پیش تر گفته بودیم که هر آنچه رجوی پیش بینی میکند دقیقا عکس آن اتفاق میافتد. این موضوع اینبار در انتخابات ریاست جمهوری ایران اثبات شد. فرقه تروریستی و ضد مردمی رجوی از چند ماه قبل شب و روز خود را بروی این مسئله متمرکز کرده بود که در انتخابات ایران کسی شرکت نمیکند و این انتخابات از قبل مهندسی شده است و قرار است از کاندیداهای جناح اصولگرا یکی انتخاب شود و… با توجه به تجربه چهار سال پیش اساسا کسی شرکت نمیکند. اما بایستی اعتراف کنم که حقیقتا آنچه که من روز جمعه در ایران شاهد بودم برای خود من هم قابل انتظار نبود!! من چون خیلی حوصله در صف ایستادن را ندارم برای خودم و خانواده ام طوری برنامه ریزی کرده بودم که بین ساعات یک تا سه بعد از ظهر برای رای دهی اقدام کنم که چون زمان نهار است خلوت تر باشد اما بواقع بعد از نزدیک به یک ساعت که در صف بودم نوبت به رای دهی ما رسید. استقبال به نظر من از چهار سال پیش بمراتب بیشتر و با شکوه تر بود. در زمانی که در صف بودم پیش خود باین فکر میکردم که باز تحلیلهای رجوی پوشالی و الکی از آب در آمد. هم مردم خیلی زیاد شرکت کردند و هم کاندید جناح اصولگرا انتخاب نشد! آنچه میتوان از این داستان نتیجه گرفت اینست که هرگاه پای ایران در میان باشد تمامی مردم از پیر و جوان با هر عقیده و مرام در صحنه هستند. اما از طرفی دیگر باز بی وطنی دار و دسته رجوی در این داستان انتخابات هر چه بیشتر بر ملا شد.
در شرایطی که همگان میدانند که دولتهای غربی خصوصا امریکا بدنبال این هستند که ببینند که مردم در چه ابعادی در این انتخابات شرکت میکنند و اساسا خواهان اینند که مردم شرکت نکنند تا در دستگاه خود نظام حاکم بر ایران را نامشروع جلوه دهند و بدنبال آن فشارها را بروی مردم ایران افزایش دهند آدمهای رجوی در کشورهای اروپایی به نزدیکی محل رای گیری هم وطنان خارج کشوری آمده اند و با شعار و فحش و سر و صدا میخواهند دو دستگی و تفرقه ایجاد کنند که البته با واکنش قوی هموطنانمان هم مواجه شدند! واقعا رجوی هر اقدامی که میکند باعث میشود که هر چه بیشتر مورد تنفر آحاد مردم ایران در هرکجا که هستند قرار بگیرد! درست در همین ساعاتی که او در حال کشیدن چنین نقشه های پلید علیه ایران است در عراق و در کمپ استقرار نیروهای درمانده اش هم مورد حمله موشکی قرار میگیرد و ده ها تن از نیروهایش کشته و مجروح میشوند! بواقع رجوی اگر عرضه داشت فکری بحال این نیروهای وامانده در بیابانهای عراق میکرد که هر از چند گاهی بایستی در خاک و خون خود بغلتند وهیچکس هم بفکر آنها نیست! او بجای اینکه با توجه به ناامنی عراق که حد گذشته هرچه سریعتر دستور خروج نیروهایش را بدهد با تمام قوا بدنبال اینست که اینکار را به عقب بیندازد تا بلکه شاید آبی برایش گرم شود! خطاب به رجوی اکنون که دیدی انتخابات ایران هم تمام شد باز تمام مزخرفات و تحلیلهایت کشکی از آب در آمد و بدور از واقعیات بود. هم مردم شرکت انبوه کردند وهم رییس جمهور از جناح اصول گرا نبود و هم تمامی قدرتهای غربی از رییس جمهور منتخب استقبال کردند دیگر برای ماندن در عراق چه بهانه ای داری؟ دیگر چرا بچه های مردم را در بیابانهای عراق نگه میداری؟ شاید تا آخرین نفر قسم خورده ای که بکشی و نابود کنی؟!
واقعیت اینستکه درزمانی هم که آقای خاتمی رییس جمهور شده بودند رجوی مثل مار زخم خورده شده بود و مرتبا میگفت او عمر رژیم را ده سال بیشتر کرد. رجوی در تحلیلهایش بسیار بروی این مسئله حساب باز میکند که اگر کسی بمانند آقای احمدی نژاد در ایران رییس جمهور باشد باعث میشود که جامعه بین المللی بروی ایران تمرکز بیشتر و فشار بالاتری بیاورند و این امر او را به خواسته اش زودتر میرساند. هر چند که تحلیلهایش چه در هشت سال گذشته و چه از این ببعد به واقعیت نزدیک نخواهد نشد!
اکنون روی صحبتم با بچه های کمپ لیبرتی است: هرچند نمیدانم که دیگر رویی برای آنها باقی مانده است یا که دیگر از شدت افسردگی و فشار و بلاتکلیفی در نهایت پوچی و نیستی هستند! ای دوستان دیروز باور کنید و یقین بدارید که هر لحظه ماندن در آنجا یعنی خودکشی! هرچند میدانم که شما آرزوی مردن و خلاصی از این همه فشار و وحشت را دارید! کما اینکه خود من هم زمانی که در اشرف بودم آرزوی بمباران یا زلزله را داشتم تا بلکه تغییری در سرنوشتمان ایجاد شود. اما آن زلزله یا بمباران بایستی ابتدا از درون خودتان آغاز شود تا زندگیتان تغییری بکند! دیروز موشک زدند کریم گرگان و چند نفر دیگر رفتند امروز موشک زدند چند نفر دیگر رفتند و فردا باز هم اگر زدند چه؟ تا کی و برای کی و چی؟! من فقط دلم میسوزد که چرا این زندگی که من یا دیگر بچه هایی که زودتر اقدام به جدایی از این فرقه کثیف را کردیم شما نداشته باشید؟ بهرحال نگذارید که مصداق جمله خلایق هر چه لایق شوید!
مراد