در پی بازگشت سه تن از افراد جدا شده از فرقه رجوی که چند سال در چنگال این باند در پادگان اشرف گرفتار بودند و پس از مدتی موفق به بازگشت به آغوش وطن و خانواده خود شده اند، در یک فضای صمیمی به دفتر انجمن نجات گرگان آمده و ساعتی در کنار هم خاطرات تلخ دوران اسارت خود را بازگو نموده اند و از اینکه اکنون در دیار خویش به سر می برند احساس آرامش و شعف می نمایند.
در پی بازگشت سه تن از افراد جدا شده از فرقه رجوی که چند سال در چنگال این باند در پادگان اشرف گرفتار بودند و پس از مدتی موفق به بازگشت به آغوش وطن و خانواده خود شده اند، در یک فضای صمیمی به دفتر انجمن نجات گرگان آمده و ساعتی در کنار هم خاطرات تلخ دوران اسارت خود را بازگو نموده اند و از اینکه اکنون در دیار خویش به سر می برند احساس آرامش و شعف می نمایند.

برچسب ها
آن روزهای سیاه از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
خاطره ای تلخ از دوران حضورم در تشکیلات رجوی چرا سکوت کردم؟!
از طرف غلامعلی میرزایی پیامی برای هم استانی خوبم محسن شجاعی
از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
به دنبال تجاوز نظامی رژیم صدام به ایران همانند هزاران جوان ایرانی برای دفع تجاوز و حفاظت از خاک و ناموس وطن به خدمت مقدس سربازی رفته و بسوی جبهه های جنگ شتافتم. در تاریخ 24/4/67 در منطقه زبیدات توسط ارتش صدام اسیر و به اردوگاههای بعثی منتقل شدم. شرایط اردوگاه برای اسیران خیلی سخت […]
چرا سکوت کردم؟!
همانطور که قبلا گفتم من کسی بودم که به عشق رفتن به اروپا سر از کمپ اشرف و مناسبات مجاهدین در آوردم که بعد از حضورم در تشکیلات وقتی متوجه شدم فریب خوردم درخواست جدایی و بازگشت به کشور مبدا کردم. اما مسئولین تشکیلات به روش های مختلف تهدیدم کردند که نباید درخواستم را برای […]
پیامی برای هم استانی خوبم محسن شجاعی
دوست خوبم محسن امیدوارم که سلامت و قبراق باشید. گاهی وقت ها که خاطرات زمانی که در سازمان بسر میبردم را در ذهنم مرور میکنم به خاطراتی فکر می کنم که ذهن مرا مشغول می کند و حسرت میخورم که چرا شما در آنجا مانده و خود را رها نکرده اید و در دنیای آزاد […]
