در روز عاشورای حسینی، در تهران، خانم نرگس پناهی، مادر احمن و بهمن کامیاب شریفی، پس از سالها فراق، چشم از جهان فروبست. مادری که زندگیاش آمیخته با درد دوری فرزندانش بود؛ نه به خاطر قهر زمانه، بلکه به خاطر زنجیرهایی که فرقه رجوی بر دست و دلش بست. اما این، فقط یک مرگ طبیعی […]
در روز عاشورای حسینی، در تهران، خانم نرگس پناهی، مادر احمن و بهمن کامیاب شریفی، پس از سالها فراق، چشم از جهان فروبست. مادری که زندگیاش آمیخته با درد دوری فرزندانش بود؛ نه به خاطر قهر زمانه، بلکه به خاطر زنجیرهایی که فرقه رجوی بر دست و دلش بست.
اما این، فقط یک مرگ طبیعی نبود؛ پایان پررنج مادری بود که سالها در مسیر بازگرداندن فرزندانش به خانه، سنگفرشهای درد و تحقیر را پیمود.
سهبار رفت، سهبار فریب خورد، و سهبار با دلی شکسته برگشت…
خانم پناهی، در اقدامی جسورانه، سه بار به قرارگاه اشرف، در کشور ناامن عراق، سفر کرد. سفرهایی نه برای ملاقاتهای ساده، بلکه برای نجات فرزندانش از اسارت یک تشکیلات بسته و تحمیلی. اما هر بار، با وعدههای توخالی، باجخواهی عاطفی، و دیدارهایی تحت نظارت و محدودیت شدید مواجه شد. هیچگاه به او اجازه داده نشد که حتی یکی از فرزندانش را به آغوش وطن بازگرداند.
اما دیواری شکست…
در پی یکی از این دیدارهای کوتاه و تحقیرآمیز، بهمن کامیاب شریفی، یکی از فرزندان خانم پناهی، تحت تأثیر عمق رنج مادر و درک واقعیات پنهان فرقه، تصمیم به جدایی گرفت. او با تحمل مشقت فراوان، از مناسبات فرقه جدا شد و خود را به اروپا رساند.
امروز، بهمن صدای روشنیست از شکستهشدن سکوت، و نشانی از حقیقت پنهانشده در پس پرده فریب فرقه رجوی.
مرگ مادران، سوژه تبلیغاتی فرقه رجوی
فرقه رجوی، مطابق با الگوی همیشگی خود، مرگ این مادر رنجدیده را نیز مصادره کرد. با انتشار پیامهایی دروغین و «تسلیتنامههای تشکیلاتی»، تلاش کردند از او تصویری بسازند که واقعیت نداشت.
اما حقیقت این است:
– او هرگز پشتیبان تشکیلات نبود.
– او نه برای حمایت مالی، بلکه برای نجات فرزندانش به اشرف رفت.
– او سهبار با دلی امیدوار رفت، اما هر بار با قلبی شکسته بازگشت.
به احترام همه مادرانی که فرزندانشان از آنها دریغ شد
خانم نرگس پناهی تنها یک نمونه است؛ از میان صدها مادر ایرانی که سالها در انتظار، دچار افسردگی، بیماری، سکوت و مرگ تدریجی شدند. او قربانی سیستم فریب و تحمیل بود؛ سیستمی که بهنام آزادی، قلب خانوادهها را شکست و از عشق مادرانه، سند مشروعیت ساختگی ساخت.
صدای حقیقت را بلند میکنیم
ما اینجا هستیم تا بگوییم:
– هیچ مرگی در سکوت نخواهد ماند، اگر فریادِ حقیقت با آن همراه شود.
– هیچ مادر فریبخوردهای نباید چهرهای تحریفشده پیدا کند.
– و هیچ فرقهای حق ندارد از رنج مادران برای بقای دروغهای خود سوءاستفاده کند.
درگذشت نرگس پناهی پایان یک مادر نبود؛ آغاز یک پرسش است: چرا اجازه ندادند مادر، فرزندش را آزاد ببیند؟
و پاسخ این پرسش، آغاز بیداری برای بسیاری دیگر خواهد بود.
افزون بر رنج بیپایان فراق، این مادر، از جمله مادران نادر و دلسوختهای بود که سه تن از فرزندانش به نامهای اسفندیار، بیژن و فاطمه، قربانی مطامع و قدرتطلبی فرقه رجوی شدند و جان خود را از دست دادند. فرزند دیگرش، احمن، هنوز در چنگال تشکیلات گرفتار است و سالهاست اسیر مانده، و فرزند دیگر، بهمن، پس از جدایی از فرقه، آواره اروپا شد. این ظلم چندباره، چهرهای آشکار از ستم مضاعفی است که بر مادر نرگس پناهی رفت؛ مادری که هم داغدار، هم چشمانتظار و هم قربانی فریب بود.
در پایان، انجمن نجات استان البرز با نهایت همدلی و همراهی، این اندوه بزرگ و فقدان مادر گرامی خانواده کامیاب شریفی را به بستگان ارجمند ایشان که از همراهان همدل انجمن نجات بودهاند، ابراز میدارد و برای بازماندگان، پایداری و آرامش آرزو میکند.

