شنیدن خبر سلامتی فرزندش بسوزد ایا مادر من و مادر دیگر بچه های سازمان از همین خلق قهرمان نبودند که سازمان ادعا میکرد میخواهد انان را ازاد کند سازمان که همین یک سرمایه را نیز گرفته بودایا با این عمل مادر من را تحت ستم قرار ندادند و او را 18 سال در برزخ نگه نداشتند که فرزندم کجاست و فقط باید به عکس خالی من در اتاق بنگرد و سوی چشمانش را از دست بدهد و یا انقدر گریه کند که از اشکهایش بالش او خیس شود ایا به نظر شما خدا این ظلم را موجه میشمارد و این جرم را به چه اسمی در دفتر روزگار مینویسند و بر پرونده کسانی که خواسته اند فرزندان انها را به یک موجود دست اموز تبدیل کنند و در این راستا با هر شیوه ای به سرکوبش بپردازند چه چیزی را ثبت خواهند کرد!!؟
س- به نظر شما آیا با وجود اینهمه توانستند یاد و خاطر مادر و پدرمان را ز یادمان ببرند؟ من که هر صبح که از خواب بیدار شده و در اینه نگاه میکردم پدر و مادرم را میدیدم
ج-خیر هیچگاه هر گاه سرکوبش کردند نه ما مادرمان را از یاد بردیم و نه او ما را. انها ما را محصور کردند و ما به اجبار یاد مادرمان را در نهان پنهان کردیم
این ظلم کوچکی نبود که به ما کردند خدا تقاص ما را از انها در دنیا و اخرت خواهد گرفت و شعارهای توخالیشان را افشا خواهد کرد
س- در سئوال دیگر بایستی دید چرا حرفهای ما جدا شده ها یکی است و ایا بقول سازمان حرفهای ما دیکته شده است و یا اینکه دردها و زخمهای ما از سازمان است
ج- سازمان که میگفت ورود به سازمان سخت و خروج ازسازمان بسیار اسان است شیوه خود را در عراق تغییر میداد و افراد را با فشار زور و تهدید زندان ابوغریب در عراق نگه میداشت تا انها را وادار به ماندن در عراق کند جایی که انها انتخابش نکرده بودند
س-پروسه بستن دربها از کجا شروع شد؟
ج- بعد از عملیات کرد کشی مروارید در سالهای 70و 71 این زمزمه که بریده خائن و مزدور است شروع شد و بریده در خارجه به ما ز پشت خنجر میزند و دشمن است و این کلمه را برابر کردند با دشمن و شکنجه گر و در اذهان نیروها نشاندند که مبادا کسی فکر جدا شدن کند زیرا از وعده سرنگونی خبری نبود و به جای پاسدار کشی نیز بایستی اکراد کشته میشدند و سازمان میدانست که باید با افرادی که این سئوال را دارند باید با این شیوه برخورد کرده و انها را نگاه داشت در ثانی اگر با چنین فردی اگر مواجه میشدند با ید با او با غضب برخورد میکردند تا درس عبرتی برای بقیه شود و رعب و وحشتی را بوجود اورند که جا بزند و مثل محمد محمدی بگوید که-من در اینجا میمانم و راضی نیستم از بچه ها جدا شوم
س-سازمان از این افراد چه میخواست ایا انها میتوانستند برای او بجنگند و رژیمی را سرنگون کنند؟
ج- انچه که سازمان تبلیغ میکرد این بود که سیاهی لشکری را به نام ارتش ازادی بخش نگاه دارد البته برای افرادی که از درون سازمان خبر نداشتند. من هم نمی دانم چطور نفراتی را که باید برای او بجنگند با ترس از رفتن به زندان ابوغریب به جرم ورود غیر قانونی به عراق میترساند توقع سرنگونی داشت البته خودش میدانست که خبری از سرنگونی نیست و باید انها را به عنوان بردگانش و یا به عنوان گوسفندانش نگاه دارد
س- ایا شما با این افراد برخوردی داشتید؟
ج- بله من چندین نفر را دیدم که از زندان ابوغریب مجددا به سازمان برگشته بودند و برای فرار از انجا مجبور شدند که به سازمان برگردند اگر سازمان میدانست روزی صدام از بین میرود و این رازها افشا میشود شاید این کار را نمیکرد حالا با ید در انتظار افشاگریهای بسیار بیشتری بود
-بله یکی از دوستان من به نام فتح الله فتحی را به ابوغریب فرستادند و او که 90 کیلو داشت در یک ماه وزنش به 65 کیلو رسیده بود یا طالب جلیلیان و یا علی بیگلری و… از این نمونه ها برای شهادت در دادگاه زیاد داریم
س-شما و همه افراد سازمان از دورویی سازمان رنج بسیار کشیدید میدانم چه میگوئید ما با صداقت جلو رفتیم زندگیمان را فدا کردیم اما سازمان با عدم صداقت و دروغ و خیانت با ما برخورد کرد به نظر شما سازمان چرا راست نمیگوید مگر حرف راست چه بدی دارد؟
ج-نگاه کنید کسی که در خط مشی خود شکست خورده با ید صورت خود را با سیلی سرخ نگاه دارد و میخواهد وانمود کند که پیروز است همانطور که دفعه پیش گفتم اینها اسامی عراقی ها را با جعل نوشته و امضا کرده و به وکلا و مطبوعات عراق ارائه میکردند وقتی میگفتیم، میگفتند که حالا کسی که نمیخواهد ببیند اگر هم خواست میگوییم که شیخ عشیره به نیابت بقیه نوشته و امضا کرده بله بدینگونه این پیروزی اعلام میشد که حمایت میلیونی
س- خب چه عیبی دارد در مقابل دشمنش دارد خودش را بزرگ نشان میدهد؟
ج-نه اصلا اینطور نیست این داخل سازمان را میپوساند کسی که برای انقلابی بودن با صداقت امده از این کارها شرم دارد سازمان میخواست با تبلیغات کالبد مرده اش را نگاه بدارد البته سالها پیش مرده بود و ما مجبور بودیم که مثل هنر پیشه ها در رژه ها و همایش ها شرکت کنیم این هیچ با ر عملی نداشت در مقابل 10 درصد عملیات باید 90 درصد تبلیغات کرد نه تبلیغات پوچ!
س-قصد سازمان از بکار بردن افراد عراقی چیست؟
ج-سازمان میخواهد با افراد بیکار عراقی با دادن پول به انها یک سازمان کوچک را تشکیل دهد و با کمک انها افراد را برای همایشها و کارهای دیگر بیاورد به همین خاطر عده ای از انها را به اشرف اورد و در شمال قرارگاه به انها اموزش داد تا بتوانند به صورت حرفه ای تر برای او کار کنند حالا دوران فریب مردم ایران بسر امده باید مردم عراق را وارد این بازی کنند و تشکیلات خود را سرپا نگه دارد اما تا کی معلو نیست
فرزین- اقای نصوری من کمال تشکر را از شما دارم
نصوری – خواهش میکنم. من در اینده مطالب دیگری را فاش خواهم کرد.

