جدا شدن از فرقه رجوی، آغاز مبارزه برعلیه ظلم و دیکتاتوری است

صحبت از گُر گرفتن عمله و اکره های رجوی در مورد سئوالاتی است که هومریش ( خبرنگار یک مجله آلمانی دی تسایت ) از عملکرد این گروه مطرح کرده است.
من متن تک تک این سوالها را خوانده و براساس تجارب موجود هیچ عیب و ایرادی دراین سئوال ها ندیده و متوجه شدم که هر شخص و گروهی که وجدانی در او یافت شود ، وظیفه مند است از طرح این سئوالات کاملا حقوق بشری استقبال کند.

متاسفانه، وجدان و فرقه ی رجوی در یک جا جمع نمیشوند و سران این فرقه ی مخرب و تروریست و دشمن مردم ایران به گماشتگان خاص خود که حاضرند بجای بریدن و آوردن بند انگشتی ، دست و پای هر جنبنده ای را قطع کرده و به پیشگاه مسعود و مریم تقدیم کنند، دستور داده که به فحاشی تمام عیار برعلیه این خبرنگار که پرسیدن از ملزومات شغلی اوست ، مبادرت ورزند.

در یکی از این نوشته ها، ضمن طرح اراجیفی که کرارا در مورد این خانم خبرنگار نوشته شده، باند رجوی متواضع معرفی شده و آنرا مبارزی در بالاترین مدار و آنهم در سطح جهان معرفی کرده اند.

اگر دست زدن به وحشتناک ترین و گسترده ترین ترور تاریخ معاصر ایران ، سربه نیست کردن دارنده ی کوچکترین نظر مخالف، برهم زدن اساس خانواده ها با ترویج و اعمال طلاق های اجباری ، جدا کردن فرزندان معصوم از والدین و اعزام آنها به خارج که بصورت بی پناه ترین موجودات انسانی تحت آموزش و سرپرستی انسانهای مسخ شده ی بیرحم قرار گرفته و پس از انجام مراحل کامل شستشوئی مغزی به عراق اعزام شده و تبدیل به لشکریان رجوی شوند و…و… ، مبارزه نام دارد، البته که ایرادی بر این قلم بدستان رجوی- یا کسانی که نوشته ها بنام آنها منتشر میشود- وارد نیست.

در نوشته ی اخیر، ادعا شده که مجاهدین ابدا اهل تعریف از خود نیستند و این بیش ازهر چیز تهمت بزرگی در حق خود آنهاست.
آیا میشود که با وجود این ضعف عمیق پایگاه اجتماعی که میزان آن سال به سال بطرف صفر گرایش داشته ، خود را آلترناتیو دانست وآنگاه ادعا کرد که ماها اهل تعریف ازخودمان نیستیم؟

تنها کسانی میتوانند این حرف را بزنند که دروغگوهای وقیحی باشند وگرنه انسان نرمال با زدن این تهمت ها به خودِ خویشتن ، اینگونه به عزت نفس خود بی احترامی نمیکند.
مرید مورد نظر رجوی درتوجیه اینکه چرا کودکان مجاهدین به خارج از کشور و به دور از دسترس پدران و مادران خود منتقل شده بودند، میگوید که درجنگ صدام برعلیه ایران هم قاعده چنین بوده و او شاهد بوده که بچه ها به کوه ها و روستاهای خارج از شهرها فرستاده میشدند تا از گزند بمباران های صدام درامان بمانند و…

اما در کنار استثناهای غیر قابل اعتنایی که دراین ادعا وجود دارد ، ما شاهد دایر بودن تمامی کلاس های درسی در ایران بودیم و حتی بخوبی بیاد داریم که بر سر دخترکان میانه ای در کلاس درس چه آمد و چه نوگل های شکفته شده ای بر اثر یک بمباران بی مورد و جنایتکارانه پر پر شدند.

وانگهی، در جنگ مربوط به کویت که با شیطنت آمریکا بپا شده بود، رجوی پرچم سفید بر فراز پایگاه های خود زده و اعلام تسلیم شدن کرده بود و هواپیماهای آمریکا هیچ عملیاتی بر روی این پایگاه ها انجام ندادند و خود رجوی قبلا هم اعلام کرده بود که هیچ تعرضی به پایگاه های تحت امر او صورت نخواهد گرفت و بنابراین علت اعزام کودکان مجاهدین ، چیز دیگری بنام ازهم پاشاندن خانواده ها و مجبور کردن والدین این کودکان معصوم به این امر بود که با بچه های خود مشغول نشده و تمام وجود خود را صرف عبودیت از رجوی کنند تا تزهای ضدانسانی این خودشیفته ی لاعلاج ، تنها چیزهایی باشند که در تشکیلات رجوی ساری و جاری باشد و با این وضع بوجود آمده ، این انسان نمای بیرحم و شهوتران بتواند دهان هر جنبنده ای را گرفته و در تداوم کار براحتی بتواند حرمسرای هزار و یک شب گونه اش را دایر نماید.

در جای دیگری از این نوشته ی منسوب به یکی از گماشتگان رجوی ادعا شده که کودکان بازگردانده به عراق دارای وکیل بودند واینطور نبود که سازمان آنها را با زور و تطمیع به عراق برده باشد.
جواب ساده ی این حرف بغایت دروغ این است که این وکلا نه وکلای این کودکان تبدیل به نوجوان شده ، بلکه وکلای حامی تمایلات ضد بشری رجوی بودند واقدامات آنها نه در راستای حفظ جان و حقوق این نورسان، بلکه بنفع خواسته های رجوی بود.

بعبارت دیگر، طبیعی بود که این وکلا از کسی تبعیت کنند که پول به آنها میداد و مسلما این کودکان نبودند که دارای امکانات مالی مربوط به تامین حقوق وکلا داشته باشند و طبیعی است که وکلا، نمیتوانستند موکل این کودکان بیچاره باشند.

در پایان لازم است تصریح شود که ذکر دوباره ی این موضوع که کودک ربائی های رجوی ابدا قابل توجیه نیست و رجوی بخاطر این کار باید تحت تعقیب مراجع قضایی باشد و کار افراد وارد شده برای این توجیهات هیچ ثمری درجهت خلاص کردن یقه ی رجوی از تبعات این جنایتش باشد، ندارد.

از این روست که شهادت دادن افراد جدا شده از باند رجوی، از ارزش والایی برخوردار بوده و همه ی آنها از این بابت یک ” دست مریزاد ” درست و حسابی از انسان های با وجدان و مخصوصا ازاعضای خانواده هایی که فرزندانشان هنوز موفق به خلاصی از دالان های پر پیچ و خم اسارتگاه های رجوی نشده اند ، طلبکارند.
آنها در اصل با ظلم ودیکتاتوری مبارزه میکنند و هرگونه حمله ی لفظی برعلیه آنها ، کار انسان با شرفی نیست.

نوید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا