زینب حسین نژاد: پرسش‌هایی که در مجاهدین خلق مطرح نشد

زینب (ژینا) حسین نژاد در مطلبی در نقد فرهنگ “سجده گری” مجاهدین خلق و عدم وجود فرهنگ “پرسشگری” در این تشکیلات، نوشت: “از هر تفکری نقد سجده کردن را می‌پذیرید، اما از مجاهدین خلق نپذیرید! احترام شعورتان را نگه دارید!” زینب یکی از زنان جدا شده از سازمان مجاهدین و از کودک سربازان پیشین این […]

زینب (ژینا) حسین نژاد در مطلبی در نقد فرهنگ “سجده گری” مجاهدین خلق و عدم وجود فرهنگ “پرسشگری” در این تشکیلات، نوشت: “از هر تفکری نقد سجده کردن را می‌پذیرید، اما از مجاهدین خلق نپذیرید! احترام شعورتان را نگه دارید!”

زینب یکی از زنان جدا شده از سازمان مجاهدین و از کودک سربازان پیشین این تشکیلات است. پدر و مادر او از اعضای مجاهدین خلق بودند. او از کودکی در این تشکیلات بزرگ شده و در نوجوانی از فرانسه به عراق فرستاده شد. او روابط مجاهدین را در فرانسه و عراق و آلبانی تجربه کرده و گهگاه خاطراتش را در حساب کاربری فیسبوکش منتشر می‌کند.

در حالی که زینب حسین نژاد از مخالفان حکومت ایران است،  در هر فرصتی تیغ نقد خود بر مجاهدین خلق را نیز روا می‌دارد. او از مجاهدین خلق پرسشی کلیدی می‌پرسد:

“شما آیا پرسشگر بوده اید؟؟ یا سجده‌کن تر از هر کس دیگر؟ آیا رهبران شما حتی یک بار در رسانه‌های فارسی زبان و در جمع ایرانیان مصاحبه داشته‌اند؟؟ فعلا که رهبرتان حتی جرات باز کردن یک صفحه رسمی را هم ندارد چه رسد که از مخفیگاهش بیرون بیاید. آن یکی رئیس جمهورتان هم که کامنت‌هایش رو بسته! ”

در این نوشتار او ابتدا به وضعیت پرسشگری در سازمان مجاهدین خلق و سپس به مصادیق سجده گری در مناسبات این تشکیلات می‌پردازد که به گفته خود تنها چند مثال از میان صدها و هزاران نمونه است. در زیر بخش هایی از مطلب این کودک سرباز پیشین ارتش رجوی آمده است:

چند پرسش درباره پرسشگری در مجاهدین خلق با ذکر مصادیق

آیا در عراق زمانی که افراد بصورت چند ده نفره بر سر یک نفر در نشست ها ریخته و با فحش و تف و گاه زدن، فرد محکوم را تحقیر میکردند، کسی بلند شد بپرسد آیا این یک نوع شکنجه روانی نیست؟

برخی از شما که تحصیل کرده‌تر و دنیا دیده‌تر بودید و حقوق خوانده بودید، چرا حتی یک نفر بلند نشد بپرسد، این قانون “جواب دادن ممنوع”، آیا نقض حق آزادی بیان نیست؟ آیا نقض حق دفاع یک انسان از خود نیست؟ آیا نباید این فرد یک وکیل داشته باشد؟

آیا شماها بخصوص مردان، در نشست‌های عراق، ولو یک بار حتی پرسیدید چرا ما حق دسترسی به اخبار و رسانه‌های فارسی زبان و تلویزیون‌های جهان را نداریم؟ آیا پرسیدید چرا ما حق ارتباط با مردمی که برایشان مبارزه می کنیم را نداریم؟

آن تعداد محدودی که این اواخر اجازه دسترسی بشدت محدود و کنترل شده به اینترنت را پیدا کردید، پرسیدید چرا تیک حذف عکس در براوزر را می زنید، این توهین به ما نیست؟  (من لااقل در هیچ نشستی نشنیدم که کسی بپرسد، مگر بیرون نشست آن هم اکثرا کسانی که مخالف بودند، سرکوب شدند و امروز هم جدا شدند.)

در کمپ لیبرتی حدود سال 1393، زمانی که در نشست صوتی، رهبر این سازمان برگشت گفت: “می دانید چرا کردهای کوبانی علیه داعش و یا کردای ایران علیه جمهوری اسلامی پیروز نمی شوند؟ چون انقلاب نکردند، چون طلاق نداده اند”.

چرا هیچ کدام تان بلند نشدید بپرسید که مگر ما پیروز شدیم که مبارزه بقیه را زیر سوال می بریم؟ چرا زمانی که کردها بر داعش پیروز شدند در نشست‌های بعدی هیچ کس بلند نشد این حرف را به چالش بکشد و بگوید حالا که پیروز شدند نظر شما چیست؟

زمانی که زنان سازمان ملل در گرمای شدید عراق با لباس تابستانی به بازدید کمپ می‌آمدند، در نشستی رهبرتان برگشت گفت: “اینها از قصد لباس کوتاه می‌پوشند تا شما مردان را از انقلاب دور و جدا کنند” و مثال یکی از پیامبرها رو زد که وقتی زنی را در سلولش می اندازن، وسوسه نمی شود بلکه او را به توبه و نماز هدایت می کند!!!

چرا یکی از شما بخصوص کسانی که غرب را دیده بودید، آنجا بلند نشد بگوید این مزخرفات چیست به خورد ما می‌دهید؟ و چرا به شعور ما توهین می‌کنید؟

و نهایتا در همین آلبانی زمانی که رجوی در پیام یا نشست صوتی، برگشت گفت: “به ما می گویند چرا به افرادتان موبایل نمی‌دهید، آخر مگر در کدام ارتش دنیا به سربازان شان موبایل می‌دهند که ما بدهیم؟”!!.

چرا هیچ کدامتان بلند نشدید و بپرسید مگر تو نگفتی ما ارتش عادی نیسیتم، ما سالهاست انقلابی هستیم، تمام عیار هستیم، مگه نگفتی ما سرباز عادی نداریم و همه افسر ارتش آزادیبخش هستید و باید هر کدام مسئول باشید؟

آنهایی که مترجم بیماران و مجروحین در بیمارستان‌ها  بودید، مگر یادتان نمی‌آمد که سربازان عراقی و آمریکایی هم حتی همگی موبایل داشتند چه رسد به فرماندهانشان؟ چرا هیچ کدام‌تان آنجا بلند نشدید و بگویید چرا به چشم‌هایمان توهین می‌کنی؟ چرا مشاوران و مسئولین را به چالش نکشیدید، تا نگذارید دروغ و سانسور در این سازمان ادامه داشته باشد؟ پس برای چه به خود اجازه می دهید که به ایرانیانی که لااقل از شما بسیار آگاهتر هستند بگویید پرسشگر باش!

یادم می آید در عراق برخی از نشست‌های این سازمان که سرانش حضور داشتند، تمام صحبت ها و سوالات باید از قبل روی کاغذ نوشته و برای چک به مسئولین داده می‌شد. مثل یک سناریو، مگر مداحانی که به آنها اعتماد داشتند که جز چاپلوسی حرف دیگری نمی زنند. این البته از تجربه قبلی بود که چک نمی‌کردند و تعداد کمی از افرد البته جرات می‌کردند که سوال چالشی بپرسند و در نتیجه مسئولین  مجبور بودند آنها را متوقف کرده و سرجایشان بنشانند.

یادم می آید در یک نشستی دو پسر جوان یکی دو  سوال چالشی که بشدت نادر بود کسی چنین سوالاتی بپرسد، پرسیدند. جدا از اینکه چند نفر معلوم الحال به آنها حمله کرده که ساکت شان کنند، شخص “رهبر” که بصورت صوتی نشست را هدایت می کرد، چنان بهش برخورده بود و برآشفته شده بود، که چند ساعت راجع به “نقطه آغاز سوال”  بحث کرد و آنها را به بریدگی از مبارزه و نه جنگ متهم کرد.

پس از آن نیز برای ما زنان جلسه‌ای جداگانه گذاشتند، و به ما گفتند که چرا هیچ کدام بلند نشدید و بزنید تو دهن این دو تا پسر؟ مگر شما ناموس این خانه نیستید؟ چرا از رهبری دفاع نکردید؟ بروید از خود گزارش بنویسید و ….و از این مزخرفات….(شما تصورش را بکنید حال آیا دختری در این  فضا، جرات سوال چالشی و سیاسی پیدا می کرد.)

حقیقتا رهبران این سازمان ظرفیت کوچکترین نقد و‌  چالشی را ندارند. یکی از دلایلش هم همین سجده گری افرادیست که در جهل مطلق هستند.

ابعاد وسیع سجده گری در مجاهدین خلق

در این رابطه فکر می کنم اصلا نیازی به نوشتن هم نباشد، بسیاری از ویدئوهای چاپلوسی افراد در نشست ها هست. من قبلا هم نوشته بودم که چگونه افراد را تلویحا در پایان نشست‌ها مجبور به تعظیم کردن و توبه خواستن در برابر رهبرشان  می‌کردند.

و یا هر کس که در این نشست ها شعار نمی‌داد و رهبر را  ستایش نمی کرد، همانجا تذکر و بعد نیز در لیست مشکوکین قرار می‌گرفت و او را در جلسه‌ای بازخواست می‌کردند که چرا شعار نمی‌دادی.

حمایت مصنوعی، ارتش سایبری مجاهدین در توییتر

نکته قابل توجه و دیگر اینکه در جلسات مستمر به ما فشار می‌آوردند که بلند شوید بروید پای میکروفون با رهبری صحبت کنید، خجالت بکشید همش نشستید! یا حتی در رابطه با مهمانان خارجی هم با فشار و اجبار تعهد شبانه روزی به ما میگفتن ازشان نامه و بیانیه حمایت از رهبری بگیرید.

زمانی که به آلبانی رسیدیم، تیم‌های اینترنت گسترش یافت.(البته همچنان با محدودیت و کنترل، اما نسبتا آزادتر از عراق). به این تیم‌ها ابلاغ شد هر کس موظف است ده حساب توییتر باز کند و با آن از حساب مریم رجوی حمایت کند، حتی روزانه طبق دستور تعداد کامنت گذاری‌ها مشخص شده و جملات را هم بعضا می‌دادند. هم زمان از برنامه ربات های تویتری هم استفاده می‌شد.

تمام این برخوردهای مصنوعی، علت بی‌ظرفیتی و ترس رهبران این سازمان از نقد، چالش رسانه‌ای و جمع ایرانیان است.   شما وقتی یک سیستم ایدئولوژیک محدود و بسته داشته باشید، مجبورید محبوبیت را بطور مصنوعی تزریق کنید تا هم به نیروهای پایین و هم به رهبران روحیه دهید. این روش یک توهم مصنوعی به رهبران می‌دهد که باعث  فساد، اشتباهات جدی و عدم پاسخگویی می‌شود. در واقع این سیستم معیوب، هم نیروها را و هم رهبران را اشتباه تربیت می‌کند.

نماز اجباری یعنی سجده اجباری

نماز نیز در این سازمان اجباری بود، و هر کس نماز نمی‌خواند مورد اخطار، تذکر و حسابرسی قرار می گرفت، و اگر هم نادر کسانی بودند که می‌گفتند که دیگر به خدا و اسلام اعتقادی ندارند، به جرم “لاییک بازی” محاکمه می شدند. چنانکه سندش هست و قبلا انتشار دادم.

ببینید اینها خودشون در اشرف خدای سانسور و فحش و  سرکوب بوده اند، هیچ نیازی به دلسوزی نیست.  آنها اکنون دارند تاوان اعمال خودشان را می پردازند و باید  هم بپردازند تا برایشان درس شود. هر زمان جرات این را داشتند که بیایند در رسانه ها به چالش کشیده بشوند و پاسخگوی اعمالشان باشند، تازه می شود به این فکر کرد که چه برخورد دیگری باید کرد.