سازمان مجاهدین خلق ایران، گروهی که در دهه ۱۳۴۰ با ادعای مبارزه با استبداد پهلوی شکل گرفت، مسیری را طی کرد که از یک گروه التقاطی (ترکیب اسلام و مارکسیسم) به یک فرقه تروریستی و خائن به منافع ملی ایران تبدیل شد. این گروه با بیش از ۱۷,۰۰۰ ترور در دهههای ۶۰ و ۷۰، همکاری […]
سازمان مجاهدین خلق ایران، گروهی که در دهه ۱۳۴۰ با ادعای مبارزه با استبداد پهلوی شکل گرفت، مسیری را طی کرد که از یک گروه التقاطی (ترکیب اسلام و مارکسیسم) به یک فرقه تروریستی و خائن به منافع ملی ایران تبدیل شد. این گروه با بیش از ۱۷,۰۰۰ ترور در دهههای ۶۰ و ۷۰، همکاری با رژیم صدام در جنگ ایران-عراق، و فعالیتهای سایبری و لابیگری در تبعید، میراثی شوم از خیانت، خشونت و تحریف حقیقت به جا گذاشته است. اما این میراث چگونه اپوزیسیون کنونی ایران را تحت تأثیر قرار داده است؟ چرا نسل جدید باید از این تاریخ درس بگیرد؟
سعی داریم با نگاهی تحلیلی و روایی، ضمن بررسی جنایات مجاهدین، تأثیرات بلندمدت آنها بر اپوزیسیون و درسهایی برای نسل جوان ارائه میدهد.
بخش اول: ریشههای خیانت مجاهدین
مجاهدین در ابتدا با شعار مبارزه با امپریالیسم و رژیم پهلوی، حمایت بخشی از جوانان انقلابی را جلب کردند. اما پس از انقلاب ۵۷، به دلیل طرد شدن از قدرت و انحراف ایدئولوژیک، به سرعت به سمت خشونت و خیانت حرکت کردند.
نکات کلیدی تاریخی:
ترورهای کور دهه ۶۰: مجاهدین مسئول ترور بیش از ۱۷,۰۰۰ نفر، از جمله مقامات (مثل بهشتی، رجایی و باهنر)، روحانیون، و مردم عادی بودند. این اقدامات، که با بمبگذاریهای کور مانند انفجار دفترحزب جمهوری اسلامی (۱۳۶۰) همراه بود، نه تنها به تضعیف انقلاب نوپای 57 منجر نشد، بلکه اعتماد عمومی به اپوزیسیون را خدشهدار کرد.
همکاری با صدام: در جنگ ایران-عراق، مجاهدین با رژیم بعثی صدام متحد شدند. آنها اطلاعات جاسوسی علیه ایران ارائه کردند و در عملیات فروغ جاویدان (۱۳۶۷) علیه هموطنان خود جنگیدند. این خیانت های آشکار، مجاهدین را به نماد “ستون پنجم” دشمن تبدیل کرد.
تحریف تاریخ: مجاهدین با پروپاگاندای گسترده (مثل مستندهای ساختگی و لابیگری در غرب)، تلاش کردند خود را قربانی و رژیم ایران را مسئول همه جنایات جلوه دهند. این تحریف، اپوزیسیون را به سمت دوقطبیسازی کاذب سوق داد.
این اقدامات، پایهگذار میراثی شدند که اپوزیسیون امروز را از نظر مشروعیت و اعتماد عمومی تضعیف کرده است.
بخش دوم: تأثیرات میراث مجاهدین بر اپوزیسیون کنونی
میراث مجاهدین، مانند سایهای سنگین، بر اپوزیسیون امروز ایران تأثیر گذاشته و چالشهایی ساختاری ایجاد کرده است.
در ادامه، این تأثیرات را بررسی میکنیم:
۱. بیاعتمادی عمومی به اپوزیسیون
جنایات مجاهدین، بهویژه ترورهای کور و همکاری با دشمن خارجی، باعث شده که ایرانیان به اپوزیسیون به دیده تردید نگاه کنند. بسیاری از مردم، هر گروه مخالف را با برچسب “منافق” یا “خائن” قضاوت میکنند. این بیاعتمادی، کار دیگراپوزیسیونها را هم برای جلب حمایت داخلی دشوار کرده است. برای مثال، در اعتراضات 1398 و ۱۴۰۱، برخی گروههای اپوزیسیون به دلیل شباهتهای ظاهری با مجاهدین (مثل شعارهای تند یا حمایتهای خارجی) از سوی مردم طرد شدند.
۲. دوقطبیسازی کاذب
مجاهدین با پروپاگاندای خود، تصویری سیاه و سفید از مبارزه سیاسی ارائه کردند: یا با رژیم، یا با ما. این دوقطبیسازی، اپوزیسیون را از گفتوگوی سازنده با مردم و ارائه راهحلهای عملی دور کرد. گروههای اپوزیسیون امروزی که از مجاهدین الهام میگیرند (مثل برخی گروههای سلطنتطلب یا تجزیهطلب)، به جای تمرکز بر منافع ملی، به لابیگری با قدرتهای خارجی وابسته شدهاند، که یادآور همکاری مجاهدین با صدام است.
۳ . لابیگری و وابستگی خارجی
مجاهدین با دریافت پول از رژیم صدام و سپس لابیگری در غرب (مثل پرداخت ۵۰,۰۰۰ دلار به مقامات آمریکایی برای خروج از لیست تروریستی)، الگویی از وابستگی و رشوه پردازی به قدرتهای خارجی را نهادینه کردند. این الگو در اپوزیسیون امروز هم دیده میشود؛ گروههایی که به جای جلب حمایت مردمی، به دنبال جلب نظر کنگره آمریکا یا دولتهای غربیاند. این وابستگی، مشروعیت اپوزیسیون را نزد ایرانیان کاهش داده است.
۴. خشونت به عنوان ابزار سیاسی
مجاهدین با ترویج خشونت (از ترور دانشمندان هستهای تا حملات سایبری اخیر از آلبانی)، خشونت را به عنوان یک ابزار مشروع سیاسی در ذهن برخی گروههای اپوزیسیون جا انداختند. این میراث، باعث شده که برخی گروههای امروزی به جای گفتوگو و اصلاح، به دنبال اقدامات تخریبی یا تحریک خارجی باشند.
بخش سوم: درسهایی برای نسل جدید
نسل جوان ایران، که در عصر دیجیتال و شبکههای اجتماعی رشد کرده، میتواند از میراث شوم مجاهدین درسهای مهمی بگیرد. این درسها نه تنها برای شناخت تاریخ، بلکه برای ساختن آیندهای بهتر برای ایران مفیدند:
۱ . اهمیت منافع ملی
مجاهدین با همکاری با صدام و قدرتهای غربی، نشان دادند که خیانت به منافع ملی، هرچند با شعارهای انقلابی، به نابودی اعتبار یک گروه منجر میشود. نسل جدید آموخت که اولویت استقلال و تمامیت ارضی ایران است، نه خوشخدمتی به بیگانگان.
۲ . پرهیز از خشونت و دوقطبیسازی
خشونت و دوقطبیسازی مجاهدین، نتیجهای جز انزوای سیاسی و اجتماعی نداشت. نسل جوان باید به دنبال راهحلهای مسالمتآمیز و گفتوگوی فراگیر باشد.
۳. تشخیص پروپاگاندا
مجاهدین با استفاده از رسانهها و لابیگری، حقیقت را تحریف کردند. نسل جدید باید با سواد رسانهای، منابع خبری را تحلیل کند و از دام پروپاگاندای گروههای وابسته به خارج، مثل پستهای X که مجاهدین را قهرمان جلوه میدهند در امان بماند. بررسی اسناد معتبر مثل گزارش RAND و شنیدن روایت جداشدگان، راهی برای شناخت حقیقت است.
4 . “تست تورنسل” برای اپوزیسیون
نسل جوان باید معیاری برای ارزیابی اپوزیسیون داشته باشد: آیا این گروه به استقلال ایران پایبند است؟ آیا از خشونت پرهیز میکند؟ آیا به جای لابیگری خارجی، به مردم ایران متکی است؟ مجاهدین در همه این معیارها شکست خوردند و نمونهای شدند از آنچه نباید تکرار شود.
بخش چهارم: روایتهای جداشدگان، صدایی از درون
برای درک عمق جنایات مجاهدین، روایتهای جداشدگان کلیدی است. در اکتبر ۲۰۲۵، یک خانواده پنج نفره از اشرف ۳ در آلبانی فرار کردند و از فشارهای روانی، عقیمسازی اجباری زنان، و سرکوب مخالفان گفتند. این روایتها نشان میدهد که مجاهدین نه تنها به ایران، بلکه به اعضای خود نیز خیانت کردند. یکی از جداشدگان در مصاحبهای (منتشرشده در شبکههای ایرانی) گفت: “ما فکر میکردیم برای آزادی میجنگیم، اما در قفس رجویها اسیر بودیم.” این صداها، هشداری برای نسل جوان است که فریب شعارهای فریبنده را نخورند.
نتیجهگیری: به سوی آیندهای بدون میراث شوم
میراث مجاهدین، ترکیبی از خیانت، خشونت و تحریف است که اپوزیسیون ایران را با چالشهای عمیقی مواجه کرده است. اما نسل جدید، با درس گرفتن از این تاریخ، میتواند اپوزیسیونی بسازد که به جای تکرار اشتباهات گذشته، بر استقلال، گفتوگو و اعتماد مردمی متکی باشد. مجاهدین نشان دادند که خیانت به ملت، حتی با حمایت خارجی، به شکست میانجامد. نسل جوان باید این درس را به خاطر بسپارد و آیندهای را بسازد که در آن ایران، نه قربانی فرقهها، بلکه صحنه اتحاد و پیشرفت باشد.
سالاری

