عاشورا در فرقه رجوی

سالروز تاسوعا و عاشورای حسینی را خدمت تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم.
شهرت این روز نزد مردم جهان و خصوصا شیعیان بخاطر اتفاقات بزرگی است که در این روز افتاده است. کلمه عاشورا به معنی دهم است. عاشورای سال شصت و یک هجری قمری مصادف است با دهمین روز محرم، روزی که حسین بن علی (ع) و یارانش در صحرای کربلا با لشکریان عمر بن سعد جنگیدند و تمامی آنان به شهادت رسیدند. روزیکه درتاریخ جاودانه ماند و هر انسان آزاده ای از این روز بعنوان یک روز بزرگ و فراموش ناشدنی یاد خواهد کرد! امام حسین (ع) ویارانش که غالبا از اعضا خانواده آن حضرت بودند٬ هرگز حاضر نشدند زیر بار حرف زور بروند و با فدای جانشان از کوچک و بزرگ٬ آن روز را بعنوان یک سرفصل بزرگ برای آزادیخواهان جهان ثبت کردند. در مناسبات سازمان٬ هرساله در این روز مراسمی برگزار میشود. آن زمانها که رجوی هنوز مخفی نشده بود و در انظار عمومی ظاهر میشد٬ خودش هم میآمد و با سخنرانی پر شور و باتصویر سازی لحظاتی که بر امام حسین (ع) و یارانش گذشته است٬ سعی میکرد که آن لحظات را برای نیروها تداعی کند و نیروها خودشان را در آن شرایط قرار دهند! او با زیرکی خاص خودش جوری بحث را پیش میبرد و چنان آن واقعه را با شرایط این روزها ربط میداد که شنونده ناخود آگاه فکر میکرد که تاریخ تکرار شده است و اکنون باستغفار رجوی، امام حسین زمانه است و نیروهایش هم یاران آن حضرت میباشد. بعد میگفت: که هرکس که اکنون به لشکر مجاهدین پشت کند٬ پنداری در دوره امام حسین به ایشان لبیک نگفته و به او پشت کرده است و این گناه کبیره و نابخشودنی نزد خداوند محسوب میشود. اوآنچنان صحبت میکرد که بچه ها در ذهنشان تصور میکردند که مسعود واقعا عین حسین(ع) معصوم و بلا اشکال است. رجوی همیشه در مباحث ایدئولوژیک می گفت که الگوی ما امام حسین است. نرفتن زیر بار حرف زور و ایستادگی تا آخرین قطره خون! این حرفی بود که او در ظاهر میزد تا بتواند با استفاده از نام حسین و واقعه کربلا٬ احساسات مذهبی نیروها را هرچه بیشتر برانگیخته کند و از آنها حداکثر حرفشنوی را داشته باشد. اما در واقعیت او بویی از امام حسین نبرده بود و فقط حرف آنرا میزد. رجوی استاد لایی کشیدن و جا خالی دادن بود. دقیقا در بزنگاه ها و در لحظاتی که خودش بایستی از خودش مایه میگذاشت٬ غیب میشد و جا را خالی میکرد و کسی دیگر را به جلو هل میداد. مثال و نمونه برای اثبات این گفته بسیار است. چه از دوران زندانش در زمان شاه که تنها عضو مرکزیت که اعدام نشد٬ او بود. او با همکاری با ساواک شاه، توانست حکم اعدامش را به ابد تبدیل کند و از مرگ نجات یابد. سال 1360 که یکی یکی واحدها و خانه های تیمی مجاهدین در داخل کشور لو میرفت و مجاهدین یکی بعد از دیگری دستگیر یا کشته میشدند، او موسی را در داخل گذاشت و خودش به فرانسه گریخت. بعد ازاخراج از فرانسه و رفتن به سوئیس٬ برای رهایی از خطر استرداد به ایران٬ به عراق پناهنده شد و با دشمن ترین دشمن مردم ایران یعنی صدام٬ دست دوستی داد. بعد از آنهم در شرایطی که خارج رفتن را برای تک تک نیروها مرز سرخ کرده بود٬ درست ده روزقبل از اینکه اولین گلوله امریکایی در جنگ بوش پسر با عراق بسوی این کشور شلیک شود٬مریم و نزدیکترین و البته ارشد ترین فرمانده هان سازمان را به خارجه فرستاد و درزمان مناسب خودش هم بدنبالشان رفت و این همه نیرو را در بیابانهای عراق رها کرد و رفت. رجوی هرگز بویی از فداکاری و فدای خود برای رهایی مردم ایران نبرده بود وهرچه میگفت فقط لاف بود و بس!امام حسین اگر در تاریخ مانند ستاره ای درخشان باقی مانده است٬بخاطر صداقتش در گفتار و رفتار بوده است. او به بهانه مختلف صحنه جنگ را رها نکرد تا مثلا در زمانی بهتر دوباره حمله کند. اگر حضرت عباس(ع) سیمای یک سوگند را بخود گرفته است٬ بدلیل ماندن و شهید شدن در راه مولای خود حسین بوده است. شاید که او هم میتوانست با استدلال مختلف خودش را از کشته شدن در ببرد ولی او مردانه به پای حضرت حسین ماند و اکنون بزرگی نام ابولفضل برای همین است! اما رجوی با دجالیت و با خر مرد رندی هرچه تمام تر٬ با سوءاستفاده ازنام های امامان ما برای تهییج جوانان ٬ ازنام آنها برای پیش بردن خط و خطوط خود و جلو انداختن نیروها و در بردن خودش از خطراستفاده میکرده است.بار دیگر سالروز تاسوعا و عاشورای حسینی را به عموم شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم.
مراد

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا