مجاهدین خلق: فیلترینگ و روز دانشجو

تناقضات رفتاری و گفتاری با اینکه تشکیلات مجاهدین در آستانه‌ 16 آذر (روز دانشجو) بر گستره فعالیت خرابکارانه، ضدایرانی و تبلیغی خود افزوده، اما مریم رجوی با برگزاری مستمر کنفرانس‌، اکسیون، میز کتاب و نمایشگاه در کشورهای غربی، به تبلیغ حقوق‌بشر، دمکراسی، آزادی و اندیشه‌های «ضدتروریستی و صلح‌جویانه» مشغول است. این تناقض رفتاری از آنجا […]

تناقضات رفتاری و گفتاری

با اینکه تشکیلات مجاهدین در آستانه‌ 16 آذر (روز دانشجو) بر گستره فعالیت خرابکارانه، ضدایرانی و تبلیغی خود افزوده، اما مریم رجوی با برگزاری مستمر کنفرانس‌، اکسیون، میز کتاب و نمایشگاه در کشورهای غربی، به تبلیغ حقوق‌بشر، دمکراسی، آزادی و اندیشه‌های «ضدتروریستی و صلح‌جویانه» مشغول است.

این تناقض رفتاری از آنجا ناشی می‌شود که مجاهدین طی حدود نیم قرن فعالیت تروریستی و مسلحانه، نه تنها به اهداف و خواسته‌های خود نرسیدند، بلکه حتی در بن‌بست نظم کنونی جهانی، تنها امید آنها، یعنی کشورهای غربی نیز رو به افول و درگیر بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و نظامی هستند. کشورهایی که یکسوی آن آمریکا قرار دارد که وزارت خزانه‌داری‌اش، کسری بودجه در سال مالی 2025 را 1775 میلیارد دلار اعلام کرده و همزمان دچار بحران داخلی و چندین جنگ نظامی و اقتصادی در جهان است. و در سمت دیگر هم کشورهای اروپایی‌اند که به‌خاطر اشتباه بزرگِ ورود به جنگ اوکراین، دچار بحران‌های فزاینده‌ی چندجانبه شده‌اند و خود را بیش از همیشه به آمریکا وابسته می‌بینند. طبعاً درخواست کمک برای براندازی از چنین کشورهایی، سردرگمی و درماندگی سران مجاهدین را آشکار می‌کند.
در کشاکش این رخدادها، مشاهده می‌کنیم که مجاهدین هر از چندی در برخی مسائل فرهنگی، تاریخی و اجتماعی هم به تناقض‌گویی می‌افتند و بدون ذکر علل و عوامل رخدادهای موجود، تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که خودشان هم به آن باور ندارند و اساساً در مناسبات آنها هم جایی ندارد.

تناقض رفتاری مجاهدین خلق

تناقض رفتاری مجاهدین خلق

با توجه به اینکه در آستانه «روز دانشجو» قرار داریم و در فضای مجازی هم بحث «فیلترینگ» داغ است، مجاهدین به این دو موضوع هم پرداخته‌اند که سراسر تناقض و مهمل‌بافی است و به همین خاطر به صورت اجمالی و خلاصه نگاهی به آن می‌اندازیم:

فیلترینگ در تشکیلات مستبدانه مجاهدین

امروزه کمتر کسی است که نداند در مناسبات مجاهدین چه می‌گذرد. هزاران مطلب و سخن در این باب نوشته و گفته شده که هرکدام آنها باعث شگفتی و گاه طعنه‌زنی مردم ایران است. یکی از این موارد «عدم دسترسی اعضای مجاهدین به فناوری‌های روز جهانی» است. اعضای این سازمان در طی دو دهه حضور در عراق، نه تنها اطلاعی از «گوشی همراه» نداشتند، بلکه حتی خبر نداشتند که در جهان آزاد چیزی به اسم «اینترنت» هم وجود دارد که مردم از طریق آن قادر هستند اخبار جهانی را به صورت «آنلاین=برخط» دنبال کنند و با محیط پیرامون در ارتباط باشند. البته در دهه 70-80 اینترنت مثل امروز رشد و پیشرفت نداشت و شبکه‌های اجتماعی هنوز شکل نگرفته بودند اما فضای مجازی پر بود از «پست الکترونیک، سالن‌های گفتگو، وبلاگ‌ها، وبگاه‌های خبری» که از طریق آن، هر شهروندی می‌توانست به سراسر جهان وصل شود. ضمن اینکه مردم قادر بودند با رایانه و آنگاه با گوشی همراه با یکدیگر در تماس باشند و برای همدیگر عکس و نامه ارسال کنند و اقوام و آشنایان خود را در آن مشاهده کنند.

در آن اوضاع، اعضای مجاهدین نه تنها شیوه کار با این فناوری نوین را نمی‌دانستند، که عمدتاً حتی از وجود آن هم اطلاع نداشتند. بعدها که سازمان مجاهدین دارای شبکه رایانه‌ای شد، باز هم تا چندین سال اعضا حق دیدن و استفاده از آنرا نداشتند و این امکانات کاملاً در اختیار فرماندهان خاص بود. از سال 1379 که شبکه رایانه‌ای در ارتش رجوی همگانی‌تر شد، اعضا فقط قادر بودند با استفاده از رایانه، گزارش‌نویسی کنند و به تمرین‌های نظامی بپردازند و فرماندهان بالاتر نیز تنها مجاز بودند از طریق شبکه داخلی، برای مسئولین گزارش ارسال کنند. در واقع، شبکه رایانه‌ای مجاهدین، نه تنها به بیرون اتصال نداشت بلکه برای همان ارتباط داخلی نیز محدودیت استفاده وجود داشت.

در تکمیل این داستان تلخ باید اشاره کنم که اعضا و حتی فرماندهان مجاهدین هیچ دانشی هم نسبت به گوشی همراه نداشتند و تنها مسئول اول سازمان و چند عضو شورای رهبری حق استفاده از آنرا داشتند و سایرین حتی تصویر آنرا هم ندیده بودند (هرچند این یک واقعیت تلخ است اما اعضای مجاهدین واقعاً تا تعطیل شدن قرارگاه اشرف در عراق، حتی آشنایی ظاهری هم با گوشی همراه نداشتند و افراد جداشده در کمپ آمریکایی‌ها با دیدن آن مثل کودکان آنرا در دست آمریکایی‌ها نگاه می‌کردند و پس از خروج از آنجا نیز، تازه با واژه ایمیل آشنایی پیدا می‌کردند که بسیار شرم‌آور بود. البته این افراد حتی با دیدن برخی لوازم برقی خانگی مثل ماکروویو هم شگفت زده بودند).

پس از انتقال تشکیلات مجاهدین به آلبانی، مریم که خود را برابر یک «فاجعه» می‌دید، به‌ناچار پذیرفت که اعضا به شکل محدود از اینگونه امکانات استفاده نمایند، اما زیاد طول نکشید که یک قرارگاه مخوف دیگر به نام «اشرف 3» در آلبانی تأسیس شد و مجاهدین دوباره پشت حصارها قرار گرفتند و محدودیت‌های پیشین اعمال شد و فقط استفاده کنترل شده از اینترنت برای اقدامات سایبری ادامه یافت.

اسارتگاه مجاهدین در آلبانی

اسارتگاه مجاهدین در آلبانی

در چنین شرایط دهشتناک و ضدانسانی که مجاهدین داشته‌اند، سران سازمان نگران فیلترینگ در ایران شده‌اند و رطل ‌و یابس به‌هم می‌بافند و برای مردم ایران اشک حقوق‌بشر می‌ریزند. تحلیل‌گر مجاهدین در مطلبی با عنوان «بررسی ساختار سیم‌کارت سفید و نابرابری دیجیتال در ایران» پیرامون انگیزه‌های فیلترینگ به مواردی اشاره کرده که قابل توجه است:

(پشت این سازوکار چند انگیزه کلیدی وجود دارد: ۱- فیلترینگ برای جلوگیری از انتشار اطلاعات منتقدانه، سازمان‌دهی اعتراضات یا گسترش ایده‌های مخالف است. اینترنت طبقاتی امکان می‌دهد که جریان رسمی اطلاع‌رسانی بدون محدودیت کار کند در حالی که دیگران تحت کنترل باشند. ۲- ارائه دسترسی ویژه به عده‌ ای محدود، نوعی رانت سیاسی و اجتماعی ایجاد می‌کند؛ کسانی که از منابع اطلاعاتی آزاد برخوردارند و دیگران محروم.)

تحلیل‌گر (از مسئولین سازمان) ناخواسته اعتراف می‌کند که دلیل اصلی «ممنوعیت ارتباطی» در تشکیلات مجاهدین، «جلوگیری از دسترسی اعضا به اطلاعات و اخبار بیرون» بوده است. امری که اگر به حال خود رها می‌شد، نیروها از «دروغ‌های سازمان» اطلاع پیدا می‌کردند و دست به اعتراض می‌زدند. تحلیل‌گر عملاً معترف است که مسعود و مریم رجوی برای «تحت کنترل داشتن نیروها» دست به این محدودیت‌ها زده‌اند.

از آنجا که فقط سران سازمان حق داشتند از رایانه و گوشی همراه برخوردار باشند، ایشان تلویحاً به وجود «رانت» در سازمان هم اشاره دارد. موضوعی که البته غیرقابل انکار است و مسئولین رده بالای سازمان از امکانات ویژه برخوردار بودند و برای دیگران هیچ ارزش و اهمیت انسانی قائل نبودند. با اینکه تحلیل‌گر، اینترنت ایران را «طبقاتی» و آنرا نماد نابرابری ساختاری در دسترسی به اطلاعات خوانده اما اشاره نمی‌کند که در تشکیلات مجاهدین نیز جز مسئولین مدار اول، کسی اجازه استفاده از اینترنت و داشتن بسیاری از لوازم الکترونیک شخصی را نداشت. واقعیتی تلخ که برای تمام مردم جهان شگفت‌انگیز و بهت‌اور است، چون هر شهروندی چنین حقی را دارد:

(پدیده «اینترنت خط سفید» – یا آنچه به‌طور رایج «سیم‌کارت سفید» و «اینترنت طبقاتی» نامیده می‌شود – نمادی است از نابرابری ساختاری در دسترسی به اطلاعات در نظام ولایت فقیه.)

تناقض‌گویی مسئولین مجاهدین

تناقض‌گویی مسئولین مجاهدین

همانگونه که اشاره کردم، تناقض‌گویی مسئولین مجاهدین، برآمده از سردرگمی و بن‌بست سیاسی است. اینکه مسئولین مستبدترین تشکیلات در جهان، با وجود نابرابری در مناسبات خودشان، برای طبقاتی بودن اینترنت و نابرابری ساختاری در ایران اشک حقوق‌بشر می‌ریزند، گواه دیگری بر فریبکاری مسعود و مریم رجوی است که می‌خواهند درونمایه خود را با این سخنان بپوشانند و دمکراتیک جلوه کنند. واقعیت این است که مردم ایران با هر ضعف و مشکلی که با آن مواجه باشند، دهها بار از مناسبات مستبدانه رجوی آزادتر زندگی می‌کنند. هر ایرانی امروز قادر است به انواع گوشی و اینترنت دسترسی داشته باشد، اما آیا در مناسبات مجاهدین چنین امری ممکن است و نیروها می‌توانند از گوشی همراه و اینترنت آزاد برخوردار باشند؟ این سوآلی است که هرگز پاسخ آنرا از مریم نخواهید شنید.

مجاهدین، روز دانشجو، مبارزه با امپریالیسم!

موضوع دیگری که مجاهدین در آستانه 16 آذر به آن پرداخته‌اند، «روز دانشجو» است. هر ایرانی که اندکی با تاریخ معاصر کشورش آشنایی داشته باشد، مطلع است که در 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران چه گذشت و چگونه دانشجویان نسبت به حضور ریچارد نیکسون (معاون رئیس‌جمهور آمریکا)، و ازسرگیری رابطه‌ با انگلیس (4 ماه پس از کودتای 28 مرداد) دست به اعتراض زدند و صدها نفر از آنان سرکوب، زخمی و شهید شدند. و البته بیش از هرکس، سران سازمان مجاهدین از این امر مطلع هستند و چندین سال نیز به آن می‌پرداختند و علیه امپریالیسم شعار می‌دادند و پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران نیز، برای نبرد با امپریالیسم اعلام آمادگی کردند و به امام خمینی تلگراف زدند تا تحت فرماندهی ایشان قرار گیرند!

اما در سالیان اخیر، تنها چیزی که از رسانه‌های مجاهدین شنیده و دیده نمی‌شود، نقش آمریکا و دست‌نشاندگانش در این جنایت است. واضح است که مجاهدین پس از سقوط صدام، کارفرمای دیگری برای خود انتخاب کرده‌اند و مجاز نیستند ایشان را نقد کنند چون دیگر از کمک مالی و سیاسی خبری نخواهد بود. امسال نیز مجاهدین در یک مطلب منفعلانه به این روز اشاره کرده‌اند اما تنها چیزی که در نوشته آنها یافت نمی‌شود «علت اصلی قیام و اعتراض دانشجویان» در این روز است. در بخش‌هایی از مقاله آمده است:

(در آستانه‌ی ۱۶ آذر، پرده برداشتن از روی بیشترین تحمیلات، کنترل‌ها و سرکوب‌گری‌های حکومتی در دانشگاه‌ها و نیز پرداختن به راه‌های شکستن این دیوارها، یک ضرورت است. این سرکوب‌گری‌ها و کنترل‌ها می‌خواهند توان، امید و انگیزه‌ی دانشجویان را در سر کلاس‌ها منکوب کنند تا چشم‌انداز هرگونه تغییر را از منظرشان پاک نمایند. می‌خواهند هویت دانشگاه را تغییر بدهند. می‌خواهند در یک دگردیسیِ ارتجاعی ــ تمامیت‌خواهی، دانشگاه را بخشی از ساختار امنیتی و اطلاعاتیِ وابسته به حکومت کنند).

همانطور که مشاهده می‌شود، هیچ نشانه‌ای از اعتراض به جنایات امپریالیسم علیه ملت ایران «از کودتای 28 مرداد و کشتار دانشجویان تا حمله به هواپیمای مسافربری یا تجاوز به کشورمان و به شهادت رسانیدن هزاران زن و کودک و شهروند ایرانی» نیست، بلکه سخن از «سرکوب و کنترل دانشجویان و دگردیسی دانشگاه و تمهیدات امنیتی» است. توجه کنید: تشکیلاتی این را می‌گوید که 44 سال در بیرون مناسبات خود به اقدامات تروریستی مبادرت نموده و در درون مناسبات نیز جز سرکوب و کنترل نیروها کاری انجام نداده است و لذا خود بخشی از دلیل امنیتی شدن جامعه ایران است.

مجاهدین حتی «روز دانشجو» را به یک برهه زمانی خاص محدود کرده‌اند تا مبادا ذهن کسی به قبل از آن برود و در نهایت به جنایات آمریکا برسد. به همین خاطر می‌بینیم که سخن از سال‌های بین «1378 تا 1401» است. یعنی در دوره‌هایی (که از قضا) عوامل نفوذی آمریکا در دانشگاه‌ها، دست به فتنه‌گری زده بودند و برخی از لیدرهای آنان نیز بلافاصله سر از آمریکا در آوردند (که همگی شناخته شده هستند و نیازی به پرداختن به آنان نیست). اما مجاهدین عامدانه به ریشه درد که 16 آذر 1332 است اشاره نمی‌کنند:

( تصویرهای فضای حاکم بر دانشگاه‌های کشور، به‌طور خاص پس از قیام ۱۴۰۱، نشانیِ این ویروس‌ها را می‌دهند… البته دانشجویان آگاه و ضد ارتجاع آخوندی، تسلیم نمی‌شوند و مقابله می‌کنند؛ همان‌گونه که در قیام‌های ۷۸ تا ۱۴۰۱ علیه حاکمیت به‌طور عام و علیه به‌بند کشیدن دانشگاه به‌طور خاص شوریدند… این جایگزینی‌ها از کودتای ضدفرهنگی بهار ۱۳۵۹ شروع شد و به‌طور خاص پس از قیام ۱۴۰۱ اوج گرفت… مواردی هست که دانشجویان ابراز می‌کنند «مصدق کمونیست بود، عامل انگلیس بود و علت بدبختی الآن ایران به‌دلیل ملی کردن نفت توسط مصدق است»! نمونه‌یی هست که از دانشجویی درباره‌ی ۱۶ آذر پرسش می‌شود، پاسخ می‌دهد که ۱۶ آذر، روز تسخیر لانه‌ی جاسوسی است… دانشجو باید تاریخ معاصر خود را به‌طور علمی و اصولی بشناسد. دانشجو باید بداند که تمام قیام‌های سه دهه‌ی اخیر از ۷۸ تا ۱۴۰۱ را دانشجویان ایران به‌پای داشتند.)

نکته دیگری که در متن به چشم می‌خورد، گفته‌ی فلان دانشجو است که: «16 آذر، روز تسخیر لانه جاسوسی است». تحلیل‌گر مجاهدین با اشاره به آن می‌گوید «دانشجو باید تاریخ معاصر خود را بخوبی بشناسد»، اما خودش در همین مطلب هم تاریخ معاصر را تحریف کرده است.

علت گرامیداشت «روز دانشجو» در ایران

امروز هر دانشجوی ایرانی باید تاریخ گذشته و معاصر خود را به‌خوبی بشناسد و نسبت به مسائل سیاسی، تاریخی و جهانی اشراف داشته باشد. چرا که دشمنان با تولید انواع شبکه‌های اجتماعی، و نشر روایات تحریف شده و اخبار چندخطی، تلاش دارند دانشجو و نسل جوان را از اندیشیدن و پیگیری مسائل تاریخی و علمی بازدارند و آنان را محدود به «چند جمله دانش سطحی و بی‌محتوا» کنند. آنان می‌کوشند تا هویت ملت‌های مستقل را بزدایند و فرهنگ و تاریخ باشکوه آنان را در «جنگ روایت‌ها» تغییر دهند و هویت جدیدی به آنان تلقین کنند تا خود را در برابر ابهت غرب، «ناتوان، بی‌عرضه، غیرمتمدن و نالایق» ببینند و زانو بزنند.

بر همگان است که این تهدید را جدی بگیرند و نسل جوان را با بهترین شیوه‌ها آگاهی ببخشند و با کسانی که به تحریف تاریخ مشغول‌اند برخورد قاطع کنند. دشمن در جنگ شناختی، بسیار کارآزموده است و غول‌های رسانه‌ای جهان را (با استفاده از ثروت‌های به یغما برده از کشورهای استعمار شده) تحت کنترل دارد و در چند دهه گذشته توانسته چند نسل را فریب دهد. اما دوران افول غرب رسیده و باید نظم جدید جهانی را بخوبی درک کنیم و خود را برای آن آماده سازیم. این آمادگی، بدون شناخت ترفندها و دسیسه‌های دشمن، و آشنایی با «جنگ شناختی، جنگ روایت‎ها و جنگ ترکیبی» ممکن نیست. برای موفقیت در این کار (و گذار مناسب از نظم کنونی به نظم نوین) باید تلاش کنیم و دانش خود را نیز مدام افزایش دهیم. «شناخت تاریخ، آشنایی با انواع جنگ‌ها، کوشا بودن و احساس مسئولیت کردن»، ما را در برابر تهدیدها مصون می‌کند.

به همین دلیل، آشنایی عمیق با علل رخدادهای «روز دانشجو، روز بسیج، روز دانش‌آموز» و نمونه‌های مشابه، برای ما و آینده کشورمان ضروری و حیاتی است و باید آنها را گرامی بداریم.

حامد صرافپور