خشونت علیه زنان در مناسبات مجاهدین خلق از منظر حقوق بین الملل

گسترش خشونت علیه زنان در سراسر دنیا، توجه و حساسیت دولتها و سازمان های بین المللی را به مثابه امری مرتبط با حقوق بشر به خود معطوف داشته است و همچنین اسناد بین المللی در کاهش یا امحای خشونت بر زنان کارآیی لازم را ندارد. بنابراین به موجب ماده 1 اعلامیه رفع خشونت علیه زنان […]

گسترش خشونت علیه زنان در سراسر دنیا، توجه و حساسیت دولتها و سازمان های بین المللی را به مثابه امری مرتبط با حقوق بشر به خود معطوف داشته است و همچنین اسناد بین المللی در کاهش یا امحای خشونت بر زنان کارآیی لازم را ندارد. بنابراین به موجب ماده 1 اعلامیه رفع خشونت علیه زنان مصوب سال 1993 خشونت علیه زنان عبارت است از “هر فعل خشونت بار مبتنی بر جنسیت که به آسیب دیدگی یا رنج جسمانی یا روانی یا جنسی زنان منتهی می شود یا ممکن است منتهی شود و به دلیل تشدید خشونت و بی توجهی جامعه این مهم به جامعه بین الملل تسری پیدا کند. از جمله تهدید ارتکاب اینگونه افعال، اجبار و سلب خودسرانه آزدانه، خواه در زندگی خصوصی یا اجتماعی”.

از تعاریف فوق برمی آید که خشونت ممکن است فیزیکی، جسمانی یا روانی یا عاطفی یا جنسی و مبتنی بر جنسیت باشد. پدیده خشونت علیه زنان اما در مناسبات درهم پیچیده مجاهدین خلق به شکل عجیبی با سایر نقاط دنیا متفاوت و پیچیده است. رجوی سرکرده گروه بد نام مجاهدین خلق با سواستفاده از مریم قجر عضدانلو (زن پیشین مهدی ابریشمچی) از او به عنوان بالاترین ثمره انقلاب ایدئولوژیکی درون سازمانی با نهادینه شدن فرهنگ زن سالاری، خوار انگاری زنان، و درونی شدن خود خوار انگاری زنان به روش مدرن برده داری را در مقرهای خود کلید زد. توجه داشته باشید انقلاب مریم، تشکیل شورای رهبری متشکل از زنان رده بالای سازمان، جایگزینی زنان در رده های مهم تشکیلاتی و نظامی این گروه، فقط و فقط بهانه ای برای پیشبرد خشونت علیه زنان و تسخیر روح و جسم آنها توسط رجوی بود.

سازمان تروریستی مجاهدین خلق با ایدئولوژی‌ کذایی به ظاهر توحیدی، از روش‌های عقیدتی برای جذب و بهره ‌برداری از افراد، به‌ ویژه زنان و دختران، استفاده می‌کند. این گروه‌ اغلب با وعده‌های آزادی، برابری جنسیتی، و مبارزه با ستم، زنان و دختران جوان را فریب می‌دهد، اما در عمل آن‌ها را به ابزاری برای اهداف سیاسی، نظامی، و حتی شخصی تبدیل می کند. بر خلاف تصورات جوامع بشری که عصر حاضر را درخشان ترین دوره از ادوار تاریخی بشر از نظر سیطره‌ علمی و پیشرفت تکنولوژی می داند،. اما از عوارض جانبی این پیشرفت رو به رشد و همه ‌جانبه باید به پسرفت تاسف ‌بار معنویت و سردرگمی و حیرت روزافزون بشر معاصر در کمپ منزوی و بسته مجاهدین خلق اشاره کرد. که با برده داری نوین، مدرن ‌تر و گسترده ‌تر از گذشته با خشونت علیه زنان بی گناه قربانی می‌گیرد و برده داری نوین؛ یعنی از میان بردن سازماندهی شده آزادی شخصی و بهره کشی رجوی از زنان در کمپ مانز آلبانی هنوز با شدت ادامه دارد و جهانی بی تفاوت به تراژدی غم انگیز زنان در مناسبات مجاهدین خلق فقط نظاره گرهستند.

سوء استفاده‌های جنسی از زنان توسط رجوی در تشکیلات به شدت مخفی نگه داشته می‌شد تا اینکه اعضای نجات یافته زنان از مناسبات جهنمی از اعضای سابق شورای رهبری مجاهدین با افشاگری‌های شجاعانه ‌ی خود از وضعیت بیماری جنسی مسعود رجوی و حرمسرای وی که همان شورای رهبری بود، پرده برداشتند و مخوف ‌ترین و پیچیده‌ ترین نوع استثمار و ستم در حق زنان را افشا کردند. بنابر افشاگری زنان نجات یافته، مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری (جمع زنان) تصریح کرد که مهم‌ ترین و اولین وظیفه “نفیسه بادامچی” (پزشک و عضو شورای رهبری) عقیم کردن زنان جوان اشرف بود و این عمل ضد انسانی و زن ستیزانه با خارج کردن رحم زنان صورت می پذیرفت .

زنان، قربانی اصلی در کمپ مانز مجاهدین خلق بدون آگاهی از قصد و نیت شوم رجوی از همان ابتدا در تفکرات زنانه خود تصویر مبهمی از آینده رابطه ساختند: عشق، عاطفه، ازدواج، خانواده و همراهی در زندگی برای همیشه در وجودشان توسط سران گروه به طرز وحشیانه سلاخی شد و همه چیز خود را از دست دادند . سوء رفتار نسبت به زنان، یکی از مسائل مهم حقوق بشر و حقوق کیفری بین‌المللی محسوب‌ می‌شود. دیوان بین‌المللی کیفری به‌ عنوان یکی از مولفه‌های کلیدی نظام حقوقی بین‌الملل، در پیگیری و پاسخگو کردن مجرمین، نقش ویژه‌ای در ارتقاء استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر و پایداری برای حقوق زنان ایفا‌ می‌کند. از این رو، توجه به سوءرفتار نسبت به زنان در اساسنامه دیوان، نشان‌ دهنده‌ عزم جامعه جهانی برای مقابله با این معضل جدی و حفظ کرامت انسانی زنان است و قطعا سران مجاهدین خلق براساس همین موازین قانونی محاکمه و مجازات خواهند شد.

صمد اسکندری – واحد حقوقی انجمن نجات