در تاریخ معاصر ایران، چهرههای متعددی به عنوان دشمنان ملت شناخته شدهاند؛ از سیاستمداران سلطهجو گرفته تا گروهکهای تروریستی و دولتهای متجاوز. اما در میان تمام این دشمنان، چهرهای وجود دارد که به گونهای عجیب، همواره منفورتر، پستتر و ننگینتر از هر متخاصم دیگری در ذهن و دل مردم ایران نقش بسته است و آن […]
در تاریخ معاصر ایران، چهرههای متعددی به عنوان دشمنان ملت شناخته شدهاند؛ از سیاستمداران سلطهجو گرفته تا گروهکهای تروریستی و دولتهای متجاوز. اما در میان تمام این دشمنان، چهرهای وجود دارد که به گونهای عجیب، همواره منفورتر، پستتر و ننگینتر از هر متخاصم دیگری در ذهن و دل مردم ایران نقش بسته است و آن کسی نیست جز مسعود رجوی و گروه منحرف و تروریستیاش.
رجوی در تاریخ معاصر ایران، به عنوان نماد خائن داخلی، بیریشهترین و بیوطنترین چهرهای است که در بزنگاههای تاریخی، همواره خود را در خدمت بیگانگان قرار داده است؛ گویی که او نه یک ایرانی، بلکه ستون پنجم دشمنانی بوده که هربار قصد هجوم به مرزهای میهن را داشتهاند.
رجوی؛ نفرتانگیزتر از دشمن مستقیم
مردم ایران بارها و بارها شاهد اقدامات متخاصمانهی گروهها و کشورهایی چون رژیم بعث عراق، گروهک تروریستی داعش، یا حتی رژیم صهیونیستی بودهاند. اما نکتهی قابل توجه این است که در هر یک از این هجومها و خباثتها، ناخودآگاه نگاهها به سوی چهره رجوی و گروه او نیز برگشته است. گویی که ملت، ریشهی این خصومتها را نه صرفاً در دشمنان بیرونی، بلکه در خیانتهای ایرانیانی در قالب گروه رجوی جستوجو میکنند.
نمونه بارز آن را میتوان در دوران جنگ تحمیلی جست. زمانی که رژیم بعث عراق در حال بمباران شهرهای ایران بود، رجوی و مجاهدین خلق، نه تنها در کنار ملت نایستادند، بلکه با صدام حسین دست دوستی دادند و به عنوان ابزار نظامی و اطلاعاتی در خدمت ارتش متجاوز قرار گرفتند. این خیانت آشکار باعث شد که در حافظه تاریخی مردم، چهره رجوی منفورتر از حتی صدام باقی بماند.
رجوی؛ محرک دشمنان برای هجوم به ایران
در حافظه ملت ایران، انگار رجوی نقش آتشبیار معرکه را بازی میکند؛ چه در حمایت علنی از تحریمهای اقتصادی، چه در گزارشدهی و جاسوسی به نفع بیگانگان، و چه در تلاش برای بیثباتسازی داخلی از طریق عملیاتهای تروریستی در دهه ۶۰. او چهرهای است که حتی اگر توان عملیاتیاش به صفر رسیده باشد، باز هم بهعنوان ریشهی فکری و محرک روانی دشمنان ایران تلقی میشود.
مردم ایران، برخلاف دشمنانی چون داعش که رسماً جنگی نظامی و رو در رو آغاز کردند، رجوی را دشمنی «در لباس ایرانی» میدانند که با زهر خیانت، از پشت خنجر زده است. دشمنی که حتی داعش نیز از او بیغیرتتر نبوده.
رجوی؛ نه یک تهدید امنیتی، بلکه یک لکه ننگ تاریخی
در حال حاضر، رجوی دیگر نه تهدید امنیتی محسوب میشود و نه توان تحرک سیاسی و نظامی دارد. اما با این حال، نفرت از او نه تنها کاهش نیافته، بلکه افزون شده است. چرا؟ زیرا ملت ایران، دشمن ناتوان را میبخشند، اما خیانتکار را نه.
رجوی امروز به نمادی از بیغیرتی، خیانت و وطنفروشی تبدیل شده است. کسی که در مقابل هر هجمه به ایران، حتی اگر ربطی مستقیم هم به او نداشته باشد، نامش در ذهن مردم تداعی میشود. گویی که رجوی همان انگل پنهان در بطن تاریخ معاصر ایران است که ریشه تخاصمها و نفرتها را به خاک این سرزمین آورده است.
نتیجهگیری: رجوی، شرورترین چهره تاریخ معاصر ایران
در پایان، باید اذعان کرد که رجوی دیگر دشمن نیست، رجوی فقط خائن است، خائن از درون میتراشد، از درون میفروشد، از درون میزند. دشمن را میتوان بخشید، اما خیانتکار را نه. به همین سبب است که ملت ایران، در هر نبرد، در هر تحریم، در هر تهدید، سایه رجوی را نیز در کنار دشمن اصلی میبینند.
رجوی نه فقط شکستخوردهترین، بلکه منفورترین چهره تاریخ معاصر این سرزمین است؛ و این نفرت، همچنان در دل مردم شعلهور باقی مانده است.
سالاری

