به یاد حلبچه

16 مارس سال 1988 سالگرد کشتار مردم حلبچه توسط صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به وحشیانه ترین شکل ممکن می باشد. سایت ایران قلم به مناسبت این روز و سالگرد فاجعه کشتار کردها توسط رژیم صدام حسین دیکتاتور سابق عراق برگ پنجم از برگی از تاریخ را با گزارشی از رادیو فردا و همچنین مقاله ای از محمد حسین سبحانی به همین مناسبت که در آرشیو موجود بود، تقدیم خوانندگان می کند.
مقاله محمد حسین سبحانی ـ 17 مارس 2006
سازمان مجاهدین کتاب بسیار قطوری تحت عنوان تقویم تاریخ به چاپ رسانده است. در این کتاب مهمترین رویدادهای تاریخی ایران و جهان در هر روز، از نگاه مجاهدین نوشته شده است. بعضی بی اهمیت هستند و بعضی با اهمیت، اما من در این کتاب هرچه گشتم، نتوانستم نامی از حلبچه پیدا کنم. چرا؟
مگر حمله شیمیایی رژیم صدام صدام حسین و سایر همکاران رجوی، به حلبچه در کردستان عراق که هزاران نفر ، کودک و پیر و جوان، قتل عام شدند، یک رویداد تاریخی نیست؟ چرا رجوی می خواهد این روز را به فراموشی بسپارد؟ رجوی بخوبی می داند که هر جا نام صدام حسین دیکتاتور سابق عراق بیاید، وی نیز باید به سهم خود پاسخ اعمال این دیکتاتور باشد، چه در سرکوب مردم عراق و چه در سرکوب مردم ایران.
در تاریخ 16 مارس 1988 نیروهای ویژه صدام حسین، تحت فرماندهیعلی حسن المجید پسر عموی صدام حسین که بعدهه به علی شیمیایی مشهور شد، به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. مردم این شهر به جرم خیزش علیه صدام حسین باید مجازات می شدند، بنابراین ابتدا نیروهای رژیم صدام حسین با آتش گلوله های توپ و خمپاره ساکنین این شهر را مورد تهاجم قرار دادند و سپس با انواع سلاح های شیمیایی به کشتار مردم این شهر پرداختند. تنها پس از گذشت چند ساعت از حملات شیمیایی صدام حسین، هزاران زن و مرد و کودک درحلبچه جان سپردند.
پس از گذشت سال ها تصاویر تلویزیونی خود گویای عمق این جنایت است. سطح كوچه های خاكی و خانه ها با خاك یكسان شده اند، این شهر دورافتاده و عقب نگاه داشته شده ی كردستان پر از اجساد مردان، زنان و كودكان و احشام و حیوانات است كه زخم، خون و علائم انفجار رویشان دیده نمی شود. پوست اجساد بطرز عجیبی بی رنگ است، چشمها باز و خیره و از حدقه بیرون زده است،به نظر می رسد که هنگام کارهای روزانه، مرگ مانند صاعقه بر سرشان فرود آمده است. برخی فقط آنقدر توان داشته اند كه خود را به آستانه در برسانند. مادران در آخرین لحظه كودكانشان را در آغوش كشیده اند و در صحنه ای دیگرآنجا پیرمردی خود را میان طفل شیرخواره و آنچه كه نمی دانست چیست، سپر كرده است.
این جنایت که کودکان در آغوش مادران خود به قتل رسیده اند، دل هر انسانی را به درد می آورد. اما همان موقع نیز در قرارگاه های مجاهدین به جای پخش این تصاویر تلویزیونی، که در شبکه های تلویزیونی سراسر جهان به نمایش در آمده بود، فیلم های ملاقات مسعود رجوی و صدام حسین دیکتاتور عراق نشان داده می شد، و ما در بی خبری برای راهگشایی های!! ایدئولوژیکی و استراتژیکی رجوی دست می زدیم و هورا می کشیدیم.
گزارش رادیو فردا ـ نیما تمدن
در نوزدهمين سالگرد بمباران شيميايی حلبچه درحالی فرا رسيده که به گفته مردم اين شهر، ديگر هيچ اثری از صدام حسين و حکومت او نيست، اما زخم های برجای مانده همچنان ملتهب اند. هر روز ۱۶ مارس سال ۱۹۸۸ چند روز پس از درگيری های سنگين پيشمرگه های کرد با نيروهای ارتش عراق هواپيماهای نظامی بر فراز اين شهر کردنشين به پرواز در آمدند و هنگامی که مهمات خود را تخليه می کردند، دسته دسته شهروندان حلبچه نفس های آخرشان را می کشيدند.
انواع گازهای اعصاب، سارين، خردل و ترکيباتی از سيانور اثرات متفاوتی بر قربانيان می گذاشت: برخی می خنديدند؛ شماری مايعات سبز رنگ استفراغ می کردند و پوست بدن عده ای ديگر ملتهب و متورم می شد تا جان بدهند.
«همچون پرندگان می مرديم…»
عثمان علی غفور که در زمان رويداد کودکی ۱۰ ساله بود، آن روز را اين چنين به خاطر می آورد:«من به چشم خودم ديدم که مردم مثل پرندگان جان می دادند. بعضی از مردم به سبب تاثيرات مواد شيميايی در حال مرگ می خنديدند. وقتی هواپيماها بمب هاشان را می انداختند، ابتدا بوی خوبی به مشام می رسيد، اما بعد همه پرنده ها از آسمان به زمين می افتادند و بعد انسان ها روی زمين می افتادند. همه اين اتفاق ها تقريبا از ساعت يازده و نيم شروع شد و تا عصر ادامه داشت.»
پس از پايان جنگ ايران و عراق، با توجه به بروز جنگ داخلی ميان احزاب کرد عراقی، زمينه ای برای نفوذ و سيطره احزاب اسلامی تندرو در شهر حلبچه فراهم شد.
حتی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳، شبه نظاميان اسلامگرای انصار الاسلام، کوهستان های شرق حلبچه را اشغال کردند اما با آغاز جنگ عراق، نيروهای آمريکايی با کمک پيشمرگه های کرد توانستند اين منطقه را از کنترل انصارالاسلام خارج سازند. بشارت، مدير مرکز اتحاديه جوانان کردستان در شهر حلبچه، وابسته به حزب دموکرات کردستان، به راديو فردا می گويد همين قدرت گيری اسلامگرايان در دهه ۹۰ عامل عقب ماندگی حلبچه شد.
به گفته آقای بشارت در اين ۱۹ سالی که از زمان وقوع بمباران شيميايی حلبچه می گذرد و با توجه به تلاش رسانه ها برای جلب افکار عمومی به اين شهر، ميزان کمک ها و بازسازی حلبچه ناکافی بوده است : «مسئولان حکومتی از اتحاديه ميهنی کردستان و يا حزب دموکرات که در اين سال ها در راس هرم قدرت بودند، از نظر فرهنگی و يا زيرساخت های اقتصادی، خدمت چندانی نکردند. پارسال هم که ديديم صدای مردم درآمد و بنای يادبود قربانيان حلبچه را به آتش کشيدند. اين اعتراض های عمومی به نامساعد بودن شرايط و امکانات همچنان ادامه دارد و حتی مردم امسال هم مراسم رسمی برای يادبود قربانيان برگزار نمی کنند. چون از وضع معيشتی و وعده های تحقق نيافته مسئولان عصبانی هستند.»
در جريان اعتراض عمومی مردم حلبچه در سال ۲۰۰۶، بنای يادبود قربانيان به آتش کشيده شد؛ پليس به روی هزاران تظاهرکننده آتش گشود و يک نوجوان ۱۴ ساله کشته شد.
به گفته مردم حلبچه هنوز هم ده ها بيمار و مجروح بازمانده از بمباران شيمايی با سختی به زندگی شان ادامه می دهند و در انتظار درمان هستند.
اين گروه از مجروحان، غير از افرادی هستند که از آسيب های روحی روانی و يا جسمی آن حادثه مانند عوارض پ.ستی يا نازايی رنج می برند.
زنان و جوانان؛ شهری بدون آرزو؟
حميده جمال محمد، دختر پر انرژی ۲۸ ساله ای است که همه توان خود را صرف اداره مرکز آموزش و توسعه اجتماعی زنان در حلبچه می کند.
حميده در زمان بمباران شيميايی ۹ سال داشته و بسياری از اعضای خانواده اش را در اين حادثه از دست داده است.
او سال های سخت آوارگی در ايران را به خاطر می آورد و می گويد از سال ۲۰۰۱ که اين مرکز فرهنگی را برای زنان راه اندازه کرده وضع روحی زنان بهتر شده است:« بعد از ۱۹ سال که از حادثه حلبچه می گذرد ما خيلی خوشحاليم که امسال صدام حسين و يارانش اعدام شده و به سزای کارشان رسيدند. ولی حالا مشکل ما اين نيست که برايمان خانه و جاده درست کنند، مشکل اصلی ما روحی است. مربوط به ضربه ای است که در پی شهادت ۵ هزار تن از مردم اين شهر به ما وارد شده. می خواهيم که مقامات بيشتر در زمينه های فرهنگی و اجتماعی به ما کمک کنند. اکثر قربانيان حادثه حلبچه زن بودند و حالا هم اصلی ترين کسانی که جور ناملايمات را تحمل می کنند زنان هستند که آسيب پذيرترند.»
حميده و شماری ديگر از زنان حلبچه گرچه با اندک حمايت مالی که از سوی مقامات سليمانيه دريافت می کنند به کارشان ادامه می دهند، اما در اين مدت توانسته اند با داير کردن کتابخانه، کلاس های خياطی و کامپيوتر و زبان انگليسی و يا تشکيل تيم های ورزشی بانوان به تغيير روحيه زنان حلبچه کمک کنند.
زنان حلبچه به گفته آگاهان در سال های پس از بمباران شيميايی و آوارگی در ايران و همزمان با قدرت گيری گروه های اسلامی در اين شهر، به تدريج از هويت کردی خود دور شده اند تاحدی که امروزه کمتر دختری در اين شهر با لباس های رنگارنگ کردی ديده می شود.
اغلب دختران در عوض ترجيح می دهند از پوشش رايج در ايران يعنی مانتو و مقنعه يا روسری استفاده کنند.
در حلبچه ای که نزديک به ۵۰ هزار نفر جمعيت دارد، حميده، مدير مرکز فرهنگی زنان از تلاش هايش برای احيای فرهنگ کردی ميان زنان اين شهر می گويد:«حالا همه سعی ما در اين مرکز اين است که به سيمای واقعی حلبچه در سال های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بازگرديم. به آن روزهايی که در دهه ۴۰ ميلادی در اينجا فرماندار زن داشتيم. قبلا گروه های نقاشی و موسيقی زنان در اين شهر فعال بوده اند و زنان آزادی بيشتری داشته اند. ما تلاش می کنيم به آن روزها برگرديم. در عين حال سعی می کنيم همزمان با بازگشت به ريشه هايمان، نگاهی به آينده هم داشته باشيم، مثلا مسايل مربوط به زنان در دنيای مدرن و يا به کارگيری تکنولوژی معاصر. البته چون در ايران بوده ايم ناخودآگاه از پوشش مانتو و روسری تاثير گرفته ايم.»
در مرکز جوانان حلبچه، همه از نبود امکانات فرهنگی و ورزشی می گويند از اينکه از يک سينما يا سالن تئاتر و يا ورزشگاه در اين شهر اثری نيست و حتی به گفته مدير اين مرکز، حلبچه حتی جايی مثل کافی شاپ ندارد که جوان هايش آنجا بنشينند.
بشارت، مدير مرکز اتحاديه جوانان حلبچه، در ميان جمعی از دختران و پسران جوان اين شهر به ما می گويد:« اگر بخواهم جوانان حلبچه ای را در يک کلام تعريف کنم مجموعه افرادی هستند که برخلاف همسن های خود در ديگر کشورها، به دور از هرگونه رويا و آرزو روزگار می گذرانند.»

برگی از تاریخ ـ سایت ایران قلم

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا