سازمان مجاهدین خلق با رهبری مسعود رجوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به طمع تصاحب قدرت، گام در مسیری گذارد که نهایت آن درگیری و تقابل مسلحانه با حکومت و مردم کشاند. در واقع زمانی که مسعود رجوی روند انقلاب را به گونه ای یافت که مجالی برای قدرت طلبی نداشت و به دلیل فقدان […]
سازمان مجاهدین خلق با رهبری مسعود رجوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به طمع تصاحب قدرت، گام در مسیری گذارد که نهایت آن درگیری و تقابل مسلحانه با حکومت و مردم کشاند.
در واقع زمانی که مسعود رجوی روند انقلاب را به گونه ای یافت که مجالی برای قدرت طلبی نداشت و به دلیل فقدان پشتوانه مردمی از مجاری قانونی و منطقی راهی به سوی قدرت نیافت وارد فاز مسلحانه شد و برای تصاحب قدرت به اسلحه پناه برد. خون مردم و کوچه و بازار را ریخت و ترورهای کور بسیاری توسط عوامل گروه انجام گرفت.
بعد از شکست استراتژی جنگ مسلحانه در داخل کشور به عراق رفتند و شیوه مبارزه شان را عوض نمودند و کشتار را روی سربازان ایرانی که برای دفاع از کشور به جبهه رفته بودند شروع کردند و دوشادوش سربازان بعثی، جوانان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند.
این مسئله مشکلی از رجوی و سازمانش حل نکرد و در نهایت با سرنگونی صدام این شیوه یعنی حمله از مرزهای کشور محدود شد و سازمان بطور کامل خلع سلاح شد و زمان لازم فرا رسیده بود تا رجوی با عقب نشینی از مبارزه مسلحانه و ارتش آزادیبخش از عراق خارج شود و در اروپا دست به مبارزه سیاسی بزند اما این کار را نکرد و هم چنان با فریبکاری سعی نمود در عراق باقی بماند او فکر می کرد این بار می تواند با کمک نیروهای آمریکایی به ایران حمله نظامی کند اما این تحلیل رجوی هم شکست خورد و با خفت و خواری و با به کشتن دادن تعداد زیادی از نیروهای خود از عراق اخراج گردید.
چرا سازمان مجاهدین باید دست از شعار مبارزه مسلحانه بردارد و چرا باید به شرایط منطقه تن بدهد و اینکه چرا رجوی باید مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته و قبول کند که استراتژی وی در مورد سرنگونی شکست خورده است! برای فهم این مسئله به چند نکته اشاره می کنیم.
اول اینکه سازمان مجاهدین خلق با دست بردن به سلاح اولین چیزی که از دست داد، همان اندک پشتوانه مردمی بود که در ایران داشت. ساختار فرقه ای و اختناق حاکم بر مناسبات، باعث شد تا سازمان حتی در میان خانواده های اعضا هم جایگاه و پایگاهی نداشته باشد.
سازمان سپس رو به مزدوری برای دشمنان مردم ایران آورد و از این مزدوری ها هم آبی برایش گرم نشد. یکی یکی اربابانش را از دست داد. در مورد اخیر دیدیم که حتی شوی تبلیغی که به همدستی اسرائیل درباره افشای سایت هسته ای جدید ایران به راه انداختند واکنش خاصی در پی نداشت و مذاکرات ایران و امریکا طبق روال همچنان در دستور کار قرار دارد.
مسئله دیگر فروپاشی نظامی و عملیاتی سازمان مجاهدین است. سازمان مجاهدین بعد از خلع سلاح توسط آمریکا توان نظامی و عملیاتی خود را از دست داده است چون شرایط داخل کشور به نقطه ای رسیده است که امکان شرایط عملیات نظامی و جنگ مسلحانه دیگر وجود ندارد پس رجوی بعد از سالها اعلام جنگ مسلحانه برای سرنگونی باید از موضع خود عقب نشینی کند اینکه باز بر طبل توخالی جنگ مسلحانه و ارتش کاغذی خود می کوبد بیشتر مصرف داخلی و حفظ نیرو است و خوب می داند اگر از موضع خود عقب نشینی کند دیگر نیرویی برایش باقی نخواهد ماند.
تحلیل های رهبری سازمان مجاهدین خلق هم که یکی پس از دیگری اشتباه از آب درمی آیند. در طول سالهایی که رجوی قدرت سازمان را در رهبری به دست گرفت هیچ وقت شاهد نبودیم که درک درستی از شرایط جامعه داشته باشد او وقتی در زمان شاه در زندان بود از جامعه دور بوده و حتی وقتی از زندان آزاد شد باز در خانه های تیمی زندگی می کرد وقتی هم از کشور گریخت باز از جامعه و مردم دور بوده است پس می توان گفت رهبری سازمانی که هیچ وقت در میان مردم نبوده نمی تواند درکی از شرایط جامعه را داشته باشد. اگر بخواهیم به تک تک موارد آن اشاره کنیم بسیار زیاد است فقط به چند مورد اشاره می کنیم. او قول سرنگونی شش ماهه داده بود که خبری نشد، او عنوان کرد که با ترور و جنگ مسلحانه می تواند قدرت را بدست بگیرد که باز خبری نشد، او در کنار صدام هر سال وعده سرنگونی داد ولی باز خبری نشد و … او فردی است که خودش را جلوی آینه می بیند و هر تغییر و تحول منطقه ای را بر علیه خودش تحلیل نموده و بعد به تحلیل شرایط می پردازد وقتی بنیاد تحلیل هایش روی این مسئله سوار است هیچ نمی تواند درک درستی هم داشته باشد .
رجوی خوب می داند به دوران افول خود نزدیک می شود و حتی جرات نشان دادن خود را ندارد و هم چنان خود را محق می داند که با شعار جنگ مسلحانه به نیروهای پیر و پاتال خود انگیزه ماندن در مناسباتش را بدهد البته باید عنوان کرد سازمانی که توان جذب نیرو نداشته باشد و هر روز شاهد مرگ اعضای این گروه هستیم دیگر باید فاتحه این سازمان را خواند چون بی دنباله و ابتر است و سرنگونی را در میان اعضایش جستجو می کند و محکوم به شکست است.
رجوی بهتر از هر کسی می داند که او قدرت سرنگونی را ندارد و اگر روزی از شعارهای خود عقب نشینی کند و عنوان سلاح را کنار بگذارد شاهد فروپاشی و اضمحلال سازمان مجاهدین خواهیم بود هرچند هنوز نفس می کشند ولی باید عنوان داشت با توجه به شرایط منطقه و اعلام انحلال گروههای مسلح دیگری همچنون پ کاکا، رجوی نیز باید چنین کند. رجوی از چنان فردیتی برخوردار است که هنوز دم از سرنگونی و قیام می زند. از نظر مردم ایران سازمان مجاهدین یک سازمان تروریست و جنایت کار می باشد که برای رسیدن به قدرت حاضر است دست به هر جنایتی بزند.
هادی شبانی

