تشکیلات رجوی از چند دهه قبل که در بیعت با صدام به بن بست رسید و ماهیت ضد ایرانی و خیانت بارش برای همگان آشکار شد، همه درب های ورود نیرو و حمایت و پشتیبانی های حداقلی را که داشت از دست داد و در قالب یک فرقه یا سکت در حصارهای بسته چه به […]
تشکیلات رجوی از چند دهه قبل که در بیعت با صدام به بن بست رسید و ماهیت ضد ایرانی و خیانت بارش برای همگان آشکار شد، همه درب های ورود نیرو و حمایت و پشتیبانی های حداقلی را که داشت از دست داد و در قالب یک فرقه یا سکت در حصارهای بسته چه به لحاظ فکری و چه فیزیکی قرار گرفت.
در نتیجه ادامه حیات در ارتباط با بیرون از سازمان، چه داخل و چه خارج کشور بسیار سخت و طاقت فرسا شد. این سازمان به لحاظ استراتژیک نیز در بن بست مرگبار قرار گرفت و ناگزیر شد از درون به خود خوری مشغول شود.
“خود خوری ” به این معنا که برای ادامه تنفس، ادامه حیات برای نمایش زنده بودن ناگزیر شد از درون تغذیه نماید.
درست مانند بدن انسان که در هنگامی که تغذیه وجود ندارد شروع به تغذیه از سرمایه درون، عضله سوزی میکند و بتدریج به اسکلت خشک تبدیل میگردد.
سازمان مجاهدین نیز چند دهه است که از سرمایه درون تغذیه میکند که این سرمایه نیز که افراد و اعضای سازمان هستند، به خوراک چرخ گوشت رجوی تبدیل شده و خود هرکدام یک قربانی همین تشکیلات هستند.
حفیظ الله شمس نیز یکی از همین قربانیان فرقه رجوی بود که اخیرا به آغوش مرگ کشیده شد.
این حقیر خودم از نزدیک حفیظ الله شمس، این قربانی به معنای واقعی را میشناختم و مدتها با هم در یگان مهندسی کار کرده ایم و حتی با آمال و آرزو ها، امیال درونی و تمایلاتش آشنا هستم.
او فردی بسیار ساده و آرام بود که در مقابل همه اتفاقات پیرامون تسلیم بود و همین روحیه تسلیم پذیری و بی دفاعش موجب شده بود که جبر تشکیلات را بدون هیچ مقاومتی بپذیرد.
شاید یکی از اشتباهاتش که تاکنون در همین تشکیلات باقی ماند این باشد که بی دفاع و تسلیم پذیر بود.
در مقابل زورگویی های تشکیلات حتی انتقاد هم نمیکرد اگر چه درب های انتقاد به بالا در تشکیلات مجاهدین بسته بود اما ناگزیر بود همه مشکلات را به درون خودش بریزد.
حفیظ الله را در یک کلام میشود ” قربانی ” امیال پلید فرقه رجوی و سران این تشکیلات نامید و در این خصوص تنها حفیظ نیست که قربانی این چرخه ضد انسانی و ضد ایرانی تشکیلات رجویست بلکه بخش بسیار زیادی از نیرو ها تنها قربانی هستند و دقیقا از همین رو و با همین استدلال است که انجمن نجات تشکیل شده و بیش از دو دهه با تلاشهای بی وقفه در صدد یاری رساندن به همین قربانیان است و تاکنون در این زمینه موفقیت های بسیارزیادی هم داشته است.
زمانی که حاکمیت دیکتاتور، ضد بشر و ضد ایرانی مجاهدین برای ادامه حیات خود به هرخیانت و جنایتی متوسل میشود، برای ضدیت با مردم ایران دست به دامان آمریکا و اسرائیل میشود باید تحلیل و سمت گیری دقیق و درستی از این تشکیلات داشته باشیم.
قطعا سران و سیاست گذاران، آمران و عاملان عملیاتهای تروریستی، ترور های کور مردم ایران، مرتکبین جرم و جنایت علیه آحاد مختلف مردم ایران، همدستان اسرائیل و امریکا، کسانیکه در ترور دانشمندان هسته ای، مسئولین نظام و حتی مردم عادی و فرماندهان نظامی مشارکت داشته اند بدون شک و با قاطعیت تمام دشمن قصی القلب محسوب میشوند که هرگونه مماشات با آنها خیانت است.
اما با افرادی که قربانی این تشکیلات هستند باید با اهداف کمک و نجات و رهانیدن آن ها وارد شویم.
علی مرادی


































