مصاحبه تلویزیون پیوند با محمد حسین سبحانی (قسمت ششم)

مصاحبه تلویزیون پیوند با محمد حسین سبحانی (قسمت ششم)

بررسی خبر استقرار مسعود رجوی در اردن
بهزاد علیشاهی:
آقای سبحانی سؤال دیگری در مورد مسعود رجوی داشتم. خوب در مورد شخص مسعود رجوی شایعات مختلفی بود. تا قبل از این پیامش تعدادی می گفتند که وی کشته شده و تعدادی نیز می گفتند که وی در جایی مخفی شده است. تعدادی هم بر این نظر بودند که توسط ارتش آمریکا دستگیر شده و در قرارگاه مرکوری که قرارگاه سابق مجاهدین به نام پارسیان می باشد، زندانی شده است. اما فرقی به حال مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش نداشت چون این رهبری جدا شده بود و باعث تشدد هایی شده بود و خیلی ها سؤال هایی می کردند که نباید می کردند. خیلی ها در این فاصله از سازمان جدا شدند بخاطر اینکه نفوذ فرقه ای رهبری کم شده بود. اما الان خبری بود که من در اخبار ندیدم که دیگر ادامه پیدا کند ولی خبری مبنی بر رفتن رجوی به اردن بود که این خبر در صورت صحت پیامدهایی دارد. وقتی به اردن برود یعنی دولت اردن پذیرفته که می خواهد با آن نفرات یک جنگی را آغاز کند و پایگاهی برای مجاهدین شود. آیا اردن در صورتیکه مجاهدین نتوانند در عراق بمانند، جانشین این کشور می شود؟ آیا اردن جانشین عراق خواهد شد و آیا این خبر تا چه حد درست است و چه نقشی می تواند داشته باشد ؟
محمد حسین سبحانی:
من ابتدا از شما اجازه می خواهم که در مورد کاراکتر و ویژگی های شخصیتی آقای مسعود رجوی کمی توضیح بدهم. میدانید که ایشان نوزده ساله بوده که به مدت کوتاهی نزدیک به سه ماه در کمیته مرکزی اولیه که 12 نفر بودند، عضویت پیدا کرد. وی ضمن اینکه بسیار توانمند ، با هوش و دارای ذهن بسیار خلاق و فعالی است، ولی سر بزنگاه ها ، سر گردنه هایی که باید نه از دیگران، بلکه باید از خودش مایه بگذارد، آنجا ها کم می آورد و فرار می کند. شما می دانید که تمام اعضای کمیته مرکزی سازمان در زمان شاه اعدام شدند و تنها آقای مسعود رجوی به حبس ابد محکوم شد. البته بسیاری از کارشناسان عقیده دارند وی با ساواک همکاری کرده و کروکی محل اختفای محمد حنیف نژاد و علی اصغر بدیع زادگان را برای ماموران ساواک ترسیم کرده و اسنادش هم موجود است، ولی اگر نظر این کارشناسان را هم کنار بگذاریم، بدون تردید حداقل بازجویی ضعیف و رابطه ای که وی با بازجویان برقرار کرده رژیم شاه را بر آن داشته که وی را اعدام نکند. این مرحله اول بود که در سال 1350 پیش آمد و شخصیت و از خودگذشتگی مسعود رجوی مورد آزمایش قرار گرفت.
مرحله دوم بعد از سی خرداد 1360 و آغاز مبارزه مسلحانه توسط سازمان مجاهدین پیش آمد. مسعود رجوی بعداز دو ماه از شروع یک مبارزه سخت و زیرزمینی صحنه را ترک کرد و به پاریس آمد. این در حالی بود که اکثر اعضای سازمان مجاهدین و حتی سایر احزاب و سازمان های سیاسی زیر تیغ دستگیری و در شرایط بسیار سختی بسر می بردند. اما وی در این مقطع نیز صحنه را ترک کرد و توجیه این مسئله نیز از طرف او این بود که عملیات نظامی یک بال سیاسی لازم دارد و من باید به خارج از کشور بروم و کار سیاسی را دنبال کنم و بدین ترتیب باز صحنه را ترک کرد و از تهران به پاریس رفت، ضمن اینکه جهت اطلاع اخباری وجود دارد که موسی خیابانی فرد شماره 2 سازمان با خروج مسعود رجوی از تهران موافق نبوده است. این مرحله دوم بود که وی کم آورد.
در مقطع سوم که شخصاً از آن خاطره ای نیز دارم که برایتان می گویم. در سال 1369 برابر با 1991 میلادی بود که صدام حسین دیکتاتور سابق عراق بعد از تجاوز به ایران ، تجاوز به کشور کویت که هم نژاد و همسایه وی بود، را آغاز کرد. در آن مقطع اپوزیسیون شیعه و کرد وقت عراق در حال پیشروی به سمت بغداد و منطقه مرکزی عراق بودند. در همان مقطع هم بود که سازمان مجاهدین بسیاری از کرد های وابسته به اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری آقای جلال طالبانی را، که در حال حاضر رئیس جمهور عراق است، کشت. در این مقطع شرایط بسیار سختی به لحاظ نظامی و امنیتی در بغداد حاکم بود. من در آن مقطع در ستاد حفاظت مسعود رجوی و مریم رجوی حضور داشتم. در آن دوره مسعود رجوی برای چندین ماه مخفی شد و اعضا و حتی مسئولین ارشد و لایه اول تشکیلاتی سازمان نیز از محل استقرار وی خبر نداشتند. ما ابتدا در یک منطقه ای به نام کفری مستقر بودیم، این منطقه از قبل توسط ستاد حفاظت سازمان برای وی فراهم شده بود و در زیر زمین برای وی و سایر افراد محل هایی حفاری شده بود که بنگال ها و اتاق های پیش ساخته در این محل قرار گرفته بودند و با عادی سازی روی آنها پوشیده شده بود که از آسمان این محل مورد شناسایی قرار نگیرد. زیرا مسعود رجوی اعتقاد داشت که در این مرحله تهدید برای جان وی تهدید زمینی نیست، بلکه تهدید اصلی را حملات هوایی و بمباران آگاهانه یا ناآگاهانه توسط نیروهای ائتلاف شامل آمریکا و انگلیس و فرانسه ارزیابی می کرد. اما با پیشروی اپوزیسیون عراق از سمت شهر طوز عراق به سمت بغداد مسعود رجوی تصمیم گرفت که آنجا را ترک کند و در این مرحله از حدود 60 الی 70 نفری که از اعضای ستاد حفاظت به همراه وی حضور داشتند 30 الی 40 نفر جدا شدند و به همراه وی و خانم مریم رجوی و با پشتیبانی امنیتی و تدارکاتی سازمان امنیت صدام حسین به شهر کربلا رفتیم و در دو خانه امن مستقر شدیم. مسعود رجوی از این جهت شهر کربلا را انتخاب کرده بود که بمباران های هوایی آمریکا اغاز شده بود، و شهر کربلا نیز به دلیل اینکه یک شهر مذهبی بود و اماکن متبرکه امامان شیعه در آن قرار داشت، امکان حمله هوایی به آنجا وجود نداشت و به همین دلیل مسعود رجوی محل اختفای خودش را آنجا قرار داد، تا اینکه آب های از آسیاب افتاد دوباره در ملاء عمومی ظاهر شد. الان هم یک سر فصل دیگری است که از سال 2003 آغاز شده است.
ابتدا توضیح بدهم که من دوست ندارم زیاد به این مسئله بپردازم که مسعود رجوی به لحاظ فیزیکی کجاست؟ بلکه مایل هستم به این موضوع توجه شود که اندیشه مسعود رجوی کجاست؟ آن اندیشه ای که مدعی جامعه بی طبقه توحیدی و آزادی و شعار های به ظاهر بسیار زیبا بود. آن اندیشه الان کجاست؟ اما اگر بخواهیم ارزیابی داشته باشیم که مسعود رجوی به لحاظ فیزیکی کجاست، باید مهمترین نکته ای را که در ارزیابی هایمان دخالت بدهیم، همین ویژگی های شخصیتی و عافیت طلبی مسعود رجوی می باشد. یعنی مطمئناً ایشان در محل و مکانی که برایش تولید خطر کند، قرار نمی گیرد. حالا این می تواند ناشی از زد و بند با دولت آمریکا یا هر دولت دیگری باشد تا بتواند جان خودش را حفظ کند. من به یکی از ملاقات های مسعود رجوی که با مقامات ارشد امنیتی صدام حسین داشته و فیلم هایش نیز موجود است اشاره می کنم. در این ملاقات که متن گفتگو ها نیز در کتاب با ارزش برای قضاوت تاریخ آمده است، مسعود رجوی در این ملاقات آن چنان زبون و بی اراده در مقابل یک افسر عراقی برخورد می کند که من از اینکه موقعی عضو این سازمان بوده ام، متاسف شدم که چگونه وی در مقابل این افسر عراقی این چنین زبونانه چاپلوسی می کند و با اشاره به صدام حسین می گوید من سید الرئیس را دوست دارم، وی صاحبخانه من است و… واقعا انسان از چنین برخوردی احساس چندش آوری پیدا می کند. حالا این فرد با این کاراکتر و شخصیت طبیعی است که برای حفظ جانش در مقابل هر مقام دون پایه آمریکایی یا هر دولت دیگری هر قول و قراری را بدهد و بگذارد. اما در مورد مطلبی که فرمودید که وی به اردن رفته است. من هم این خبر را شنیده ام، هر چند که الان من نمی توانم قضاوت دقیق و قاطعی روی آن داشته باشم، ولی این خبر را قابل بررسی می دانم و باید آن را دنبال کرد، اما بدون تردید خانه بعدی ایدئولوژی و استراتژی مسعود رجوی بعد از عراق در حاکیمت صدام حسین، به نظر من جایی جز منطقه تحت نفوذ اسرائیل نخواهد بود مگر اینکه موقتاً دست از مبارزه مسلحانه بردارد. با این توضیح که سازمان مجاهدین هیچگاه نمی تواند ایدئولوژیک و بطور محتوایی و در اندشیه از مبارزه مسلحانه دست بردارد، اما حتی اگر بخواهد جبراً، و به دلیل نبودن امکانات لازم بطور مقطعی استراتژی مبارزه مسلحانه را کنار بگذارد، مجبور است و باید از منطقه خاورمیانه خارج شود و در کشورهای اروپایی دست به فعالیت سیاسی مشغول شود. بنابراین تا زمانیکه در منطقه خاورمیانه مستقر است انتخاب اول سازمان مجاهدین، عراق است و انتخاب دوم برای آنها مناطق تحت نفوذ اسرائیل خواهد بود. اخباری که در دو ماه قبل روزنامه هاآرتص چاپ اسرائیل از قول آقای ریموند تانتر منتشر کرد شاید دراین رابطه به بحث ما کمک کند. ریموند تانتر که از حامیان جنگ و به بخش تندرو حاکم بر وزارت دفاع آمریکا تعلق دارد، در مصاحبه با این روزنامه اسرائیلی گفته بود که بمباران یا حمله عریان نظامی به ایران وجهه خوبی در سطح مردم جهان ندارد و باید از ابزاری به نام سازمان مجاهدین خلق استفاده کرد. بنابراین خبر مستقر شدن مسعود رجوی در اردن یا محل های امن تر را شاید بتوان در این راستایی که توضیح دادم، ارزیابی کرد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا