راز آشکار

راز آشکار
نشریه نجات یافتگان/ شماره 18
آیا می‎دانستید… چرا از سال 1989 هیچ تولدی در میان اعضای مجاهدین خلق نبوده؟
در سال 1989، رجوی به همه اعضای سازمانش دستور داد تا از همسرانشان طلاق بگیرند. از آن زمان، همه روابط جنسی و هرگونه زندگی خانوادگی یا بزرگ کردن بچه‎ها ممنوع و متوقف شد. از آن هنگام، هیچ زاد و ولدی در میان سربازان مجاهدین خلق وجود نداشته است. معدود افرادی که این قانون را شکسته‎اند به شدت مورد مجازات واقع شده‎اند.
رجوی صدام را متقاعد کرد به وی اجازه دهد از آخرین فرصت حمله به ایران در یک عملیات مشترک، درست پس از آتش‎بس جنگ ایران و عراق در سال 1988، استفاده نماید. این عملیات، که مجاهدین آن را فروغ جاویدان و رژیم ایران آن را مرصاد نامگذاری کردند، خونین‎ترین جنگی بود که توسط مجاهدین صورت گرفته بود، و در آن مجاهدین بیش از نیمی از نیروهایشان را از دست دادند.
رجوی که این خونریزی را پیش‎بینی کرده بود و در حقیقت پیشاپیش آن را دیده بود اعلام کرد که خون شهدای این عملیات تضمین حیات آینده ما خواهد بود. او- که به خون، از طرف افراد خود و ایرانی‎ها، به شدت نیاز داشت- بر تضاد ایجاد شده توسط این خونریزی متمرکز شد تا مطمئن شود که هیچ زمینه‎ای برای راه حل مسالمت‎آمیز برای مشکلات ایران در آینده نزدیک وجود نخواهد داشت.
برای این که افرادش را متقاعد کند که آن‎ها بوده‎اند که در این عملیات شکست‎خورده‎اند، تا تصمیم وی برای صدور دستور این عملیات را زیر سئوال نبرند، او موج جدیدی از جلسات اثرگذاری روانی را آغاز نمود، که تحت عنوان فاز دوم انقلاب ایدئولوژیکی شناخته می‎شود.
تاکتیک تکان دهنده در این جلسات طلاق ایدئولوژیک بود. رجوی به همه اعضای فرقه دستور داد که همسران خود را طلاق دهند و دیگر هرگز به خانواده، همسر، فرزندان، یا رابطه جنسی فکر نکنند. به اعضا دستور داده شد به همسر و فرزندانشان، به عنوان موانعی در راه فداشدن برای رهبری، تنفر بورزند. از هنگام صدور این فرمان، اعضا از طریق ارائه گزارش‎های مکتوب روزانه درباره افکارشان در این زمینه و شرکت در جلسات هفتگی برای اعتراف به افکار غیرقانونیشان کنترل می‎شوند.
مفهوم فاز دوم انقلاب ایدئولوژیک توسط مریم و مسعود رجوی به صورت زیر اعلام شد:
نتیجه این است که ما این جنگ را نبردیم نه بدین خاطر که رهبری به اندازه کافی عمل نکرده، بلکه بخاطر این که اعضای سازمان چیزی بجز رهبری (مثلا، خانواده، فرزند،…) در اذهانشان داشتند، و در نتیجه به اندازه کافی خود را فدای رهبری ایدئولوژیک نکردند.
این دستور طلاق هرگز مسعود و مریم رجوی، به عنوان سران فرقه، را شامل نشد. به منظور تشویق و هدایت اعضا، مریم رجوی اعلام کرد که هر مردی باید فکر کند همه زنان متعلق به رهبری ایدئولوژیک هستند، بدین ترتیب فکر کردن درباره یک زن خیانت به مسعود رجوی است. و هر زن باید خودش را برده مسعود رجوی بداند، که حق دارد از آن‎ها بخواهد با هرکسی که مایل باشد رابطه جنسی داشته باشند. هدف از این امر منحرف کردن قلب‎ها و اذهان از خانواده‎ها به سوی رهبری ایدئولوژیک فرقه بود. مسعود مکررا در جمع گفته است که وقتی کلید اتاق خوابتان را به من بدهید، آن آزادی را که همیشه در جستجویش بودید احساس خواهید کرد.
در دو دهه گذشته، رجوی ادعا کرده که گرچه اعضا در مسیر صحیح قرار دارند، اما هیچکس تاکنون نتوانسه کلید را مشتاقانه ارائه کند. او حتی خودش را با حضرت محمد مقایسه کرده، می‎گوید مردی دید حضرت محمد به همسرش نگاه می‎کند او را بلافاصله طلاق داد تا در راه پیامبر برای بدست آوردن آن زن مانع نباشد. البته این شیوه‎ای بود که مسعود استفاده کرد تا توضیح دهد مریم رجوی وظیفه داشته از همسر سابقش طلاق بگیرد تا مبادا او (همسر سابقش) در راه رهبر ایدئولوژیک مانع باشد.
وقتی محترم بابایی باردار شد، او و شوهرش، کریم حقی (فرمانده عالیرتبه در مجاهدین) از بقیه افراد در اردوگاه اشرف جدا شدند.
محترم بعدا تعریف کرد که مجاهدین به او گفته بودند او را در دورافتاده‎ترین نقطه اردوگاه اشرف نگهداری خواهند کرد، و امکانات را از او دریغ می‎کنند تا مثل یک سگ وضع حمل کند. این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاد. بعد از این که او، بچه و شوهرش از اردوگاه گریخته و به اروپا رسیدند، پزشکان تلاش کردند ضربه وارده به او را کاهش دهند. اما وقتی وی متوجه شد که مجددا باردار شده خودکشی کرد، و دخترش را (که توسط پدرش بزرگ شده) تنها گذاشت.
در 20 فوریه 1996، جسد خانم زهرا رجبی (فرمانده ارتش مجادین و عضو شورای ملی مقاومت) به همراه جسد آقای عبدالعلی مرادی (یکی از مجاهدین فرقه در ترکیه) در خانه آقای مرادی در استانبول پیدا شد. هر دوی آن‎ها با قساوت تمام به قتل رسیده بودند.
رجوی دولت ایران را مقصر ترور دانست. اما جزئیات رابطه شخصی بین خانم رجبی و آقای مرادی فاش شد. پلیس ترکیه اعلام کرد که در زمان ترور، خانم رجبی باردار بوده و دیگر اینکه، طبق گفته بازرسان، خانم رجبی و آقای مرادی قاتلان را می‎شناختند. هیچ نشانه‎ای از درگیری وجود نداشت؛ آن‎ها خودشان در را بر روی آدمکش‎ها بازکرده و از آن‎ها در منزل پذیرایی کرده بودند. کارشناسان امور مجاهدین معتقدند که رجوی نمی‎توانسته به خانم رجبی، به عنوان یک رهبر اصلی، اجازه دهد فاز دوم انقلاب ایدئولوژیک را بی اعتبار کند، و باید حذف می‎شد.
تاکنون، مجاهدین از اظهار نظر درباره این موضوع و موارد مشابه خودداری کرده‎اند. آن‎ها بندرت درباره اثرات طلاق ایدئولوژیک اجباری- که بیش از یک دهه است مجاهدین را بی فرزند گذاشته- صحبت می‎کنند. آن‎ها نمی‎خواهند درباره دادگاه‎های ایدئولوژیکی و مجازات‎هایی که علیه افراد]ی که این قانون فرقه را زیرپا گذاشته‎اند[ صورت می‎گیرند سخن بگویند.
در یک مصاحبه استثنایی، مریم رجوی، در پاسخ به کریگ اس. اسمیت گزارشگر اینترنشنال هرالد تریبون (24 سپتامبر 2005) تلاش کرد چنین سئوالی را نادیده بگیرد، اما در عین حال به مبنای حقیقی سئوال اعتراف کرد. اینترنشنال هرالد تریبون می‎نویسد:
… او (مریم رجوی) در بررسی طلاق‎های گروهی که توسط رهبری گروه دستور داده شده بود- و موجب از هم پاشیدن خانواده‎ها و فرستادن کودکان به پرورشگاه‎ها در خارج در سال 1989- گفت که سیاست معطوف کردن انرژی بر هدف است، نه بر روابط شخصی.
محققان می‎توانند برای اطلاعات بیش‎تر درباره فاز دوم انقلاب ایدئولوژیک با ایران-اینترلینک تماس بگیرند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا