بیاد مادری جگر سوخته و حسرت بدل، که در اولین و آخرین دیدارم با وی خاطره ای در زندگیم نقش بست، که فراموشی ناپذیر شد. زنده یاد مادر دردمند و آرزو به دل، خانم آی سلطان سارلی، مادر حمید محمد آق آتابای عضو دربند فرقه رجوی در آلبانی، که با نام و یاد فرزندش زمزمه […]
بیاد مادری جگر سوخته و حسرت بدل، که در اولین و آخرین دیدارم با وی خاطره ای در زندگیم نقش بست، که فراموشی ناپذیر شد.
زنده یاد مادر دردمند و آرزو به دل، خانم آی سلطان سارلی، مادر حمید محمد آق آتابای عضو دربند فرقه رجوی در آلبانی، که با نام و یاد فرزندش زمزمه کنان دار فانی را وداع گفت، باشد که نام و یادش زمزمه شب مستان باد.
این کلیپ را تقدیم میکنم به پسر گرفتار این مادر حسرت بدل که میدانم از این همه درد و رنج مادرش هیچ خبردار نشد، هیچ.
شعر « مادر » – شهریار
هر روز می گذشت از ین زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد به جستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال
هر شب
درآید از در یک خانه ی فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ایست سزاوار احترام
مادر ، ما .. د .. ر
بخشعلی علیزاده


عباس
تاریخ : ۱ - مرداد - ۱۳۹۹امیدواریم این اه سوزناک مادران پیرخسته چشم انتظار خانه رجوی وهمه اربابانشان رابرسرشان خراب کند لعنت برهمه ظالمین
سمانه
تاریخ : ۱ - مرداد - ۱۳۹۹چقد دردناک بود بیقراری های این مادر عزیز… روحش در آرامش