۱۳ آبان، روز دانش‌آموز – مبارزه با استکبار جهانی

اهمیت پیشینه‌های تاریخی برای دانش‌آموزان تاریخ، سرشار از رویدادها و تحولات عظیمی است که سرنوشت ملت‌ها را دچار دگرگونی کرده و گاه آسیب‌های جبران ناپذیری به جوامع مختلف وارد کرده است. از آنجا که بسیاری از پدیده‌های طبیعی و یا مصنوعی در گذر زمان قابل تکرار هستند، عدم آشنایی با آنها، به معنای درس نگرفتن […]

اهمیت پیشینه‌های تاریخی برای دانش‌آموزان

تاریخ، سرشار از رویدادها و تحولات عظیمی است که سرنوشت ملت‌ها را دچار دگرگونی کرده و گاه آسیب‌های جبران ناپذیری به جوامع مختلف وارد کرده است. از آنجا که بسیاری از پدیده‌های طبیعی و یا مصنوعی در گذر زمان قابل تکرار هستند، عدم آشنایی با آنها، به معنای درس نگرفتن از تجارب گذشته و در نتیجه، بازتکرار آسیب‌های اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی است. هر ملتی که از گذشته خود درس نگرفته باشد و تجربه نیاندوخته باشد، لاجرم محکوم به شکست و فناست. به همین خاطر، همه مسئولین و سیاستمداران در جهان تلاش می‌کنند از آن تجارب تاریخی، به بهترین وجه برای پیشرفت و استحکام کشور و ملت خود استفاده کنند و فرزندان خود را نیز با آن تجارب آشنا سازند تا جلوی آسیب‌های آتی و احتمالی را بگیرند. و بسیاری از سیاستبازان جهانی نیز از اینگونه تجارب تاریخی، برای ضربه زدن به رقیبان خود و یا سایر کشورها استفاده می‌کنند.

ایران ما، به این علت که «کهن‌ترین تمدن، و اولین امپراتوری جهان بوده، و در حساس‌ترین نقطه راهبردی جهان» قرار داشته، در معرض «بیشترین، هولناک‌ترین، ویرانگرترین، گسترده‌ترین، تأسفبارترین» رخدادها و رویدادهای جهانی بوده است که متأسفانه گاه (به دلایلی که می‌توان برشمرد) حاکمان آن، مردم را در ناآگاهی نگه داشتند و زمینه‌ساز ضربات سنگین دو یا چندباره شدند و بسیاری از فرصت‌های تاریخی برای جهش و پیشرفت را از دست دادند. به همین خاطر، امروز وظیفه هر انسان مسئول و وطنپرست است که نسل جوان و نوجوان را نسبت به گذشته خود آگاه سازد و رویدادهای مهم تاریخی را مدام به آنان گوشزد کند تا دشمنان نتوانند از جهل نسل‌های بعدی، برای ضربات مجدد به ایران استفاده کنند.

بسیاری از درس‌های تاریخی، در نوشته‌های حکیمانه و عارفانه‌ی بزرگان کشورمان مکتوب است که مدام باید از خانه تا مدرسه و دانشگاه، بازخوانی و تدریس شوند. برخی دیگر از این تجارب نیز، باید از سوی مسئولین ذیربط و نهادهای مربوطه، به صورت بزرگداشت و همایش یادآوری شوند. برخی دیگر هم می‌بایست از سوی روشنفکران مسئول و متعهد، در نشریات، رسانه‌ها، کتاب‌ها و کتابخانه‌ها تکثیر و در اختیار افکار عمومی قرار داده شود. اینگونه است که یک ملت، تاریخ خود را مدام بازخوانی می‌کند، و از قوت‌های آن درس می‌گیرد و ضعف‌های گذشته را نیز رفع می‌کند تا برای ساختن دنیای فردا بکار گیرد و در برابر دشمن مصونیت بیشتری پیدا کند.

بی‌علت نیست که در دو قرن گذشته، قدرت‌های استعمارگر تلاش کردند با «جنگ روایت‌ها» گذشته‌ی ملت‌های مستقل را تحریف و برای جوانان آن تاریخ‌سازی کنند. و عبث نیست که همچنان در تلاش‌اند با «جنگ شناختی»، باورهای جوانان را تغییر دهند و قهرمانان ملی آنها را تخریب نمایند، و برای آنان از بین دلقک‎ها و سرسپردگان، قهرمان‌سازی کنند. چون آنها بخوبی فهمیده‌اند که برای تخریب یک تمدن و نابودی یک ملت مستقل که دارای پیشینه‌ای کهن و ریشه‌دار است، تنها راه، بیگانه کردن جوانان از فرهنگ و تاریخ خویش و تغییر روایت‌ها به شکلی است که آنان گذشته‌ی خود را تحقیر کنند و فرهنگ خود را عقب‌مانده بخوانند، و در نقطه مقابل، تمدن‌های نوساخته و سوار شده بر استعمار و استثمار ملت‌ها را، معبودگاه خود به حساب آورند و خود را در برابر آنها حقیر و ناتوان انگارند و به سلطه‌ی آنها تن دهند.
اینجاست که ضرورتِ بازخوانی مداوم تاریخ ایران و جهان برای نسل جوان ایرانی آشکار می‌گردد و نقش و وظیفه مهم آموزش‌وپرورش، دانشگاه‌ها و همچنین نهادهای فرهنگی و مذهبی برجسته می‌شود و متوجه می‌شویم که بزرگداشت برخی رخدادها چه اهمیت مهمی در سرنوشت کشورمان دارد، و یا لحاظ کردن حکایت‌های سعدی و مولانا و یا اشعار حافظ و حماسه‌های «شاهنامه فردوسی» و سایر ادیبان ایرانی در کتاب‌های درسی –در کنار آموزه‌های دینی و اعتقادی- چه نقش مهمی در آموزش نونهالان و دانش‌آموزان دارد و چگونه آنها را در برابر نفوذ فرهنگی بیگانگان مصون و محفوظ می‌دارد.

اهمیت پیشینه‌های تاریخی

اهمیت پیشینه‌های تاریخی

13 آبان در ایران

سیزدهم آبان، یکی از روزهای مهم در تاریخ معاصر ایران است که سه یادآوری مهم برای ما دارد و البته بر سرنوشت منطقه نیز تأثیرات کلیدی داشته و تجارب برآمده از آن می‌تواند برای ملت‌هایی که می‌خواهند مستقل و آزاد باشند، درس‌های مهمی در بر داشته باشد. در این روز، سه رویداد مهم در ایران رخ داد که اولین آن «تبعید آیت‌الله خمینی به ترکیه در سال 1343 به‎ جرم اعتراض به تصویب یک لایحه‌ی ضدایرانی در مجلس» بود.

تصویب لایحه‌ی کاپیتولاسیون و اعتراض آیت الله خمینی

با توجه به حضور هزاران مستشار نظامی آمریکا در ایران (که حقوق هر کدام از آنها معادل صدها کارگر ایرانی بود)، رئیس‌جمهور وقت آمریکا (جانسون)، شاه را تحت فشار گذاشت تا اتباع آمریکایی را دارای مصونیت قضایی نماید. نهایتاً در زمان نخست‌وزیری حسنعلی منصور (4 آبان 1343)، مجلس قانونی را به تصویب رسانید که در آن، نظامیان و اتباع آمریکایی از هرگونه پیگرد قضایی در ایران مصون می‌شدند. این قانون که آشکارا مردم ایران را تحقیر می‌کرد، زمینه را برای اعتراض برخی انقلابیون و در صدر آنها آیت الله خمینی فراهم کرد. آیت‌الله خمینی ضمن انتشار یک پیام، برای مردمی که در خانه‌شان گردآمده بودند سخنرانی کردند و لایحه کاپیتولاسیون را مخالف قوانین اسلام و قرآن دانستند و آنرا سند استعمار و بردگی ملت ایران معرفی کردند. شاه که از این سخنرانی خشمگین شده بود، آن را علیه امنیت، استقلال و تمامیت ارضی ایران خواند و در تاریخ 13 آبان 1343، آیت الله خمینی را بازداشت و به ترکیه تبعید نمود.

کشتار دانش‌آموزان در دانشگاه تهران

دومین رویداد 13 آبان، در سال 1357 رخ داد که در آن صدها دانش‌آموز هدف تیراندازی عوامل شاه قرار گرفتند و جمعی از آنان به شهادت رسیدند. دانش‌آموزان تهرانی که از اواسط مهرماه با فراخوان آیت‌الله خمینی و پس از تبعید ایشان به «نوفل لوشاتو» با تعطیل کردن مدارس به راهپیمایی اعتراضی دست می‌زدند و به سمت دانشگاه می‌رفتند تا در کنار دانشجویان معترض قرار گیرند، در روز 13 آبان نیز پس از تعطیلی مدارس به سمت دانشگاه رفتند اما اینبار با خشونت گسترده نیروهای امنیتی/نظامی شاه مواجه شدند که بدون هیچ ملاحظه‌ای به سمت دانشگاه تیراندازی می‌کردند. این اقدام جنایتکارانه منجر به شهادت حداقل 56 دانش‌آموز و زخمی شدن صدها نفر دیگر شد، و به‌عنوان یک روز سیاه، در کارنامه شاه ماندگار گردید و به همین خاطر با نام «روز دانش‌آموز» در تقویم تاریخ ثبت شد.

کشتار دانش‌آموزان در دانشگاه تهران

کشتار دانش‌آموزان در دانشگاه تهران

تسخیر لانه جاسوسی

سومین رویداد مرتبط به 13 آبان، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران در سال 1358 بدست دانشجویانی است که خود را «خط امام» می‌نامیدند. با تسخیر سفارت آمریکا، پایگاه جاسوسی و دسیسه‌چینی این کشور (که پس از فروپاشی امپراتوری انگلیس مبدل به «ارباب فتنه‌ها» در ایران شده بود) برای همیشه بسته شد و بسیاری از اسناد سری آنها بدست دانشجویان افتاد که متأسفانه بعدها بخشی از آن بدست جریان نفوذ به آتش کشیده شد و از بین رفت. از آن پس، این روز مهم به‌ عنوان «روز مبارزه با استکبار جهانی» در تاریخ ایران ثبت شد.
آمریکایی‌ها که پس از سقوط شاه، مهمترین پایگاه و منطقه‌ی راهبردی تحت نفوذ خود در منطقه غرب آسیا را از دست داده بودند، از همان ابتدای انقلاب، دسیسه برای براندازی نظام جدید و یا نفوذ در حاکمیت را کلید زده بودند و اراده‌ی آنها بر این بود که دوباره سلطه خود در ایران را بازیابی کنند. به همین خاطر، از هر امکانی برای ضربه زدن به دستگاه نوپای جمهوری اسلامی استفاده می‌کردند: «تحریک صدام به طمع‌ورزی نسبت به اروندرود و خوزستان – تحریک شیوخ وهابی برای ابراز مالکیت نسبت به جزایر سه‌گانه ایران – تولید گروهک‌های تروریستی در ایران – تحریک و تسلیح جریان‌های تجزیه طلب در استان‌های مرزی – نفوذ دادن عوامل مخفی به داخل نهادهای مهم نظام – نقشه‌کشی برای ایجاد کودتا با استفاده از مهره‌های نظامی» بخشی از اقدامات ضدایرانی آمریکا علیه ایران بود که از درون سفارتخانه آنها برنامه‌ریزی می‌شد.

نقش مجاهدین در تسخیر سفارت

سفارت آمریکا پیش از آن هم در روزهای 24-25 بهمن 1357 از سوی چریک‌های فدائی خلق و سازمان مجاهدین تسخیر شده بود اما بدلایل شرایط بسیار حساس آن زمان (که انقلاب هنوز پا نگرفته بود و تنها 2 روز از سقوط شاه می‌گذشت)، امام خمینی که رهبری انقلاب را برعهده داشت، بلافاصله به ماجرا ورود کرد و اجازه نداد گروه‌های ذکر شده با عصیان و بی‌تجربگی، نهال نوپای انقلاب را به درون توفان مهارناپذیری بیندازند که خروج از آن ناممکن می‌نمود.
اما کمتر از یکسال بعد، که نیروهای انقلاب به رهبری آیت‌الله خمینی و همراهان ایشان توانسته بودند اوضاع کشور را اندکی به سامان برسانند و مهار کشور را بدست گیرند، و دسیسه‌های آمریکا نیز برای همگان آشکار شده بود، گروهی از دانشجویان «پیرو خط امام» به صورت خودجوش به سفارت آمریکا هجوم بردند و پس از درگیری‌های مختصری که رخ داد، آنجا را تحت کنترل درآوردند و امام نیز با آن مخالفت نکرد و مورد حمایت قرار داد. از آن زمان، جریان‌های سیاسی دیگر از جمله سازمان مجاهدین و گروه‌های چپ نیز به حمایت از آن پرداختند و به این مسئله ورود کردند.
از آن پس، موج پیام‌ها و تلگرام‌های سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی به آیت‌الله خمینی آغاز شد که خواستار تبدیل سفارت آمریکا به موزه انقلاب و یا اعلام آمادگی برای نبرد با آمریکا تحت رهبری امام شده بودند.

نقش مجاهدین در تسخیر سفارت

نقش مجاهدین در تسخیر سفارت

تشکیل میلیشیای مجاهد و سازمان بسیج مستضعفین

مسعود رجوی به این هم بسنده نکرد و ضمن تبلیغ انواع شعارهای ضدامپریالیستی در نشریه «مجاهد»، دستور تشکیل «میلیشیا» را هم صادر کرد و آنرا گامی در راستای آمادگی برای جنگ با آمریکا خواند و سرودهای متنوعی هم در این راستا از سوی سازمان مجاهدین اجرا شد که مهمترین آنها سرودهای «نبرد با آمریکا» و «میلیشیا» بود.
البته همه اینها بهانه‌ای برای به‌رسمیت شناخته شدن سازمان مجاهدین به‌عنوان یک نهاد مسلح بود که امام اهمیتی به آن نداد و دستور تأسیس «سازمان بسیج مستضعفین» را صادر کرد تا در صورت حمله احتمالی آمریکا، نیروهای مردمی آماده مقابله باشند.

دگردیسی واژگونه‌ی مجاهدین

هنوز 20 ماه از شعارهای مجاهدین در راستای مبارزه با امپریالیسم آمریکا (تحت رهبری آیت الله خمینی)، نگذشته بود که مسعود رجوی مبارزه مسلحانه علیه نظام را کلید زد و به نفع امپریالیسم، هزاران جوان و نوجوان دانش‌آموز انقلابی و پرشور را وارد اقدامات تروریستی کرد و به کشتن داد و با این کار، کل جریان انقلاب را به انحراف کشید.
البته شعارهای ضدامپریالیستی او تا چندین سال پس از فروپاشی شوروی نیز ادامه داشت، اما در عمل، نزدیکترین متحدین و حامیان وی کسانی بودند که در جبهه امپریالیسم قرار داشتند. حمایت صدها پارلمانتر آمریکایی و اروپایی از مجاهدین در آن سالیان، آشکارا نشان می‌داد که مسعود رجوی، از «مبارزه با امپریالیسم تحت فرماندهی امام»، به «همکاری با امپریالیسم برای سرنگونی نظام» رسیده است. پس از سقوط صدام نیز، مریم رجوی که خود را در کنار مسعود، «رهبرعقیدتی» مجاهدین می‌خواند، تمام وقت مشغول سورچرانی با مقامات غربی و دسیسه چینی علیه ایران در همراهی با آنان شد.
امروزه در تبلیغات مجاهدین به مناسبت 13 آبان، هیچ نشانه و یادی از مبارزه با امپریالیسم نیست، و آنچه در کلام آنها موج می‌زند، تنها نام «دانش‌آموزان» و کشته شدن آنها بدست عوامل شاه است. بدون اینکه شاه را هم مثل گذشته دست‌نشانده آمریکا بخوانند، چون در اینصورت، خود را نیز باید در همان جبهه محسوب کنند.

دگردیسی واژگونه‌ی مجاهدین

دگردیسی واژگونه‌ی مجاهدین

درس جدید تاریخ به دانش‌آموزان ایرانی

اکنون 47 سال از کشتار دانش‌آموزان بدست ایادی آمریکا، و 46 سال نیز از تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا می‌گذرد. در طی چند دهه‌ی گذشته، امپراتوری آمریکا، که بدلیل فروپاشی شوروی، یکه‌تاز جهان شده بود و خود را نماد دمکراسی، آزادی و حقوق‌بشر در جهان جلوه می‌داد و به این بهانه ده‌ها جنگ خونین و ویرانگر در مناطق مختلف جهان براه انداخت (که نتیجه آن، میلیون‌ها آواره و میلیون‌ها کشته اعم از زن و بچه و پیر و جوان بود)، اینک به مرحله‌ای رسیده که به دلیل حمایت از جنایات اسرائیل و جنگ‌افروزی بی‌پایان، در اوج منفوریت و انزجار عمومی قرار دارد و حتی دانشجویان و روشنفکران آمریکایی نیز از داشتن چنین حاکمیتی در برابر جهانیان ابراز شرمندگی می‌کنند.
اما مهمتر از آن، دانش‌آموزان ایرانی هستند که از 5 ماه پیش، جنایتکارانه‌ترین شمایل آمریکا را با چشم خود مشاهده کردند. اگر روزگاری، سرود «آمریکا آمریکا، ننگ به نیرنگ تو- خون جوانان ما می‌چکد از چنگ تو» برای دختران و پسران ایرانی چندان عینی و ملموس نبود، اکنون که خنجر ریاکاری و جنایات آمریکا و اسرائیل به قلب کشورشان را از نزدیک دیده و لمس کرده‌اند، معنا و مفهوم این سرود را بخوبی فهم می‌کنند. امروز دیگر دستان خون‌آلود آمریکا در هیچکدام از جنگ‌ها و کشتارها پنهان نیست و دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی، جنایت‌های آمریکا را نه در ویتنام و کامبوج و جمهوری کره، و نه در لیبی و سوریه و عراق و افغانستان و یمن، و نه فقط در اوکراین و فلسطین، بلکه در خاک سرزمین خود می‌بینند: زمانی که هواپیماهای اسرائیلی و آمریکایی، کودکان و زنان ایرانی را به همراه سرداران و دانشمندان کشورشان ترور می‌کردند و تأسیسات هسته‌ای سرزمین‌شان را هدف قرار می‌دادند.

بله، امسال برای دانش‌آموزان ایرانی که جای خالی بسیاری از دوستان و والدین خود را مشاهده کرده‌اند، «13 آبان» معنا و مفهوم دیگری دارد و باید بخوبی بدانند که تجارب گذشته چقدر ارزشمند است و باید آنرا گرامی بدارند و از آنها درس بگیرند.

حامد صرافپور