صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، در طول دوران ریاست جمهوری خود (۱۹۷۹-۲۰۰۳)، عملاً تمام گروههای قومی و مذهبی اصلی در کشورش را سرکوب کرد. هیچکس از دسترس او در امان نبود: سنیهای مخالف، شیعیان در جنوب، کردها در شمال و طیف وسیعی از اقلیتهای کوچکتر دیگر، مانند ایزدیها و ترکمنها، همگی در مقاطع مختلف هدف […]
صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، در طول دوران ریاست جمهوری خود (۱۹۷۹-۲۰۰۳)، عملاً تمام گروههای قومی و مذهبی اصلی در کشورش را سرکوب کرد. هیچکس از دسترس او در امان نبود: سنیهای مخالف، شیعیان در جنوب، کردها در شمال و طیف وسیعی از اقلیتهای کوچکتر دیگر، مانند ایزدیها و ترکمنها، همگی در مقاطع مختلف هدف خشم او قرار گرفتند.
صدام حسین از طریق حمایت، رشوه و امتیازات ویژه، پایگاهی از وفاداران ایجاد کرد و شبکههای متراکمی از خبرچینان را در سراسر کشور ایجاد کرد تا هر کسی را که ممکن است از حکومت او انتقاد کند یا به دنبال سرنگونی او باشد، زیر نظر داشته باشند. یکی از گروه های وفادار به صدام حسین مجاهدین خلق بودند که نقش ارتش خصوصی صدام را به عهده گرفتند و رهبر آنها مسعود رجوی در ملاقات های متعدد با صدام و دیگر مقامات عراقی ارادت خود را به آنها ثابت کرد و در مقابل حمایت مالی و نظامی بیحساب دریافت کرد که پس از سقوط صدام فیلمهای آن منتشر شد.
صدام حسین بارها درگیر حملات نظامی آشکار علیه مردم خود شد و مجاهدین خلق در سرکوب شورش اعراب هور در جنوب عراق در مارس-آوریل ۱۹۹۱ و در حملات تمامعیار علیه نیروهای شورشی کرد در شمال کشور به او یاری رساندند.
با این وجود، مقامات مجاهدین خلق به شدت هرگونه دخالت در جنایات علیه شیعیان و کردها را انکار میکنند و ادعا میکنند که آنها توسط نیروهای مشترک کرد و ایرانی مورد حمله قرار گرفتهاند و مجاهدین خلق حتی از خود دفاع نکردهاند. در گزارش موسسه رند که به وزارت دفاع آمریکا تقدیم شد، ادعاهای همدستی این گروه با صدام با گزارشهای مطبوعاتی مختلفی تقویت میشود. در این گزارشها آمده است که از مریم رجوی نقل میکنند که اعضای مجاهدین خلق را تشویق میکرد که “کردها را زیر تانکهای خود بگیرید و گلولههای خود را برای سپاه پاسداران ایران نگه دارید”.
به گزارش رند، صدام حسین پس از سرکوب قیام کردها و شیعیان، مدال رافدین – یک مدال افتخار درجه یک در ارتش عراق – به مسعود رجوی اعطا کرد. “حقیقت ماجرا هرچه که باشد، بسیاری از مردم عراق معتقدند که مجاهدین خلق از طرف صدام علیه شیعیان و کردها مرتکب اعمال خشونتآمیز شدهاند.”
در گزارش دیدبان حقوق بشر که در ماه ژوئن سال 1992 منتشر شد نیز در اظهارات شاهدان عینی نقش مجاهدین خلق تایید میشود. بنا براین گزارش به گفته یک صاحب مغازه ابزارفروشی، “۸۵ یا ۹۰ درصد جمعیت از جاده کوهستانی عبور کردند. آنها مجبور بودند از رودخانهای در نزدیکی طوز عبور کنند که ماشینها نمیتوانند از آن عبور کنند. عرض رودخانه ۲۰ تا ۲۵ متر است. آنها این مسیر را انتخاب کردند زیرا عراقیها کنترل پل و جاده کفری را در دست داشتند و جاده اصلی تحت کنترل مجاهدین خلق [گروه مخالف ایرانی که به نیروهای وفادار به عراق کمک میکرد] بود. چند کودک هنگام عبور از رودخانه غرق شدند.”
با این وجود، اظهارات اعضای پیشین مجاهدین خلق که به نوعی شاهد حضور نیروهای مجاهدین خلق در جنایت کردکشی بودند، از هر گواهی معتبرتر است. پیش تر بسیاری از اعضای جدا شده از مجاهدین خلق در این باره از مشاهدات خود نوشته اند. برای نمونه زهرا معینی موارد مختلفی از کشتار غیرنظامیان کرد توسط نیروهای مجاهدین خلق را عنوان کرده است.
تازه ترین اظهارات درباره نقش مجاهدین خلق در کشتار غیرنظامیان کرد عراقی در خاطرات امیر یغمایی، کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق آمده است. امیر یغمایی اگرچه در زمان حوادث سرکوب قیام اکراد و شیعیان عراق، کودکی خردسال بود که تازه از والدین خود جدا شده و به اروپا قاچاق شده بود، اما در بخشی از خاطراتش که به زمان حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین در سال 2003 مربوط است اشاره جالبی به موضوع کردکشی میکند.
در قسمت پنجاه و ششم از خاطرات امیر یغمایی او ماجراهای آوارگی نیروهای مجاهدین خلق در بیابان های عراق پس از حمله آمریکا به عراق را شرح میدهد، زمانی که هنوز سران مجاهدین با ارتش آمریکا قرارداد صلح و خلع سلاح امضا نکرده بودند. در این بخش از خاطراتش مینویسد:
“گفتند نیروهای کُرد طرفدار جمهوری اسلامی، گروه “یکیتی”، دارند به ما نزدیک میشوند…خبر نزدیک شدن کُردها کافی بود تا فضای پایگاه به هم بریزد. چهرهها درهم شد، صدای زمزمهها بالا رفت. سازمان سابقه تیرهای با کُردها داشت، بهخصوص از زمان جنگ اول خلیج فارس. آنموقع با نیروهای کُرد درگیر شده بودند و تعداد زیادی از آنها، حتی غیرنظامیان، کشته شده بودند. سازمان همیشه میگفت که کُردها مقصر بودند؛ آنها بودند که با سپاه همکاری کردند و اول حمله کردند.”
اما امیر یغمایی نیز همچون بسیاری دیگر از اعضای مجاهدین خلق که یا خود در عملیات حضور داشته اند یا با شهود دست اول در حمله کردهای عراق ملاقات داشته است، در ادامه مینویسد: “اما من با شاهدانی از درون خود سازمان صحبت کرده بودم. آنها میگفتند حمله، فقط دفاع نبود. وقتی درگیری شروع شد، سازمان فقط به دفاع از مواضعش اکتفا نکرد. بلکه وارد روستاهای کُردنشین شدند، با تانک و توپخانه حمله کردند، خانهها را ویران کردند.
یکی میگفت با شلیک مستقیم تانک، یک خانه را با خاک یکسان کردند. یکی دیگر شخصا به من اعتراف کرد که خودش با تانک از روی یک کُرد در حال فرار رد شده بود. این فجایع بعدها باعث واکنش بینالمللی شد، و حالا سازمان نمیخواست یک بحران دیگر با کُردها شروع کند.”
پس از انعقاد قرارداد میان سران مجاهدین خلق و ارتش آمریکا، آمریکاییها تک تک ساکنان کمپ اشرف را مورد بازجویی قراردادند. آنها که روابط خوبی با کردهای عراق و رهبران آنها از جمله جلال طالبانی داشتند، در بازجویی ها به دنبال اطلاعات درباره نقش مجاهدین در سرکوب کردها بودند.
به گزارش پایگاه مرکز اسناد به نقل از یکی از اعضای جدا شده، “اطلاعات نیروهای آمریکایی دقیق بود. به نظر میآمد [مطالب را] از بازجویی از نفرات هم تیم استخراج کرده بودند و میدانستند در یک درگیری بین یک اکیپ از سازمان با کردها، فردی به نام «محمدرضا محدّث» فرماندهی کشتار شش تن از اکراد را داشته است و نام نفری که روی آنها آتش کرده است و آنان را کشته، به نام «نصرت» بوده و بازجو عکسهای آنها را از کامپیوتر درآورده بود.”
مزدا پارسی

