تمامی کسانی که همین الان هم در سازمان حضور دارند و در اشرف ، در اقامتی اجباری بسر می برند و هیچ اطلاعی از وضعیت کنونی جامعه ایران ندارند. تمامی داده های ذهنی آنان مربوط به فاز سیاسی و حداکثر تا سال 1368 است. خود آنها و ذهن آنها از روز به دام افتادن در […]
تمامی کسانی که همین الان هم در سازمان حضور دارند و در اشرف ، در اقامتی اجباری بسر می برند و هیچ اطلاعی از وضعیت کنونی جامعه ایران ندارند. تمامی داده های ذهنی آنان مربوط به فاز سیاسی و حداکثر تا سال 1368 است. خود آنها و ذهن آنها از روز به دام افتادن در فرقه ضدبشری رجوی فریز شده و در حالت انجماد و جمود فکری بسر می برند، حتی نمی توانند از مسئول خود یک انتقاد ریز و کوچک بکنند، چرا که تشکیلات مدام گفته است که فرض کنید مسئول شما یک چوب خشک است، هرگز حق ندارید ذهن خود را روی او باز کنید، چه برسد باینکه از او انتقاد هم بکنید!
جامعه ایران امروز، جامعه آنروزی نیست که آنها ایران را ترک کردند. همیشه در نگهبانی ها یا ترددات دو نفره، نفر کوپل من که اکثرا یک برادر مسئول تر بود، سر صحبت را باز می کرد و از وضعیت کنونی ( آنروز ) ایران می پرسید و چون می دانست که من هرگز این سئوالات و کنجکاوی های او را گزارش نخواهم کرد، با خیال راحت ابهامات سالیان خود را سعی می کرد از زیر زبان من بیرون بکشد.
من در این نوشتار، هرگز نمی خواهم سعی کنم از پیشرفت های علمی، نظامی و یا اجتماعی و فرهنگی امروز ایران بگویم که نسبت به سایر کشورهای منطقه و حتی جهان در موارد متعددی اظهر من الشمس است، اما بیشتر می خواهم به مخاطبان آنسوی مرزها ( بخصوص خوانندگان احتمالی در اشرف 3 و یا سایر نقاط جهان که حتی امروز همراه این فرقه وطن فروش هستند) روشن شود که خواسته یا ناخواسته، ذهن خود را نزد رهبران یک سازمان وطن فروش، به اسارت سپردند، همه می دانیم و رجوی ها بهتر از ما می دانند که اگر یک عضو تشکیلات، در خارجه یک شب به محل خوابگاه سازمانی و تشکیلاتی خود برنگردد، به احتمال زیاد او دیگر عضو حرفه ای تشکیلات نخواهد ماند، چرا که اولین آگاهی، مصادف است با جدائی و فاصله گرفتن از این سازمان. به همین علت هم در اشرف 3 و مقرهای تشکیلاتی سازمان در جای جای این کره ی خاکی، ضوابط بسیار خشک و نظامی در اینگونه موارد وضع شده است و خیلی شدید هم حسابرسی و رصد می شود.
آن تغییری که معاندان می گویند، که “ایران در آستانه تغییر” است، خیلی وقت است که مردم از آن آستانه عبور کردند، مردم امروز ایران ، بسیار مطالبه گر هستند، بسیار ریزبین و دقیق هستند که عبور از خط قرمزهای مردم چه عواقبی برای خاطیان و ناقضان خطوط قرمز خواهد داشت.
سازمان های مختلف بازرسی در تمامی سازمان ها و ادارات وجود دارند که ناظر تمام وقایع هستند، جوانان امروز ایران از هر قشری اعم از دانشگاهی و … همواره معترض کسانی هستند که بخواهند منافع و حقوق مردم را زیرپا بگذارند، اما حتما هم که اشکالات و نقایص در کشور بسیار خواهد بود، همچنانکه در دیگر کشور ها نیز وجود دارد.
اما مردم از یک چیز هم هرگز نمی گذرند، هرگز در این زمینه به کسی باج نمی دهند و آنهم موضوع “خیانت به وطن” است، مردم با خائنان به ایران، شمشیر را از رو می بندند، بطور خاص با سازمان مجاهدین خلق که سوابق خیانت و مردم کشی بسیار دارد،(در تهاجم 12 روزه ی اخیر، حتی ناراضیان حکومت نیز رژیم کودک کش و موقت اسرائیل و رژیم سلطه طلب آمریکا را دشمن اصلی می نامیدند) در هر کجا که نمایشگاه یا میزکتاب، یا موقعیتی برای ارتباط با عموم مردم بوده است، جوانان آگاه و تمام اقشار مردم، وقتی نامی از این سازمان می شنوند، رهبران این سازمان را لعن و نفرین می کنند، در سازمان مجاهدین می گویند “سانترالیسم دمکراتیک” وجود دارد، که البته یک فرم است که هرگز بصورت واقعی هم اجرا نشده است، جالب است بدانید که این مدل رهبری از لنین و تروتسکی به مسعود رجوی به ارث رسیده است، سانترالیسم دموکراتیک، یک روشِ رهبری و مبانی سازماندهی درون حزبی است که توسط آن تصمیمگیریهای سیاسی حزب (حزبی که اعضای آن به صورت دموکراتیک انتخاب شدهاند، که البته در سازمان مجاهدین خلق هرگز هیچ انتخابات آزادی وجود نداشته است) انجام میشود. این روش برای تمامی اعضای حزب الزامآور است و توسط لنین و تروتسکی و طرفداران آنها مورد بررسی قرار گرفتهاست. اساس سانترالیسم دمکراتیک بر آزادی بیان و اتحاد عمل استوار است، اما در سازمان مجاهدین خلق، حتی قطره ای آزادی بیان وجود ندارد، اولین اعتراض شما به سیستم عقب افتاده ی سازمان، شروع راهی است که انتهای آن به زندان و شکنجه ختم خواهد شد، همانند نگارنده که پس از سه روز اعتصاب غذا در سازمان ، بدلیل مطالبه گری ، 6 ماه در زندان اسکان در پادگان اشرف عراق ، محبوس و شکنجه شدم، 6 ماه (عذر می خواهم) مثل یک برده و حیوان در سلول انفرادی، با من رفتار شد.
این است معنای سانترالیسم دمکراتیک در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و مریم، که البته و بی شک در آستانه ی سقوط محتوم قرار دارند.
محمد رضا مبین

