از سال ۱۴۰۱، شاهد فاز تازهای از جنگ زرگری بین دو جریان بدنام تبعیدی بودیم: سلطنتطلبان به رهبری نوه رضا پالانی که بیشتر به کودک پیر نادان شبیه است تا یک شخصیت سیاسی و تشکیلات تروریستی تبهکار رجوی که سالهاست در پیوستگی با دشمنان ایران، به هر خیانتی دست زده است. در فضای رسانهای و […]
از سال ۱۴۰۱، شاهد فاز تازهای از جنگ زرگری بین دو جریان بدنام تبعیدی بودیم: سلطنتطلبان به رهبری نوه رضا پالانی که بیشتر به کودک پیر نادان شبیه است تا یک شخصیت سیاسی و تشکیلات تروریستی تبهکار رجوی که سالهاست در پیوستگی با دشمنان ایران، به هر خیانتی دست زده است. در فضای رسانهای و خیابانی، این دو جریان مزدور و وطنفروش در ظاهر به جان هم افتادهاند: سلطنتطلبها شعار “مرگ بر سه مفسد” میدهند، و پیروان رجوی خائن هم فریاد میزنند: “مرگ بر ستمگر”
اما این جنگ ظاهری تنها یک شوی نخنما برای پوشاندن چهره واقعیشان است: خیانت به ایران، وطنفروشی و مزدوری برای صهیونیست هاست.
در خرداد ۱۴۰۴ و وقوع حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به خاک کشور عزیزمان ایران، ماسکها فرو افتاد. تمام مزدوران، از ریز تا درشت، ذوقزده شدند. خیال میکردند بوی کباب آمده، غافل از اینکه خر داغ میکنند. آنهم در خیابانهای تهران، نه تلآویو. از گروهکهای تجزیهطلب بیریشه تا تشکیلات تروریستی رجوی و سلطنتطلبان بی هویت، هر یک بیانیه دادند، ادعای رهبری کردند، و برای دوران پس از حمله خوابهای رنگی دیدند. کار به جایی رسید که مزدوران رجوی و چاهزاده ، در خوشرقصی برای ارباب صهیونیست، از هم سبقت گرفتند.
در این میان، شبکه تروریستی-جاسوسی موساد، با نام مستعار “اینترنشنال”، تبدیل به بلندگوی رسمی این خیانتکاران شد؛ تریبونی برای دیکته شعارهای بیگانگان، که خوشبختانه امروز از سوی میلیونها ایرانی وطندوست تحریم شده و اعتبارش فروریخته است.
اما ایران تنها نماند. مردم، از هر قشر و قوم، مسلمان و غیرمسلمان، زن و مرد، جوان و پیر، برخاستند و با شجاعت در برابر تهاجم دشمن جنایتکار ایستادند. ارتش، سپاه، بسیج، قوای انتظامی و امدادگران، حتی مردم عادی، همه یکصدا شدند تا به دشمن بفهمانند که این خاک را نمیتوان با دلار و پهپاد تسخیر کرد.
و همصدا خواندند:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما میداری
سلطنتطلبها، از جمله کودکپیر تبعیدی، با شوک شکست نظامی اربابش توسط جان بر کفان ایران زمین و انسجام ملی، دچار فروپاشی عصبی شدند؛ تا آنجا که خبر آمد پسرک ابله و مزدور کودکش “سکته کرده” و راهی بیمارستان شده است.
در سوی دیگر، رجوی فراری که هنوز معلوم نیست مرده یا در سردابهای پنهان، چند پارس خفته از داخل قبر سر داد، و مریم قجر هم در بحران “گاوگیجه” دوباره به دامان لابیهای آمریکایی بیخاصیت پناه برد، لابیهایی که نه میتوانند شفا دهند، نه کور را بینا کنند.
اکنون که دست همه رو شده، و سگ و گرگها به جان هم افتادهاند، ملت ایران با غرور نظارهگر این صحنهاند؛ چون جواب خیانت را دادهاند، نه با فریاد، بلکه با ایستادگی و پرداخت بها حداکثر، و این داستان هنوز ادامه دارد اما یک چیز روشن است:
ایران، هرگز قربانی توطئه خیانتکاران نمیشود؛ حتی اگر نامشان سلطنتطلب یا منافق و تجریه طلب باشد.
ایران تجزیه شدنی نیست.
ترک های غیور، کردهای دلاور، بلوچ های سلحشور، تهرانی های باغیرت، شمالی های مهربان، عرب های وطندوست، لرها، بختیاری ها و قشقایی ها، ترکمن ها و شیرازی ها، کرمانی ها، خراسانی های بزرگ، یزد و قم و کاشان واراک ایلام و کرمانشاه و دیار رئیسعلی، هر مزگان و جزایر زیبای خلیج همیشه فارس، ازقله دماوند تا سبلان و تفتان و تا کویر و جنگل های سرسبز مازندران، همه و همه ملت سلحشور ایران جان می دهند اما خاک نمی دهند.
کشور حیدریون با قائده و فرمانده کل قوای عظیم الشان و با درایت و باشهامتی از جنس فاتح خیبر پوزه دشمن را بخاک مالیدند اگر دشمن یک بار دیگر به سرزمین حیدریون تعدی کند دودمانش را برباد خواهیم داد.
بجنگ تا بجنگیم




































