ابراز هم دردی خانواده های چشم انتظار گیلانی با خانم عبداللهی
خانواده های چشم انتظار گیلانی خصوصا خانواده هایی که ماه گذشته برای دیدار عزیزانشان با تحمل مشقتهای فراوان خودشان را به اسارتگاه اشرف رسانده بودند و از نزدیک شاهد تلاش و فعالیت خستگی ناپذیر خانم عبدالهی برای رهایی تمام اسرای دربند و همچنین فرزند دلبند خودشان بودند، با شنیدن خبر ناگوار بستری شدن این مادر دردمند در بیمارستان بسیار نگران شدند و با تماس تلفنی و یا حضور فعال در انجمن نجات گیلان جویای وضعیت وی شده و برایشان آرزوی سلامت و تندرستی کردند.
در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع در شهرستان آستانه اشرفیه – قسمت دوم
پدر و مادر سالمند و زحمتکش روستایی مرتضی میر موسوی از اسرای دربند تشکیلات فریبنده رجوی چند سالی است که با انجمن نجات گیلان ارتباط فعالی دارند تا بتوانند از این طریق و با فعالیتهای انساندوستانه فرزند گمشده شان را دریابند و دستکم بتوانند پس از بیست سال دوری و بی خبری ولو یک تماس تلفنی کوتاه با او داشته باشند و صدایش را بشنوند.این پدر و مادر چشم انتظار وقتی از جلسه انجمن نجات مطلع شدند بی درنگ خودشان را از راه دور به سالن جلسه واقع درشهرستان آستانه اشرفیه رساندند و پای سخنان و به عبارتی درد دل آقایان اکبرمحبی، محمد باقر کشاورز و حمید حاجی پور نشستند.
در حاشیه همایش انجمن نجات گیلان واقع درشهرستان آستانه اشرفیه – قسمت اول
خانم کبری علیخواه عضو فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان با مشارکت خود درهمایش انجمن نجات درشهرستان آستانه اشرفیه موفق به دیدارجداگانه با محمد باقرکشاورزعضو جدید رها شده ازچنگال رجوی شده است و بلاواسطه و از نزدیک از زبان آقای کشاورز ازآخرین وضعیت تشکیلات فریبنده رجوی و ازاوضاع و احوال برادرش مطلع شده است.
ما خانواده ها تمامیت مجاهدین را به چالش طلبیدیم
گفته میشود که حفاظت و کنترل اسارتگاه اشرف به عهده نیروهای عراقی سپرده شده است ولیکن هنوز ما دستان کثیف ومعامله گر نیروهای اشغالگر امریکایی درحمایت از تشکیلات رجوی را به عینه دیدیم و معتقد هستیم که سران سازمان به دلگرمی صرفا حمایت استکبار جهانی و نیروهای امریکایی موجود درپادگان اشرف قادرشدند که برغم تحصن شش ماهه خانواده ها مقابل اسارتگاه اشرف تا محقق شدن مطالبات برحق خود یعنی ملاقات با عزیزان دربند، اجازه ملاقات ندهند
بازگشت خانواده های چشم انتظار گیلانی ازمسافرت به عراق
خانواده ها با لغ بر دو هفته دم درب خروجی اشرف به انتظارنشستند. هرچه درتوان داشتند درحنجره خود متمرکز ومتکاثف کردند واسم عزیز در بند خود را فریاد کردند ولی گویی که فریاد رسی نبود!!. صحنه های مشابه روزانه تکرار شد شاید که دل سنگ و یخ زده سران سازمان به رحم بیاید تا فقط دقایقی ملاقات صورت بگیرد ولی هیهات ، هیهات که سازمان با فرافکنی بی انتها خانواده ها را به اصل نظام منتسب میکرد تا ازاین کانال بتواند اعضای غافل و نگون بخت خود را متقاعد بکند که دم درب، خانواده های شما نیستند بلکه اکیپ وزارت اطلاعات هستند
خانواده های گیلانی به منظور دیدار با عزیزانشان راهی عراق شدند
عطف به بیانیه های خانواده های چشم انتظار گیلانی در تواریخ اسفند ماه سال گذشته و همچنین در اردیبهشت ماه سال جاری در حمایت ازخانواده های متحصن مقابل پادگان اشرف که درسایت نجات نیزاطلاع رسانی شد، گروهی ازهمین خانواده ها بدنبال درخواست مصرانه خویش برای دیدار و رهایی عزیزانشان از اسارتگاه اشرف راهی عراق شدند تا بتوانند به سایر خانواده های متحصن در مقابل پادگان اشرف بپیوندند.
بهره برداری مجاهدین از یک زندانی فریب خورده با مظلوم نمایی ابلهانه
ولیکن سوال دراین است که چگونه است که سازمان توقع دارد سعید ماسوری که بقول خودش صرفا به اتهام ارتباط وهمکاری با همین سازمان به زندان افتاده وازحکم اعدام به حبس ابد تقلیل یافته بایستی از امتیاز مرخصی برخوردار باشد اما اسرای اشرف که روزگاری به هرنحوی که خود جای تامل دارد به گروگان گرفته شدند حق ندارند که دردرون مناسبات لحظاتی با خود خلوت کنند
همایش انجمن نجات گیلان با حضورخانواده های چشم انتظارآستانه اشرفیه – قسمت هشتم
شاید شما بپرسید چه محدودیتهایی اعمال میکردند ببینید تلویزیون نداشتیم اگرهم بود مداربسته بود ومواضع سازمان را صرفا منعکس میکرد. رادیوی فردی نداشتیم و وسلیه ارتباطی مثل تلفن و یا موبایل نداشتیم که خارج ازکانال تعریف شده سازمان کسب خبربکنیم. چه تصویری شما میتوانید داشته باشید ازحداقل امکانات رفاهی وصنفی برخوردار نبودیم. دونفرکه محلی بودیم حق نداشتیم با هم خلوت بکنیم وحتی دلمان بخواهد با هم به زبان مادری مان صحبت بکنیم! نیم ساعت اجازه نداشتیم
از صحبتهای علی برزگر در جلسه بازگشت به وطن و کانون خانواده
سران سازمان فقط بلد هستند که چگونه وقت اعضای خودشان را با برنامه های کذایی و پوشالی پربکنند تا افراد فرصت فکرکردن نداشته باشند واقعا درآرزو بودیم فرصتی پیدا میشد که بتوانیم یک شکم سیربخوابیم. آخرمثل ماشین ازما کارمیکشیدند. آنقدرکمبود خواب داشتیم که عمدتا سردرد داشتیم و طبیعی است که عوارض خاص خودش را به همراه داشت و به امراض زیادی مبتلا میشدیم که خودم مبتلا هستم.
در خواست کمک خانواده زاداسماعیلی از صلیب سرخ جهانی
اینجانب هوشنگ زاد اسماعیلی اهل گیلان از شهرستان تالش اسالم پلا ک 28 هستم. فرزندم داوود زاد اسماعیلی فرشمی بمدت 10 سال است که جذب سازمان تروریستی مجاهدین درعراق شده است. فرزندم برای اشتغال به آلمان رفته بود که توسط عوامل سازمان به بهانه دادن شغل مناسب با امکانات بسیار به عراق کشانده میشود که ازآن اطلاع دقیق نداریم.با شروع درگیریها که با تحریک سازمان به وقوع پیوسته است نگران وضعیت و سلامت فرزندم هستم
همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار آستانه اشرفیه – قسمت هفتم
ازآموزش های صرف نظامی که بگذریم اندک آموزش های آشپزی و یا باغبانی و رانندگی و حتی کامپیوترکه داشتیم تماما در چاچوب بسته اشرف مصرف داشت ودرجامعه هیچ اعتباری ندارد فی المثل خودم راننده خودروهای سبک وسنگین بودم ودرداخل قرارگاه رانندگی میکردم ولیکن وقتی به ایران بازگشتم دیدم بایستی دوباره مطابق با قوانین راهنمایی و رانندگی بین المللی آموزش ببینم تا بتوانم درخیابانهای شهر به رانندگی بپردازم
پیام تسلیت به خانواده گرفمی
این پدرسالیان پیشتردودخترش بنامهای نرگس (فلورا) وفهیمه را بمنظورادامه تحصیل روانه آلمان میکند و بدین منظوردلش خوش بود ولیکن خبرمیرسد که دخترانش با وعده های واهی جذب مجاهدین شده وسرازعراق درآورده ومتعاقبا خبرقربانی شدن نرگس درعملیات موسوم به فروغ جاویدان نیزبگوش پدر میرسد وپس ازآن بود که دیگرپدربشدت مریض وافسرده خاطربخاطرازدست دادن عزیزانش وعدم ارتباط با آنان میشود