ده ها سال است که مجاهدین خلق به یک گروه مزدور تبدیل شده اند. این روند بخصوص از زمان رفتن آنها به زیر چتر صدام در خاک عراق آن هم در شرایطی که ارتش صدام به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ، در حال جنگیدن با ایران بود، یک سرفصل کیفی برای ورود مجاهدین خلق به […]
ده ها سال است که مجاهدین خلق به یک گروه مزدور تبدیل شده اند. این روند بخصوص از زمان رفتن آنها به زیر چتر صدام در خاک عراق آن هم در شرایطی که ارتش صدام به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ، در حال جنگیدن با ایران بود، یک سرفصل کیفی برای ورود مجاهدین خلق به وادی مزدوری بود. آنها آنچنان در این وادی پیش رفتند که در جریان جنگ اول خلیج با سرکوب نیروهای کردی که برای تصرف بغداد و سرنگون کردن صدام از شمال عراق به سمت بغداد حرکت کرده بودند، به نور چشمی صدام ارتقاء یافتند. تا حدی که صدام انواع تانک ها و زره پوش ها و حتی 4 تانک تی 72 که در آن زمان یکی از تانک های بسیار پیشرفته و گران قیمت جهان بودند را به همراه انواع گسترده ای از امکانات مالی، زمین و قرارگاه، میدان مانور و میدان تیر و . . را در اختیار آنان گذاشت. مجاهدین خلق آنچنان بدلیل اثبات مزدوری شان مورد اعتماد صدام شده بودند که حتی وقتی نیروهای مجاهدین با زرهی و تانک در کشور عراق تردد می کردند کسی جلوی آنها را نمی گرفت و جرات این کار را هم نداشت چون در آن صورت با صدام و استخبارات و مخابرات عراق طرف می شد.
رجوی چند بار در جلسات عمومی درباره این خوشخدمتی برای صدام گفته بود “بعد از جنگ در اولین ملاقات با عزت ابراهیم (معاون صدام و نفر شماره دو عراق) او به من گفت ما دیگر ناامید شده بودیم تا اینکه تانک های مجاهدین خلق را دیدم. در ان لحظه از شوق اشک در چشمانم جمع شدند.” (نقل به مضمون)
مجاهدین خلق که به مزدوری معتاد شده بودند با سرنگونی صدام و ورود آمریکایی ها به عراق، در زمانی کمتر از چند روز ارباب عوض کرده و شروع به مزدوری برای آمریکایی ها نمودند. رجوی برای توجیه مزدوری و همکاری با آمریکایی ها بعد از سرنگونی صدام گفته بود: “از این پس خط موازی با آمریکا را می رویم”. این در حالی بود که یک سال قبل از سرنگونی صدام و در جلسه عمومی بهار سال 1381 که در قرارگاه باقرزاده برگزار کرده بود خطاب به همه گفته بود پرچم سرخ را در برابر بورژوازی بلند کرده است. بورژوازی یعنی سرمایه داری که سمبل جهانی آن در تعریف خود رجوی آمریکا بود. یعنی او در سال 81 مدعی بود در مقابل آمریکا پرچم سرخ مبارزه را بلند کرده است. اما با آمدن آمریکایی ها او «خط موازی با آمریکا» را اعلام کرد. به این دلیل از اصطلاح خط موازی استفاده کرده بود که دو خط موازی هیچگاه با هم برخورد نمی کنند و مشکلی با هم نخواهند داشت.
در همان هفته های اولی که آمریکایی ها عراق را گرفتند، نیروهای مجاهدین خلق کلیه اطلاعاتی که از نیروهای ایرانی داشتند را در اختیار آمریکایی ها قرار دادند تا مزدوری خود را به آنها اثبات کنند. مجاهدین به دستور رجوی حتی اطلاعاتی که درباره نیروهای حزب بعث بدلیل سال ها حضور در عراق و ارتباط با آنها داشتند را نیز به آمریکایی ها دادند و در ازای این مزدوری آمریکایی ها به آنها اجازه دادند در عراق بمانند و همچنان که صدام از آنها علیه ایران به عنوان ابزار استفاده کرد، از آنها علیه ایران به عنوان ابزار استفاده کنند.
این ارتباطات آنقدر تنگاتنگ شده بود که مجاهدین هفته ای چند بار نیروهای آمریکایی را به اشرف دعوت می کردند و از آنها به صورت مفصل پذیرایی می نمودند. فرماندهان به ما می گفتند به زودی قرار است آمریکایی ها سلاح های ما را به ما برگردانند!
اعتیاد به مزدوری از کینه وحشیانه رجوی نسبت به مردم ایران نشات می گیرد که مرید او نشدند و او را به عنوان رهبر ستایش نکرده و برده اش نگردیدند. او می خواهد به هر قیمت از مردم ایران انتقام بگیرد و به همین دلیل برای اسرائیل هم مزدوری می کند.
مجاهدین خلق که به مزدوری برای صدام در زمانی که در حال جنگ با ایران بود مبادرت کردند و به این ترتیب قبح این کار برای شان ریخته شده بود، در زمان جنگ دوازده روزه و حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به ایران نیز برای اسرائیل مزدوری کردند.
آنچنان که حتی یک نظامی سابق نیروی دریایی ایالات متحده به نام “جولیان رنل Julian Rennell” که روزنامهنگار و تحلیلگر امنیت و ژئوپلیتیک خاورمیانه است در مقاله ای با عنوان “پراگماتیسم برتر از ایدهآلیسم: چرا اسرائیل باید پس از ۱۲ روز جنگ، مجاهدین خلق را در آغوش بگیرد؟” ؛ به گوشه هایی از اعتیاد مجاهدین خلق به مزدوری که امروز در شکل مزدوری برای اسرائیل خودش را نشان میدهد اشاره می کند.
او در بخشی از مطلب خود با عنوان “ضرورت پراگماتیسم” می نویسد: “تحلیل کوین جون هلر Kevin Jon Heller”، استاد حقوق بینالملل، آموزنده است: اگرچه اقدامات مجاهدین خلق ممکن است طبق کنوانسیونهای بینالمللی تروریسم محسوب شود، اما آنها از نظر عملیاتی در جایی که جنبشهای دموکراتیک شکست خوردهاند، موفق بودهاند. توانایی این سازمان در جذب عناصر، جمعآوری اطلاعات و هماهنگی عملیات پیچیده، آنها را به یک دارایی ضروری در کارزار اسرائیل برای مختل کردن برنامه هستهای ایران تبدیل کرده است.
و در نهایت از اسرائیل می خواهد مزدوری مجاهدین خلق را بدلیل منافعی که برای اسرائیل دارد علنی کند. او می نویسد “اسرائیل باید روابط خود با مجاهدین خلق را در سیاست رسمی اش بگنجاند و از همکاری پنهانی به مشارکت استراتژیک آشکار روی آورد.”
این سرانجام گروهی است که روزگاری برای فریبکاری خود را سردمدار مبارزه با امپرالیست یا به قول خودشان در «نوک پیکان مبارزه» معرفی می کرد و از زمان پیروزی انقلاب در سال 57 مستمرا مقامات جمهوری اسلامی را به سازش با آمریکا متهم می نمود. گروهی که برای فریبکاری خودش را مستقل ترین نیرو معرفی می کرد اما در عمل دهها سال است نتوانسته بدون داشتن ارباب حتی یک روز را سپری کند و آنچنان به مزدوری معتاد شده است که دیگر هیچ شرم و حیایی در انجام آن برایش نمانده است.
ایرج صالحی

