اشک خانواده ها

قلب من منزلگه یار است و بس،
از فراق دوست بیمار است و بس،
صد نسیمم آید از نزدیک و دور،
لیک قلبم در پی یار است و بس،
آید از هر سو شمیمی آشنا،
در گمانم بوی دلدار است و بس،
در مسیر عاشقی دیوانه ام،
جان من مشتاق دیدار است و بس،
ای خدا طاقت نمانده در کفم،
آرزو پابوس آن یار است و بس…
خدایا تا کی این رنج ها و دوری ها، قلب خانواده های ما را خواهد آزرد؟
تا کی این اشک ها بر دیده ها جاری خواهد بود؟

مگر رجوی ها نمی دانند که این درد فراق، صبر خانواده ها را تا نهایت طاقت انسان، خواهد برد؟
همایش بزرگ خانواده های آذربایجانی اسرای فرقه رجوی، هر ثانیه اش دردآور و ملال انگیز بود. دیگر چین های چهره خانواده ها، حرف می زدند! گیس های سفید مادران وخواهران، شکوه می کردند! خدایا این چشمان گریان و دل های اندوهگین را چگونه باید پاسخ داد؟
هر کلمه این درد کشیدگان، این خانواده ها، دل سنگ را هم آب می کرد، اما سالهاست که این هجران و بی خبری، ادامه دارد ورجوی ها خم به ابرو نمی آورند، مگر دل این سنگ دلان، چقدر سخت است؟ مگر مسعود و مریم، انسان نیستند؟ چرا سران فرقه رجوی، به این اشک ها و زاری ها و نجواهای خانواده ها، توجهی نمی کنند؟
اگر سرنوشت نهائی آن اسیران و این خانواده ها، همین است، که نیست، چه باید کرد؟
آزادی اسیران رجوی، طی سالیان و ماهها و روزهای گذشته نشان داده است که سران سازمان، تا به ابد نخواهند توانست، فرزندان این مرز و بوم را در اسارت نگه دارند، عاقبت حصارها خواهد شکست و تمامی اسرای در بند رجوی، پا به دنیای آزاد خواهند گذاشت. اما جواب سال های عمر تلف شده اسیران و رنج ها و شکنجه های این خانواده ها را چه کسانی خواهند داد؟
بی گمان، سران جنایتکار و زندانبانان فرقه استبدادی رجوی، روزی پای میزهای محاکمه آورده خواهند شد. بی شک روزی خواهد رسید که این دیده های گریان، در شوق دیدار و لحظه های وصل، تر خواهند شد و هرچه که در تقدیر است، خواهد شد.
روزگاری در عراق، کورسوی امیدی دیده نمی شد. خانواده ها سنگ باران می شدند! فریادهای مادران و پدران، با سنگ و آهن پاسخ داده می شد! همه گمان می کردیم که اشرف، دژی تسخیر ناپذیر شده است! اما چه شد؟ تلاش شبانه روزی همین خانواده ها و امید به سقوط اشرف، نتیجه داد.
تمامی اعضای فرقه، علیرغم میل باطنی سران سرکوبگر اشرف، از عراق اخراج شد. اشرف فرو ریخت، خانواده ها به درون اشرف راه یافتند. عزم جزم خانواده ها، یک بار دیگر به رجوی، فهماند که سیاهی ها، ماندگار نیستند! زندان های مخوف اشرف، که توسط سران تبهکار باند رجوی، خراب شده و تغییر شکل داده بودند، توسط همین خانواده ها بازدید شد. مخفی گاههای زیرزمینی رهبران فاسد سازمان، برای اولین بار تصویربرداری شده و درمعرض قضاوت جهانیان قرار گرفت! همه به چشم دیدند که تمامی اعضای سازمان، تنها حفاظشان، سقف آسمان بود و هیچ! اما سران فرقه در راهروهای تو در تو و ضد بمب زیرزمینی، به فساد و فحشاء و خوشگذرانی سرگرم بودند! کجای تاریخ پیشوایان مذهبی و سیاسی ما، در تاریکخانه ها، مخفی شده و نیروها را بی هیچ پناهگاه وسرپناهی، زیر بمباران و موشک باران ها و انواع تهاجمات، بی دفاع رها کرده بودند؟
پس امروز خانواده ها، مصمم تر از گذشته، سد و حصار رجوی در آلبانی را هم به زیر پا خواهند کشید و دژ به ظاهر مستحکم رجوی در آلبانی را هم، خواهند شکست.
امروز بساط فرقه رجوی، بسان خانه عنکبوت، در زیر قدم های استوار خانواده ها، بیشتر از پیش، سست تر و شکستنی تر است، خانواده ها عهد کردند که این حصارهای فیزیکی و آن حصارهای ذهنی اسیران را، نابود خواهند کرد.
مریم عضدانلو، نیز باید بداند، خوابی را که برای اسیران و فرزندان این میهن دیده، هرگز تعبیری جز نابودی خود او و بساط ننگینش، نخواهد داشت.
پیام اشک های این خانواده ها، به سران باند رجوی، این است که:
” کاخ های ظلم ماندگار نیست”…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا