در سال 1370 شرایط عراق به کلی تغییر کرده بود، صدام به عنوان ارباب و بزرگترین حامی رجوی ضعیف شده بود، مجاهدین بدلیل شرکت در سرکوب کُردها در بین مردم عراق بخصوص کردها و شیعیان منفور شده بودند، حمله صدام به کویت موجب شده بود که مجاهدین بدلیل اینکه در جبهه صدام و متحد او […]
در سال 1370 شرایط عراق به کلی تغییر کرده بود، صدام به عنوان ارباب و بزرگترین حامی رجوی ضعیف شده بود، مجاهدین بدلیل شرکت در سرکوب کُردها در بین مردم عراق بخصوص کردها و شیعیان منفور شده بودند، حمله صدام به کویت موجب شده بود که مجاهدین بدلیل اینکه در جبهه صدام و متحد او محسوب می شدند از چشم غربی ها بیافتند.
در درون تشکیلات نیز فشارهای وارد شده بر نیروها در ماه های گذشته اعم از کمبودهای شدید صنفی و زندگی سنگری، فشارهای انقلاب طلاق و تبعات آن همچون از بین بردن خانواده ها با طلاق و جداکردن فرزندان از والدین شان و همچنین بی ثباتی وضعیت سیاسی و قفل بودن استراتژی، مشکلات تشکیلاتی زیادی را ایجاد کرده و باعث درخواست های جدایی فراوانی شده بود.
همه اینها این پیام را به رجوی می داد که شرایط سیاسی و تشکیلاتی بحرانی است. او برای مهار بحران ها نیاز به آن داشت تا یک فیل هوا کند. او می خواست قدرت نمایی کرده و با آن به نیروهای تشکیلات انگیزه بدهد و توجه آنها را از اتفاقات و مسائل سیاسی و نظامی واقعی که در جریان بود منحرف نماید.
او نیاز داشت که ابتدا شکاف های تشکیلاتی را ببندد و بر این اساس از یک سو با منزوی کردن جداشدگان و دور کردن آنها از نیروهای تشکیلاتی و تزریق خبرهای ناامید کننده از وضعیت جداشدگان تلاش می کرد تا ذهن نیروهای باقیمانده را نسبت به جدایی از تشکیلات تا حد امکان آب بندی کند.
در این راستا خبرهایی مثل “اعضای خواهان جدایی که به رمادی فرستاده شدند در بدترین شرایط زندگی می کنند” یا ” جداشدها بدلیل خیانتی که کردند در حال دادن تاوان آن در همین دنیا هستند.” در تشکیلات پخش شد.
همزمان برای آن که راه را بر جدایی های بیشتر ببندد، بار دیگر به سراغ حیله قدیمی خود یعنی انقلاب ایدئولوژیک رفت و از بهار 1370 نشست های انقلاب طلاق را برای آخرین لایه های تشکیلاتی برگزار نمود. با این کار اولاً چند ماهی همه تشکیلات سرگرم و درگیر شدند. چرا که همراه با لایه های پایین تر مسئولین آنها هم باید در نشست ها حضور می یافتند و چون این لایه ها بخش اصلی نیرویی سازمان بودند تقریباً تمام کارها تعطیل و اصلی ترین کار شرکت در نشست های انقلاب طلاق بود. در کنار نیروها، مسئولین آنها از فرمانده واحد تا فرمانده دسته و گردان نیز می بایست به بازخوانی خود می پرداختند. البته این بازخوانی برای فرماندهان به شدت قبل نبود ولی این ویژگی را داشت که تا چند ماه همه را درگیر بحث ها می کرد.
دوماً رجوی با سوء استفاده از اعتقادات نیروهای مجاهدین، آنها را متهم به کم کاری در قبال رهبری خود کرد که در مجاهدین معادل بدترین گناهان بود و در نتیجه اعضا مدیون شده و باید با تمام انرژی تلاش می کردند تا این کمبود را جبران نمایند.
رجوی بعد از خلاص شدن از موضوع انقلاب طلاق و راحت شدن خیالش از اینکه در کل تشکیلات و در اذهان همه نیروها مسئله ازدواج ممنوع گردید و خانواده مارک “کانون فساد” خورد، به سراغ پروژه قدرت نمایی رفت. این پروژه انجام یک رژه بزرگ بود.
ادامه دارد…
ایرج صالحی

