جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
صحبتهای محمد باقر کشاورز در جلسه بازگشت به آغوش خانواده – قسمت سوم 02 اردیبهشت 1389

صحبتهای محمد باقر کشاورز در جلسه بازگشت به آغوش خانواده – قسمت سوم

حقیقت اینست که دلایل ازدیاد بیماری سرطان درپادگان اشرف زیاد است. ازجمله اینکه وضعیت بهداشت درآنجا به غایت نازل وپایین است. دیگراینکه ازخود کشورعراق ومنطقه حواشی پادگان اشرف نیزمقداری بیماری سرایت کرده است. ولی فکرمیکنم علت اصلی ریشه درمناسبات آنجا دارد.

صحبتهای محمد باقر کشاورز در جلسه بازگشت به آغوش خانواده – قسمت دوم 22 فروردین 1389

صحبتهای محمد باقر کشاورز در جلسه بازگشت به آغوش خانواده – قسمت دوم

همه بچه هایی که الان دراسارتگاه رجوی هستند تک به تک از قربانیان رجوی هستند. ولیکن نرگس دوبل قربانی شده است. یکی اینکه مثل سایرین در دام آن مناسبات فرقه ای افتاد با توجه به شرایطی که درآنجا حاکم است از بکارگیری اهرم های کنترل ذهن ومغزشویی و دروغ و کلک. ظلم دیگری که درحق نرگس اعمال شد اینستکه نرگس بیماربود ومن اطلاعات دقیق دارم که سازمان میتوانست نرگس را بواسطه بیماری ویژه ومزمنی که داشت به خارج ازعراق منتقل بکند وتحت معالجه قراربدهد که سازمان اینکار را نکرد

بازگشت محمد باقر کشاورز به کانون گرم و پر مهر خانواده 15 فروردین 1389

بازگشت محمد باقر کشاورز به کانون گرم و پر مهر خانواده

محمد باقر کشاورز پس از25 سال تحمل رنج و اسارت درمناسبات فرقه تروریستی مجاهدین و دوری از کانون گرم و پرمهرخانواده به وطن بازگشت و در تاریخ 24/12/88 درانجمن نجات گیلان مورد استقبال خانواده خود قرارگرفت.

صحبتهای محمد باقر کشاورز درجلسه بازگشت به آغوش خانواده 11 فروردین 1389

صحبتهای محمد باقر کشاورز درجلسه بازگشت به آغوش خانواده

شما از مناسبات سازمان که بر دروغ و کلک مبتنی است زیاد اطلاعی ندارید بیشتر بچه های بازگشتی متوجه منظورم میشوند. هرچند ازسال 1370 من از سازمان بریده بودم ولی تصمیم گیری و آمدنم به ایران و نزد خانواده ام ساده نبود. بطور واقعی بواسطه تاثیرپذیری از دستگاه مغزشویی سازمان و ذهنیاتی که برایم ایجاد کرده بود مطلقا توان تصمیم گیری نداشتم و نمی خواستم برگردم. نه اینکه دوست نداشتم. نه اینکه خانواده ام را فراموش کرده باشم.

لحظات بازگشت محمد باقر کشاورز در دفتر انجمن نجات گیلان 10 فروردین 1389

لحظات بازگشت محمد باقر کشاورز در دفتر انجمن نجات گیلان

درشروع مراسم که علاوه براعضای خانواده محترم کشاورز، تنی چند از سایر خانواده های چشم انتظارنیزحضورداشتند ابتدا به ساکن مسئول انجمن نجات گیلان با یاد و نام خدا و ادای شکرگزاری افزود: به هرحال من بخوبی میدانم شرایطی که در پادگان اشرف هست شاید شما از جزئیات خبرنداشته باشید. آنچنان کنترل ذهن و مغزشویی و فشارهای روحی و روانی بوده وهست و همینک استمرار دارد وآنچنان دروغ تحویل آدم ها و اعضای غافل خودشان میدهند و القاء میکنند که الان در ایران چه خبره.

بازگشت محمد باقر کشاورز به آغوش پر مهر خانواده 27 اسفند 1388

بازگشت محمد باقر کشاورز به آغوش پر مهر خانواده

عضو جدید رها شده ازچنگال رجوی متاثر از حضور اجباری در اسارتگاه اشرف و در دستگاه کنترل ذهن و مغزشویی تشکیلات مخوف رجوی که بسیار رنجور و نا امید مینمود، درآن فرصت محدود پرده از زوایای مخوف و وحشتناک تشکیلات حاکم بر پادگان اشرف برداشت که تعجب همگان را برانگیخت طوری که بعضا از اعضای خانواده اش بی اختیاربرمظلومیت اغفال شده عزیزشان و سایرقربانیان مغزشویی شده پادگان اشرف میگریستند

وحشت مجاهدین از دستگیری عبدالمالک ریگی 06 اسفند 1388

وحشت مجاهدین از دستگیری عبدالمالک ریگی

چگونه سازمان مجاهدین با ادعای حمایت ازخلق وانقلاب و بنام دمکراسی درکش و قوس صعب وسختی راه غلط درپیش گرفته شده از30 خرداد1360، شدیدا به ورطه وگردونه اعمال کورتروریستی درغلطید وازدید وانظارتوده واجتماع ایران طرد و منزوی ومنزجرشد، همپالگی جوان وتازه به دوران رسیده سنی مذهب بنیادگرا هم درپوش وغا لب جندالله که بتازگی به جنبش دهن پرکن مقاومت ملی ایران تغییرنام داد ازبرای احقاق حقوق! قوم بلوچ واهل سنت دراستان سیستان وبلوچستان آنچنان جنایت کرد وبه ترورکورمتوسل شد که هرچند مورد تایید سران سازمان ازجمله شخص مریم رجوی قرارگرفت

حمایت خانواده های چشم انتظارگیلانی ازمقاومت خانواده ها درمقابل قرارگاه عراق جدید 01 اسفند 1388

حمایت خانواده های چشم انتظارگیلانی ازمقاومت خانواده ها درمقابل قرارگاه عراق جدید

هرچند به مسیر صعب و دشوار وسختیها و امکانات محدود آسایشی خانواده ها درمقابل قرارگاه عراق جدید واقف هستیم ولیکن ضمن خسته نباشید ودست مریزاد ازخانواده های محترم که ازقضا بعضا سالمند وبیمار نیزهستند، خواهشمندیم درمقابل سنگ اندازیهای فرقه خدانشناس ومخرب رجوی درجلوگیری ازملاقات حضوری درخارج ازپادگان بدنام اشرف کماکان مقاومت کرده که بی شک ازحمایت خالصانه تمام خانواده های چشم اتنظاراقصی نقاط ایران ازجمله خانواده های گیلانی برخوردارخواهند بود.

بمناسبت جدایی محمد باقر کشاورز از پادگان اشرف 07 بهمن 1388

بمناسبت جدایی محمد باقر کشاورز از پادگان اشرف

خبردار شدم که بهترین دوستم ازدوران بچگی تا درگذراز فراز و نشیب های بعد از انقلاب به فرقه بد نام رجوی پشت کرده. امروزهم توانستم ضمن تماس تلفنی با وی در یکی از هتلهای بغداد دقایقی صدایش را بشنوم. بدینوسیله خواستم تا بازگشت قریب الوقوع ایشان به وطن و کانون گرم و پرمهرخانواده ودرآغوش کشیدنش، رهایی وگسستن ازقید و بندهای تشکیلات فریبنده فرقه رجوی را به ایشان و خانواده گرامی شان تبریک وتهینت عرض کنم.

دیدار اکبر محبی با خانواده چشم انتظار مسعود جواد زاده از اعضاء در بند مجاهدین 05 بهمن 1388

دیدار اکبر محبی با خانواده چشم انتظار مسعود جواد زاده از اعضاء در بند مجاهدین

مدت کوتاهی است که به فضل خدا وبا همیاری خانواده و دوستانم درانجمن نجات و با انتخاب شایسته خودم ازمناسبات نکبت بارفرقه رجوی رهایی یافته و به آغوش پرمهرخانواده و وطن و زادگاه خود به استان گیلان و شهر رشت بازگشتم.دراین فرصت کوتاه افتخار داشتم با تنی چند از خانواده های اعضای دربند تشکیلات فریبنده پادگان اشرف ارتباط تلفنی ومشخصا دیدار حضوری داشته باشم و توانستم برای این عزیزان چشم انتظارازمناسبات بسته وکنترل شده سازمان رجوی وهمچنین از وضعیت تک تک اعضای دربندشان درپادگان اشرف روشنگری داشته باشم.

خاطرات اکبر محبی عضو رها شده مجاهدین – قسمت آخر 21 دی 1388

خاطرات اکبر محبی عضو رها شده مجاهدین – قسمت آخر

وقتی خودم تصمیم به فرارگرفتم با خود گفتم ولو جسدم بدست خانواده ام بیفتد دیگراینجا نخواهم ماند وفرارم را عملی کردم. بعد از یک ربع متوجه فرارم شدند وتعقیبم کردند اما واقعا برایم معجزه شد به سختی ازموانع و حصارهای زندان اشرف عبورکردم وخودم را به مقر نیروهای امریکاییها رساندم و نفسی تازه کردم.درابتدا خودم را معرفی کردم که بعنوان ناراضی صف مجاهدین را ترک کردم و آنها نیزمطابق وظایفشان عمل کردند و مرا تحویل عراقیها دادند تا مراحل قانونی طی شود

از خاطرات اکبر محبی عضو رها شده از مجاهدین – قسمت سوم 08 دی 1388

از خاطرات اکبر محبی عضو رها شده از مجاهدین – قسمت سوم

میگفتند که انهایی که در انجمن نجات کار میکنند اطلاعاتی هستند و خانواده ها را شکنجه میکنند و مشتی مزخرفات دیگر که حقیقتا ما هم تحت تاثیر قرار میگرفتیم. هرچند خودم انتخاب کردم که فرار بکنم و به نزد خانواده ام وبه وطن برگردم شما باور نمیکنید وقتی به گیلان آمدم و میخواستم در داخل انجمن نجات خانواده ام را ملاقات بکنم وقتی در ورودی ساختمان تابلوی انجمن نجات را دیدم بجد ترسیدم و وحشت کردم و این از آثار القائات مناسبات فرقه کثیف رجوی بود.

blank
blank
blank