رجوی و دعوای آلترناتیوی

مسعود رجوی ظاهرا از قبر بیرون آمده و سعی دارد خودی نشان دهد و بگوید هنوز زنده است. به نظر می رسد که وی فعلا در دعوا با بچه شاه گیر کرده و حاضر نیست از این داستان کوتاه بیاید.

سایت مرتبط با سازمان مجاهدین خلق در روز 5 شهریور از جانب مسعود رجوی مطلبی را انتشار داد که در آن به بچه شاه و نوه شاه حمله نمود تا مبادا جای آنان را برای آلترناتیو شدن بگیرند. به واقع رجوی در خواب خرگوشی بسر می برد و فکر می کند که آب ریخته شده را دوباره می شود جمع کرد. مسعود رجوی بهتر است ابتدا خودش را نشان دهد و بعد در مورد آلترناتیو بودن سازمانش حرف بزند.

رجوی اکنون سعی دارد به نوعی بچه شاه را به حکومت ایران ربط بدهد و خودش را مبرا از هر مسئله ای عنوان کند. او خودش را به کودنی زده و فراموش کرده است که در زندان شاه دست همکاری به ساواک داد و مسئول لو رفتن بنیان گذاران بود و او بود که با این کار باعث اعدام سران سازمان شد تا بتواند از خطر اعدام رهایی یابد.

رجوی یادش رفته در گذشته وقتی اربابش صدام حسین در قدرت بود برای جمع کردن همه نیروهای اپوزیسیون با عنوان همبستگی ملی همه احزاب و سازمانها، بیانیه صادر نمود و حتی حاضر شده بود با بچه شاه همکاری کند و دلیل این کارش را چنین عنوان می کرد که وی پسر شاه بوده و کارهای پدرش هیچ ربطی به او ندارد و بعنوان یک جریان می توان با او همکاری کرد. وقتی بچه شاه حاضر به همکاری با مسعود نشد، شمشیر را از رو بسته و هر روز در دستگاه تبلیغاتی خود سعی می کند سلطنت و حکومت ایران را همسو جلوه بدهد.

او سعی می کند با پیدا کردن کلمات و سخنان افراد برای خودش پیامی جور کند و در انتها نیز برای اینکه به خودش و نیروهای روحیه باخته اش انگیزه بدهد دم از کانونهای به اصطلاح شورشی می زند. در مورد ماهیت و عملکرد کانونهای شورشی فرقه رجوی می توان چندین صفحه مطلب نوشت که چگونه آنان را پیدا نموده و با پول تطمیع می کنند و این افراد نفراتی هستند که به لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی ندارند و هیچ شناختی هم از فرقه رجوی ندارند و بیشتر مسئله مالی انگیزه آنان است.

برای شناخت تحلیل و عملکرد رجوی به چند نمونه اشاره می کنم:

مورد اول: در مورد صلح در جنگ عراق علیه ایران. رجوی عنوان می کرد که حکومت ایران صلح نمی کند و اگر این کار را انجام دهد راه به سرنگونی می برد، ولی این کار انجام شد و خبری از سرنگونی نبود.

مورد دوم: انتخاب محمد خاتمی برای دور دوم ریاست جمهوری. رجوی وی را جام زهر رژیم می دانست. رجوی در نشست های درونی عنوان می کرد که به هیچ عنوان خاتمی به دور دوم ریاست جمهوری نخواهد رسید و توسط رهبری ایران حذف خواهد شد و سمت و سوی حکومت ایران به سوی یک پایه شدن است و در نهایت راه به سرنگونی می برد ولی شاهد بودیم این گونه نشد و خاتمی دور دوم هم باز رئیس جمهور ایران شد. مسعود رجوی هیچ وقت دلیل شکست تحلیل ها و عملکردهای خود را توضیح نداد و این بار نیز باز مقصر شکست را اعضای سازمان معرفی کرد و شروع به برگزاری نشست های سرکوب روانی طعمه کرد.

مورد سوم: رجوی عنوان کرد وقتی مریم قجر به عنوان رئیس جمهور معرفی و این خبر بیرونی شود حکومت ایران دوباره جنگ دیگری را علیه عراق آغاز خواهد کرد، ولی باز این گونه نشد.

مورد چهارم: وقتی رجوی دست نیاز به سمت پسر شاه دراز کرد فکر می کرد با این حربه می تواند حمایت غرب را بدست بیاورد، ولی بچه شاه به وی جواب منفی داد و حاضر نشد گفتگویی با رجوی ها داشته باشد. اکنون شاهد هستیم رجوی ها و دستگاه تبلیغاتی شان با تمام قوا سعی دارند فعالیت های بچه شاه را به حکومت ایران نسبت دهند ولی یادشان رفته بچه شاه از همان ابتدا از حمایت آمریکا برخوردار بوده و مانند وی هر روز برای نوکری دنبال ارباب جدیدی نبوده است.

برای اطلاع مسعود رجوی به این نکته اشاره می کنم که شما که دم از آلترناتیو بودن می زنید، بسیار خنده دار است که تاب تحمل برگزاری یک میز کتاب توسط اعضای جدا شده خود در آلبانی را ندارید و عناصرتان را می فرستید تا وحشیانه به آنها حمله کنند. آیا این همان آزادی و دموکراسی است که از آن دم می زنید؟ دستگاه رجوی تحمل یک انتقاد ساده را ندارد و فورا آن را سرکوب می کند، حال چطور می تواند دم از مبارزه برای آزادی و برقراری دموکراسی بزند؟

مسعود رجوی از این بابت خیالش کاملا راحت باشد که با پهلوی یا بدون پهلوی کسی فرقه او را به عنوان آلترناتیو قبول ندارد و حتی مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی هم حکومت ایران را هزار بار به حکومت مجاهدین خلق ترجیح می دهند.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا