نامه به عبدالرضا جوکار

به نام خدا
از طرف مادر و خواهرت مهین جوکار – شیراز
خدمت برادر عزیزم عبدالرضا جوکار سلام عرض می کنم. فرزند از جان عزیزتر پدر و مادرم. می دانم که تو چه فشار های سختی از طرف سازمان به روح و جسمت وارد شده. می دانم چه سختی ها و رنج هایی توی این بیست سال که در قرارگاه اشرف به تو وارد کردند و تو به ناچار و ناگریز همه ی تلخ ترین لحظه ها و ساعت ها و سال ها را تحمل کردی. می دانم همه را می دانم. زندان و شکنجه و بنگالی شدن هایتان را می دانم. همه ی ما انسان ها در زندگی مان اشتباه کردیم ؛حتی یک بار در زندگی ولی راه بازگشت به لطف خدا باز است. تو در قلب مرحوم پدر مان و مادر و خواهران و برادرانت و بچه های ما جای بزرگی داری. تو را بیشتر از قبل دوست داریم و حتی با مصاحبه های کذایی که سازمان با فشار و توجیه کاری به نمایش گذاشت باز عبدالرضا تو را دوست داریم. از دست مان هر کمکی و یاری و فداکاری برآید برای نجات تو عبدالرضای عزیزمان انجام می دهیم تا به آغوش خانواده ات برگردی تا بقیه عمر را بدون ظلم و ستم سازمان زندگی کنی و یک زندگی عادی داشته باشی. هیچ کدام از ما افراد خانواده ات به ارواح خاک پدر مان که تو نور چشمانش بودی ، نه سرزنشت می کنیم نه مقصر می دانیم. تو با صداقت بودی. تو پاک هستی. ما ایمان داریم. پس هرگز نگران نباش که شرمنده خانوده ات یا اقوام هستی. نه همگی دوستت داریم. عزیزمان عبدالرضای عزیزمان، به لطف پروردگار سازمان دیگه اون ارزش و پایگاه را بین مردم داخل و خارج و حتی در اشرف ندارد. همه چهره ی کثیف سازمان مجاهدین را دیدند و لمس کردند و مثل کوهی که با برف ساخته شده بود سازمان مجاهدین فرو ریخت. چرا خودت را رها نمی کنی و هر چه زودتر نمی آیی بیرون از اشرف. بیا بیرون و به تیف پناه ببر. اگر بد دیدی من را صدا کن. چون در تیف امکانات هست.اگر دروغ گفتم توی صورتم تف کن ، مرا بزن ، مرا بکش. بیا ، بیا عبدالرضا برادرم مادر مریض است و چشم به راه. انتظار کشیدن خیلی سخت است. عبدالرضا برادرم قربانت بروم.
مهین جوکار و مادرت فاطمه میرزایی از شیراز منتظر جوابت هستیم. خودت را رها کن. هرچه زودتر انشاءا..
خدانگهدارت باشد.
مهین جوکار
5/12/86 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا