تبعات تصمیم اتحادیه اروپا در خارج کردن نام مجاهدین
واقعیت این است که اکثر کشورهای اروپایی به نسبتی کم و بیش، در ابتلاء به هزینه هایی که مجاهدین در کیس های مختلف بر آنها تحمیل کرده قرار گرفته اند و جالبتر اینکه در سال های اخیر دو کشور آلمان و فرانسه در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی هزینه بیشتری در این راستا متحمل شده اند. وقایع ژوئن 2003 در این راستا در نوع خود می توانست یک تجربه عبرت آموز برای تمامی کشورهای اروپایی باشد که معلوم نیست به چه دلیلی ترجیح می دهند آن همه آسیب و هزینه را یکسره به بوته فراموشی بسپارند.
مجاهدین، دولت عراق و آینده
به اعتراف مجاهدین، مقامات آمریکایی کماکان سازمان مجاهدین را یک گروه تروریستی می دانند. با این حال در خصوص ادامه وضعیت مجاهدین در عراق و یا هر نقطه فرضی دیگر اصرار دارند دولت عراق تا زمان تعیین تکلیف نهایی با آنها بر اساس کنوانسیون های بین المللی تنظیم رابطه و رفتار نماید. اما با این حال کنترل قرارگاه اشرف را بعهده دولت عراق گذاشته و کماکان هر گونه تصمیم گیری در خصوص اخراج یا ماندن مجاهدین در خاک این کشور را بعهده دولت عراق گذاشته است. همه تاکید آمریکا بر ممانعت از استرداد اعضای سازمان به ایران معطوف و متمرکز شده است.
نامه سرگشاده به رئیس جمهوری عراق درباره مجاهدین
تعبیر فاجعه از سوی رهبران مجاهدین برای پیامدهای قانونی دولت شما به واقع یک هشدار جدی است که می تواند با فرامین رهبری مجاهدین به سمت همان فاجعه وعده داده رجوی سوق پیدا کند. آنچه به تعبیری از آن به عنوان نقطه بحران و گذر دولت شما اشاره شد، درست در تقابل با این دام فرقه ای و عبور آگاهانه شما از آن محسوب می شود. آنچه مسلم اینکه اهمیت سمت و سوی تحولات آینده در خصوص مجاهدین بیشتر متوجه اعضای بدنه به پائین مجاهدین است.
جرقه مقدر، تازه ترین راه حل ابداعی رجوی برای سرنگونی
رجوی در بخش مربوط به عراق، و طرح اصلاح قانون اساسی عراق و از جمله انحلال دادگاه عالی جنایی را آشکارا یک پیروزی برای خودش تلقی می کند. اینکه چنین امری چه انتفاعی برای رجوی در پی خواهد داشت مصداق همان ضرب المثل معروف ایرانی است که می گوید وقتی چوب را بر می داری گربه دزد حساب کار خودش را می کند.
آنسوی مریم رجوی
راستش بهانه نوشتن این مطلب عکسی بود که به هنگام دیدار خانم عضدانلو از قتلگاه هولوکاست، در سایت ها درج شده بود. به جرات می توانم ادعا کنم این بدترین عکس ممکنی است که طی این همه سال ها و با آن کمیت شگفت انگیز و غیرقابل شمارش از ایشان در سایت های دوست و مخالف به چاپ رسیده است. تصور کنید این عکس اگر قرار باشد در کنار آن انبوه عکس های ایشان قرار بگیرد به آدم چه حالی دست می دهد.
الگوی قرارگاه اشرف در فرانسه هم قابل اجرا است؟
اگر مجاهدین به یمن ظرف و امکان و فرصت قرارگاه اشرف موفق به تعمیق و نهادینه کردن مناسبات فرقه ای شدند، و در واقع مسبب و مقصر اصلی آن به نوعی صدام بود، به همین روال فردای فرضی دولت فرانسه نیز می تواند به نوعی در معرض چالش شکل دادن عامدانه یک فرقه سیاسی خطرناک در جوار دولت فرانسه باشد. با این تفاوت که شاید صدام هیچگاه متصور نبود که در کنار بده بستان سیاسی ای که با مجاهدین دارد، باعث و بانی شکل گیری یک فرقه خطرناک در کنار خودش است.
استمداد از اعضای جداشده فرقه مجاهدین
زندگی درون فرقه ای واقعا و عمیقا تا چه اندازه غیر مترقبه و غافلگیرکننده و در نهایت برای آدم های بیرون فرقه ها می تواند شگفت انگیز و البته خوفناک باشد. چنین ضرورت هایی ایجاب می کند، اعضای جداشده از فرقه ها نسبت به کوچک ترین و کمترین اتفاقات درون مناسباتی در زمان حضورشان در فرقه بی تفاوت و با عدم جدیت برخورد نکنند. چه بسا آنچه به زعم جداشدگان بی اهمیت، ساده، تکراری و حتی ملال آور تعبیر و تلقی شود، در بیرون از ذهن او و در دنیای آزاد می تواند به منزله یک شوک عمل کند.
درباره احتمال بازگشت مجاهدین به وضعیت صفر
بر خلاف تصور شما من فکر می کنم منتفی کردن یکسره و بدون قید و شرط اقدامات تروریستی و نظامی سازمان اساسا فرض خوش بینانه ای است. همانگونه که شما قول ابریشم چی را درباره مذاکره برای مذاکره مستند قرار داده اید، معنی اش این است که مجاهدین هم الزاما موضوع ترک اقدامات تروریستی شان را برای انتفاع از آن یعنی خارج شدن از لیست تروریستی و پیشبرد اهداف استراتژیک شان بهانه قرار داده اند و اگر قرار باشد از این ترفند طرفی نبندند، دلیلی برای التزام به آن نخواهند داشت.
اعترافات اعضای مجاهدین در اتاق ریکاوری سازمان
توسل به این شیوه ها ناخودآگاه روش های سنتی تر و عقب مانده تر دوران سیاه تسلط استالین بر حزب کمونیست شوروری را تداعی کند. دورانی که با تحمیل بی خوابی و شوک های ناشی از خستگی جسمی کم و بیش قربانیان را، در حالت نیمه هوشیاری ناشی از بی خوابی، هر چه می خواستند از زبان قربانیان بیرون می کشیدند. توسل مجاهدین به این شیوه مدرن کارکرد و مکانیزمی با همین سمت و سو و هدف را دنبال می کند. ظاهرا این روش ضمن تعطیل کردن سیستم دفاعی مغز، راه برای گفتمان سازی هدایت شده هموار می کند.
تحصن مجاهدین در دفاع از اشرف، یک گذاره و چند معنی
دولت و مردم عراق بر اساس همان ضوابط و معیارهای بین المللی که تاکید بر ممنوعیت حمایت و پناه دادن گروه های تروریستی دارد، از پذیرش و استقرار مجاهدین در خاک عراق معذور است. با این توضیح که دولت و مردم عراق اساسا با پناه دادن افراد سازمان به صورت مجرد و به عنوان یک فرد و خارج از چارت و هویت تشکیلاتی به این افراد مشکلی ندارد. اما در نقطه مقابل مجاهدین اصرار دارند، دولت و مردم عراق با رسمیت شناختن هویت یک تشکیلات تروریستی به ادامه آنچه آنها به دروغ پناهنده گی سیاسی نام گذاشته اند، موافقت نموده و تن بدهند.
اوور، نقطه کور وال دواز
مجاهدین می دانند با از دست دادن قرارگاه اشرف آن گونه که می خواهند و مایل هستند قادر نخواهند بود از اوور استفاده استراتژیک بکنند. اما بی میل هم نیستند که این مکان را به هر صورت ولو با پذیرش نوعی کنترل محسوس شبیه قرارگاه اشرف کماکان حفظ کنند. به این دلیل که اگر این مکان را به هر دلیل از دست بدهند، در واقع نقطه ثقل رسانه ای و ظرف استراتژیک خود را بکلی از دست خواهند داد.
پیش بینی آینده مجاهدین در گذشته
سال ها پیش شماری از اعضای بلندپایه سازمان که روند جدایی خود از سازمان را آغاز کرده بودند به کرات تصریح داشته اند که مسیر آینده سازمان با این شیوه ها و توسل به این حربه ها جز از تبدیل کردن مجاهدین به یک فرقه مذهبی خطرناک و تبدیل رجوی به یک لیدر فرقه ای راه نخواهد برد. این افراد به فرجام هایی دیگری از جمله انحطاط و استحاله سازمان در مناسبات لیبرالی و سرمایه داری و… نیز اشاره داشته اند. اما آنچه اتفاق افتاده و حاصل شده کیفا بر مستحیل شدن سازمان در مناسبات فرقه ای صحه گذاشته است.