جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت سوم 09 دی 1403

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت سوم

در قسمت قبلی گفتم که امیر از من کوچکتر بود و خوب نمی توانست در مورد سیاستهای سازمان توضیح دهد. اولین روزی که برای دادن بولتن خبری نزد جداشده های سازمان رفتیم متوجه بی میلی آنها از گرفتن بولتن خبری شدم. فقط تعداد کمی نسبت به ما روی خوش نشان دادند. یک مورد آن همان […]

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت دوم 21 آذر 1403

ادعاهایی که مرا در باتلاق مجاهدین انداخت – قسمت دوم

در قسمت قبل گفتم که بعد از گرفتن برگه UN پیش مسئول پایگاه رفتم و با کنایه به او گفتم دیگر مشکلی نیست که من بیرون بروم؟! او نگاهی به من کرد و گفت برنامه ریزی می کنم و به شما ابلاغ می کنم. روز بعد او مرا صدا کرد و گفت شما با یکی […]

مجاهدین با زور و زندان و شکنجه از من تعهد اجباری گرفتند 08 مهر 1403

مجاهدین با زور و زندان و شکنجه از من تعهد اجباری گرفتند

در اواخر سال 69 بود که نشستهای تشکیلاتی و طلاق اجباری شروع شد. در ابتدا من با ورود به نشستها مخالفت کردم و وارد نشستها نشدم. آن موقع در محور یکم بودم و تعداد زیادی بودند که وارد نشست ها نمی شدند و مخالفت می کردند. فرماندهان بالای سازمان از این موضوع ترس داشتند و […]

blank
blank
blank