سیل پول های مجاهدین برای سخنرانی ها و مقاله های سفارشی و هواداران اجاره ای

سخنرانی کردن و نوشتن، مشاغل ارزانی نیستند، به ویژه اگر در حمایت از گروهی باشد که قبلاً در فهرست سازمان های تروریستی بوده است و از پایگاه مردمی برخوردار نیست. از همین روست که سخنرانان مراسم های مجاهدین خلق برای ده دقیقه سخنرانی تا 25 هزار دلار حق الزحمه دریافت می کنند. برخی از سیاستمداران غربی پول می گیرند تا چیزی در برخی نشریه های خاص بنویسند تا حمایتشان ازاین گروه را تکرار کنند. آن ها پول می گیرند تا آن چه سازمان به آن ها دیکته کرده است را –صرف نظر از صحت و سقم آن– بگویند یا بنویسند. نشریه هیل معمولاً یکی از پایگاه های اصلی برای انتشار پروپاگاندای پولی مجاهدین خلق است.
برخی از حامیان مجاهدین خلق مبالغ هنگفتی از این راه ها به جیب زده اند.از آن جمله نماینده ی سابق حزب جمهوری خواه در کنگره، پاتریک کندی مدافع پرشور مجاهدین خلق است که همواره در فهرست پرداختی های مجاهدین خلق بوده است.
او چنان پرشورانه حمایت خود از مجاهدین خلق را به نمایش می گذارد که در یکی از گردهمایی های گروه می گوید:" یکی از بهترین لحظات وقتی بود که  عمویم، پرزیدنت جان اف کندی، در برلین ایستاد و این کلمات به یادماندنی را گفت: " من یک برلینی هستم." امروز من با افتخار دارم که سخنان عمویم را با گفتن " من یک ایرانی هستم، من یک اشرفی هستم" تکرار کنم.
در پی برگزاری این مراسم کذایی در سال 2011، علی غریب و فرید جیلانی در وب سایت تینک پراگرس گزارش کردند که پاتریک کندی به آن ها گفته است برای سخنرانی در آن گردهمایی 25 هزار دلار گرفته است تا این گروه بحث برانگیز اپوزیسیون ایرانی را از فهرست تروریستی ایالات متحده خارج کند، هر چند که تا پیش از آن نگفته بود که پولی دریافت کرده. گزارشگران تینک پراگرس که گزارشی مبسوط از این مراسم منتشر کردند، این نکته را عنوان کردند که پاتریک کندی جواب همین سوال را که جاش راگین از نشریه فارین پالیسی از او پرسیده بود، بی پاسخ گذاشته بود.
راگین از وی پرسیده بود که آیا او برای سخنرانی در حمایت از حذف مجاهدین از فهرست تروریستی پول گرفته است یا خیر و کندی پاسخی نداده بود. اما وقتی که گزارشگران تینک پراگرس از او پرسیدند که چه مبلغی دریافت کرده است او مجبور شد که پاسخ دهد: 25 هزار دلار و اینکه اگر به هدف این گروه باور نداشت این پول را قبول نمی کرد. کندی بخشی از کمپین عظیم مجاهدین خلق برای خروج نهایی اش از فهرست سازمان های تروریستی خارجی وزارت خارجه ایالات متحده امریکا درسپتامبر 2012 بود. به فرض آن که کندی واقعاً به هدف مجاهدین خلق باور داشته باشد، لازم است که از وی بپرسیم که هدف این گروه چیست؟
چنانچه کندی و همپاله هایش ادعا می کنند، "مجاهدین خلق به دنبال ایرانی دمکراتیک و سکولار است". اما روشن نمی کنند که چگونه می خواهند دموکراسی مورد نظرشان را با استفاده از مجاهدین خلق در ایران به ارمغان بیاورند. مسلماً دمکراسی تحولی است که باید از میان توده های مردم آغاز شود. بذرهای هر نوع تغییر و تحولی در جامعه باید از سوی مردم آن جامعه کاشته شود و مردم ایران هم اکنون خود در حال تمرین دمکراسی در زندگی هر روزه شان هستند. ایرانی ها اطمینان دارند که جامعه ی دمکراتیکی که به دنبالش هستند از راه مجاهدین خلق میسر نیست و در هر زمان نظر مردم را درباره ی مجاهدین خلق جویا شوید، چیزی جز تنفر و انزجار از خیانت ها بازخورد نمی گیرید.
جاش راگین در توصیف عدم محبوبیت مجاهدین خلق در میان ایرانیان می نویسد: " در جمعیتی که اکثرا از تبار خاورمیانه ای ها بودند، گروهی از شرکت کننده های ایرانی – امریکایی حضور داشتند که با جلیقه های نشان دار مجاهدین ایستاده بودند."
تینک پراگرس نیز درباره ی جمعیت اجاره ای در گردهمایی های مجاهدین اشاره می کند که "کندی در مقابل جمعیتی بزرگ خارج از ساختمان وزارت امور خارجه صحبت می کرد که از جاهای دور با تورهای رایگان که همه ی هزینه اش توسط مجاهدین پرداخت شده بود، با اتوبوس آورده شده بودند". به نظر می رسد که سفر رایگان به پایتخت و هزینه هایی رایگان برای شمار زیادی از سیاهپوستان و پناهندگان فقیر، پیشنهاد وسوسه انگیزی بوده است.
اکنون، در پی انتقال کامل اعضای مجاهدین خلق به آلبانی، تبلیغات گروه تلاش بسیار می کند که با فلسفه بافی های احمقانه این جابجایی را پیروزی تلقی کند!  و متعاقب آن نویسندگان اجاره ای گروه همان سوءبرداشت ها و استدلال های مضحک را در مقالاتی تکرار می کنند.
فرید خاوری، اقتصاددان و مولف ایرانی و نامزد فرماندهی ایالت فلوریدا درباره ی ولخرجی های هدفمند مجاهدین خلق می نویسد: "مجاهدین خلق، همواره با پشتوانه ی مالی حاصل از پول شویی منابعی مبهم (چون صدام حسین و اخیراً سعودی ها و امریکایی ها و..) سال هاست که پول ها را به مانند عسل در واشنگتن و پاریس و دیگر مراکز قدرت پخش می کنند."
کندی در نقش حمایتگر خود درمقاله هیل، سعی می کند که مخاطبان را متقاعد کند که انتقال مجاهدین خلق به اروپا قدمی رو به جلو برای داشتن "روابط نزدیک تر با دولت های اروپایی و جامعه جهانی ست که آن ها بتوانند ماجراهای خود را بگویند و فعالیت خود را در جهت تغییر رژیم ایران ادامه بدهند".
گویی که کندی چنان با پول و تبلیغات مجاهدین شستشوی مغزی داده شده است که نمی تواند درک کند که این فرقه ی بدنام هرگز نمی تواند نیرویی قبال اعتماد برای تغییر رژیم در ایران باشد مگر با دخالت نظامی غرب. فرید خاوری در این باره می نویسد:" ایرانی ها هرگز به چنین حکومتی رأی مثبت نمی دهند  و تنها میتوان با حمله ی نظامی آن را عملی کرد."
هر چند که خاوری درباره ی حمله ی نظامی به ایران بیش از حد لازم نگران است و قدرت نظامی ایران را دست کم می گیرد اما درباره ی حکومت فرضی مجاهدین خلق در ایران تحلیل خوبی ارائه می دهد:" رژیمی که مجاهدین خلق پایه گذاری کنند تهدید بدتری برای منطقه از جمله عراق، عربستان سعودی و اسرائیل خواهد بود. همچنین جرقه ای برای ایجاد جنگ داخلی در ایران و تبدیل کردن آن به سوریه دوم، خواهد بود."
او به سیاستمداران حامی مجاهدین هشدار می دهد:" مجاهدین خلق مشروعیت ظاهری خود{ در امریکا } را مدیون جهالت عمدی یا غیرعمدی – سیاستمداران و رهبران محترم جهان آزاد است. بیایید آرزو کنیم که رویکردشان برای خریدن نفوذ در سیاست امریکا به جنگی دامنه دار نینجامد."
به علاوه، تحلیل بی مایه پاتریک کندی درباره حضور مجاهدین خلق در اروپا شدیدا قابل بحث است چرا که این گروه کاملاً فرقه ای است که سوابق خشونت آمیز و موارد نقض حقوق بشر غیرقابل انکار دارد و" کیش شخصیتی " حول محور زوج عجیب و غریب رجوی شمرده می شود. ازاین روهر چه که به شهروندان اروپایی "نزدیک تر " باشد، آن ها بیشتر در معرض خطر خشونت های افراط گرایانه فرقه مخرب رجوی هستند.
مزدا پارسی

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا