حضور خانم علی میرزائی در دفتر انجمن نجات

سران فرقه رجوی که تمام شکستها و ریزش عناصر خود را مربوط به خانواده دانسته و قطع ارتباط عناصرش با خانواده هایشان را در اولویت کاری خود قرار داده و از این رو بعد از جنگ صدام بعثی و شکست او که منجر به تصرف عراق بدست امریکائیها شد (سال 2003)، سران فرقه رجوی نیز برای آنکه به اربابان خود نشان دهند که احساسات خانوادگی را بظاهر قبول دارند، لذا به تعدادی از خانواده ها اجازه دادند با فرزندانشان ملاقاتهایی داشته باشند که همین دیدارها نیز منجر به جدایی تعداد بیشماری از عناصر آن شد که بازهم سران دروغ پرداز رجوی درها را بر روی خانواده های واقعی بستند و اینبار که پدران و مادران و فرزندان عناصر محصور شده در فرقه رجوی برای ملاقات به عراق و بدور حصارهای اشرف و لیبرتی رفتند، سران خائن فرقه رجوی آنها را مزدور و عامل فساد نامیدند که خود شایسته این القاب بوده و هستند.

خانم فاطمه میرزائی دختر رضا علی میرزائی نیز یکی از خانواده هایی بود که چندین بار به اتفاق مادر و عموها و زن عموهایش به اطراف اشرف رفتند تا بتوانند حداقل 1 ساعتی را با پدر خود ملاقات نمایند، پدری که بعد از تولد از مهر پدری و نوازشش بدور بودند و نتوانستند سایه پدری را در این مدت احساس کنند.
خانم میرزائی که اکنون ازدواج نموده و صاحب فرزند میباشند برای درخواستهای خانواده اش مبنی بر استمداد از نهادهای بین المللی برای ملاقات با پدرش به دفتر انجمن نجات امده و میگویند که تا چند ماه پیش پدرم تماس کوتاهی با برادرم گرفتند و زمانیکه برادرم گوشی را بمن دادند تا حداقل بعد از سه دهه بتوانم صدایش را بشنوم ارتباط قطع شد و نتوانستم حتی صدای او را احساس کنم. خانم میرزائی در حالیکه این مطالب را عنوان میکنند شروع به گریه نیز مینمایند که دل هر بیننده ای را بدرد میاورد. او ادامه میدهد که نامه های زیادی به مجامع بین المللی نوشتیم و از آنها خواستیم فقط برای یک ساعت اجازه ملاقات به ما بدهند تا بتوانیم بعد از 30 سال چهره او را ببینیم و از نزدیک در آغوشش بکشم ولی متاسفانه نه سازمانهای بین المللی و نه ارگانهای مرتبط با ان کاری برایمان انجام ندادند و فقط از طریق دفتر انجمن نجات بود که چند باری به عراق رفتیم و متاسفانه سران سازمان مجاهدین به ما چنین اجازه ای را ندادند که هیچ بلکه با الفاظ رکیک که واقعا شرمنده میشم وقتی دارم میگم را نثار ما کردند.
خانم میرزائی ادامه میدهد و میپرسد چرا سازمانهای بین المللی از فرقه ای که به هیچ عنوان به عناصرش اجازه ملاقات با خانواده را نمیدهد نمیتوانند دستوری برای ملاقات بدهند؟
مگر سازمانهای بین المللی سودی در برقرار قوانین فرقه ایی رجویسم دارند که نمیتوانند حتی اجازه ملاقات به ما بدهند؟
خانم میرزائی دیگر قادر به صحبت کردن نمیباشد چرا که گریه به او امان نمیدهد. بسیارند خانواده هایی مانند خانم میرزائی که برای حداقل یکساعت ملاقات فرسنگها و کیلومترها راه را پیموده اند ومتاسفانه جوابی نیافتند و اکنون که فرقه رجوی ادعای آزادی در یک کشور اروپایی را مینماید چرا درهای خود را ملاقات خانواده ها باز نمیگذارد؟
آیا سران فرقه رجوی از عناصر خود ترس دارند که هنگام ملاقات با خانواده هایشان اعلام جدایی از این فرقه خائن را بنمایند که در اینصورت مشخص میشود که تمام تبلیغات آنها برای ماندن عناصرش پوچ بوده و ارزشی ندارد و باید در اصالت آن فرقه که کاملا مشخص میباشد شک کرد.
اکنون که مریم عضدانلو با تمام قوا به آلبانی رفته تا از ریزش عناصرش به هر قیمتی حتی مطرح نمودن برنامه مهندسی شده ازدواج در بین عناصر خود جلوگیری کند، باید منتظر عواقب بعدی ان نیز بود که عناصر فرقه رجوی که طعم ناچیز آزادی در آلبانی راچشیده اند دیگر محال است که در زیر یوغ بردگی رجویسم بروند و هر روز منتظر جدایی تعدادی از عناصر این فرقه تروریستی و ضد بشری بود که انشالله ریشه کن شدن فرقه رجوی در اینده ای نزدیک خواهد بود.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا