معاملات کثیف با تروریست های مجاهد خلق

چه چیز باعث می شود که تروریست هایی که هموطنان شما را کشته اند تبدیل شوند به دوستان قابل اعتمادتان؟

 بند آغازین مقاله ی پرسر و صدای خبرنگار اسوشیتدپرس، جان گمبرل نشان می دهد که روابط میان مجاهدین خلق و سیاستمداران امریکایی تا چه حد بحث برانگیز است: " مقامی در کابینه ی ریاست جمهوری دونالد ترامپ و دست کم یکی از مشاوران وی برای سخنرانی هایشان در حمایت از گروه تبعیدی ایرانی که افراد امریکایی را در پیش از انقلاب ایران کشته است، از این گروه پول گرفته اند. این گروه خیریه های تقلبی به راه انداخته است و شاهد خودسوزی اعضایش در پی دستگیری رهبرشان بوده است."

همین بخش کوتاه از مقاله ی مفصل گمبرل کافی ست تا مخاطب دریابد که سازمان مجاهدین خلق گروهی فرقه گرا با روش های جمع آوری پول فریبکارانه است که با شستشوی مغزی دادن اعضایش آن ها را وادار می کند برای اعتراض به دستگیری پیر مرادشان خود را به آتش بکشند؛ این گروه شهروندان امریکایی را به قتل رسانده است در حالی که به برخی دیگر از شهروندان امریکایی مبالغ هنگفت پول اهدا می کند.

در گزارش گمبرل چند نمونه دیگر از حامیان رشوه بگیر مجاهدین خلق مورد بررسی قرار می گیرند اما فهرست پرداختی های مجاهدین خلق بسیار بیش از این است و نام های بسیاری از هر دو حزب امریکا در آن دیده می شود. این سیاستمداران خواسته یا ناخواسته ماهیت واقعی مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه ی مخرب را نادیده می گیرند. در حالی که این گروه دستانش به خون مردم ایران، مردم عراق و شهروندان نظامی و غیرنظامی امریکایی آلوده است. این گروه حتی آن دسته از اعضای خود که راهشان را از گروه جدا کردند و در برهه های زمانی مختلف با رویکردها و راهبردهای سازمان موافق نبودند، نیز سر به نیست کرده است.

در همین حال، سیاست های تهاجمی دونالد ترامپ علیه کشورهای مسلمان به ویژه ایران، بسیار مورد استقبال مجاهدین خلق قرار گرفته است. ماشین تبلیغاتی این فرقه به وضوح از دیدن چشم انداز تحریم های آینده امریکا علیه مردم ایران خرسند است. اما آیا مردم ایران سزاوار چنین رفتاری هستند؟ آیا آن ها سزاوار ممنوعیت ورود به خاک امریکا هستند؟

میکائیل جانسن از وب سایت اردن تایمز درباره ی اقدامات خصمانه ی ترامپ علیه ایرانی ها می نویسد: " زمانیکه ترامپ آن ممنوعیت شتاب زده، سازمان نیافته و مبهم را در برابر ورود شهروندان ویزادار هفت کشورمسلمان به خاک آمریکا وضع کرد، بی دلیل و بی مبالات ایران را در میان آن هفت کشور قرار داد."

او می افزاید:" هرچند که قضات فدرال دستورهای بازدارنده ای صادر کردند تاحکم ممنوعیت ترامپ را موقتاً لغو کنند، شرایط فعلی باعث آزاردگی و ناراحتی ایرانی ها شده است چرا که این بدین معناست که آن ها شهروندان کشورهایی هستند که در حوادث تروریستی دست دارند. اما در حقیقت، تاکنون هیچ حمله ای از سوی ایرانی ها علیه امریکایی ها در خاک امریکا رخ نداده است مگر یک مورد که آن هم در خاک ایران بوده است."

وی سپس به نحو کنایه آمیزی به معاملات کثیفی اشاره می کند که اساسشان ریاکاری و دروغ است. او به مخاطب یادآوری می کند که حمله ی مورد نظر در سال 1975، هنگامیکه دو افسر نیروی هوایی امریکا در راه رفتن به پایگاه هوایی بودند رخ داد. این حمله پیش از سقوط شاه ایران، متحد واشنگتن، در پی انقلاب اسلامی بود."

سپس شرح می دهد که قربانیان امریکایی حملات تروریستی مجاهدین خلق برای پی گیری پرونده ی قتل عزیزانشان جدی بوده اند:" خانواده ی کلنل جک ترنر، یکی از قربانیان، پرونده ای قانونی تشکیل دادند و در آن این موضوع را مطرح کردند که قتل وی اقدامی انتقامی در برابر آژانس اطلاعاتی شاه یعنی ساواک بود که توسط اسرائیل و امریکا پشتیبانی می شد و نه تن از عوامل ضد شاه را کشته بود."

این بخش از مقاله ی جانسن بند پایانی مقاله ی گمبرل را نیز تشکیل می دهد. جانسن به نحوی موجز اما تأثیرگذار سوابق تروریستی مجاهدین خلق را در تقابل با حامیان رشوه بگیر امروزشان به چالش می کشد: " فرمانده و اعضای گروه مجاهدین خلق، در سال 1976 اعدام شدند. بنابراین معنی نمی دهد که خانواده ی ترنر اکنون ساواک را مورد پیگرد قانونی قرار دهد چراکه این تشکیلات سالهاست محو شده است، بلکه باید مجاهدین را تحت پیگرد قرار دهد که اکنون دشمن حکومت فعلی ایران و دوست برخی مقامات بلندپایه ی کابینه ی ترامپ است."

مزدا پارسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا