ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم…(تحقیق شماره 7)

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم…

نمی دانم اتفاقی و یا درست مطلب تحقیق شماره 7 ما با هفت شهر عشق عطار شروع شده است. البته بایستی اشاره کنم که سازمانی که از یک نقطه در سال 64-63 با ماجراهای پشت پرده و سپس ازدواج رهبری شروع شد و تا امروز ادامه یافت آیا در آینده نیز ادامه خواهد داشت!؟ جواب چیست؟ چرا دیگر سخنی از موشک بند «ر» و هوا کردن بالن های پوشالی شورای رهبری و… نیست! آیا سازمان به آخر خط رسیده و یا اصلاً سازمان خطی را نداشته است و در دریای سرگردان به هر سو میرفته است؟
البته ماجراهای سیمرغ و مریم رها! مدتهاست که به فراموشی سپرده شده است و بقول دوست عزیزم شیرعلی افشون که در رابطه با ماجرای سیمرغ و رهبری می گفت اینها چون حقیقت ندیدند ره افسانه زدند! را بیانی بسیار واضح از این میدانم. چرا که آدم نبایستی کاری کند و سپس در صدد باشد تا آنرا با کار بقیه تطبیق کند. اینها از فشار است.
راستی افراد سازمان ماجرای غول و یا اژدها و پهلوان و… را بسیار از مریم رجوی شنیدند و بعد ها هم شعرهای منطق الطیر عطار که چقدر به خورد ما داده شد. و حرفهای ساخته شده به نام علم که چقدر در کله ما فرو رفت تماماً داستانهایی بود که در واقع از واقعیت های کنونی جدا بود.
ما در دنیائی زندگی می کنیم که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و با سایر انسانها زندگی می کنند هیچکدام از آنها بر دیگری برتری ندارد و دارای هوش و ذکاوت برتری نیست البته به جز سازمان که خودشان خودشان را از بقیه عالم جدا و محبوس کرده اند که تمامی جهان بند «ج» است و ما از آلودگی ها رها هستیم.
خب این رهائی شما به درد کی میخورد؟ در واقع مثل یک کرم که در پیله خود اسیر هستید می باشید. در این داستانها برایم جالب بود که در مصاحبت با افراد جدید الورود و جدید الخروج سازمان صحبت کنم و پرسیدم اول چه احساسی داشتید؟ گفتند که دیدیم بسیار مسخره و غیر جدی و دروغ است. گفتم آیا نظر شما طی چند سال بعد عوض شد؟ گفتند نه که نه، از آن متنفر شدیم و احساس انزجار داشتیم و برایمان غیر جدی تر و مشمئز کننده تر شد!

اصغر فرزین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا