اصغر فرزین- دفتر انجمن نجات در بوشهر
سازمان در تحلیل جدیدش دچار تحلیل های متافیزیکی شده است. چون با دو سال تعهد و سرفصل نمودن دی و بهمن 87 مبین این است که می گویند الان شرایط مثل سال قبل از سقوط رژیم شاه است که در بهمن 57 اتفاق افتاد.
ما سال 67 پس از عملیات فروغ نتوانستیم برویم. سال 77 نیز بعد از ریاست جمهوری خاتمی نقشه ما بر آب شد و حالا بایستی در انتظار سال 87 شد!
این طالع بینی و کشف حقایق ستاره شناسی توسط منجم باشی های سازمان بر اثر ماندن در یک محل و خیالبافی های یک زندانی است. اما این زندانی ها در اشرف وجود دارند چرا که رهبری سازمان خوب خوب شرایط را دریافته است و در فرانسه و اروپا به دنبال تلف کردن وقت و گذارنیدن روزگار بدون دادن استراتژی مشخص می باشد. زیرا خود خوب میداند که پس از گذشت اینهمه سال نه تنها هیچیک از تئوریهای سازمانی به حقیقت نپیوسته بلکه از ایده ها و آرزوهای جامعه بی طبقه توحیدی و تبیین جهان رجوی نیز فرسنگها دور افتاده است. البته این به دلیل اشتباه بودن این نظریات است. چرا که هر نظریه درستی در مسیر خود به شاخص های مثبتی دست پیدا می کند که دال بر درستی آن راه است.
در بحث هویت و مشخص کردن بُردار انقلابی گری طبق تحلیل های سازمانی، اسلام مجاهدین در چپ مارکسیسم است. خب حالا که اندیشه مارکسیسم سقوط کرده و در کشاکش تکامل تاریخی محو شده است اسلام مجاهدین در کجای طیف قرار گرفته است؟ در واقع این طیف چون مبنای چپ آن مارکسیسم بوده است پس چنین تکیه گاهی برای اسلام مجاهدین وجود ندارد و لاجرم آن نیز سقوط خواهد کرد.
این به دلیل عدم ثبات استراتژیکی و ایدئولوژیکی سازمان است زیرا بایستی قبول کرد که ساختن یک دین در عصر امروز نه تنها میسر نیست بلکه انسانها را به سمت فرقه گرائی می کشاند.
شاید افراد داخل سازمان ندانند که برخوردها و شکل وافکار آنها با بقیه ی مردم متفاوت است و این در جوامع امروزی اصلاً قابل هضم نیست. چرا که بوجود آمدن وقایعی چون کشتارهای دسته جمعی فرقه ای، مناسبات خمرهای سرخ و فرقه های مسیحی و… دیگر راه را بر ساختن دین و گماشتن امام های دروغین برای آن منظور، کهنه و قدیمی شده است. عدم گرایش جوانان به سازمانهای اینچنینی اهمیت موضوع را برای ما مشخص میکند که جوانان امروزی به دلیل آگاهی که از طریق ارتباطات جمعی در عصر ارتباطات بدست می آورند آنها را آگاه کرده و مثل ما جوانان قدیمی هرگز به دام اینطور سازمانها نمی افتند. پس علت سپیدموی شدن افراد سازمانی و تعاریف مکرر از گذشته ها مثل فاز سیاسی و فاز نظامی، دال بر این است که سازمان نه تنها در این راه در مسیر خود به جائی نرسیده بلکه رو به سقوط دارد و هیچگاه نیز دیگر سر بلند نخواهد کرد.
البته نمی خواهم بگویم که سازمان نبایستی راه را ادامه دهد. بالعکس از مسئولین و رهبری آن میخواهم تا نابودی کامل این جرثومه نسل کش و عمر دزد ، راه خود را کامل تا پایان و انهدام سازمان ادامه دهند ، زیرا بایستی برای خلق ما مشخص گردد که سازمان از کجا به کجا رسید و چه فرجامی را داشت و چه ها کرد و مسئولین آن چه کسانی بودند.
اصغر فرزین- دفتر انجمن نجات در بوشهر