بعد از حضورم در جلسه دادگاه محاکمه 104 تن از سران تشکیلات مجاهدین می دانستم که وقتی برگشتم به استان و محل زندگی ام خانواده و بستگانم که از وضعیت من مطلع هستند حرفی نداشته باشند اما می دانستم به دلیل منفور بودن چهره مجاهدین خلق نزد مردم، شاید برخی دوستان کاری، همسایگان و اهالی […]
بعد از حضورم در جلسه دادگاه محاکمه 104 تن از سران تشکیلات مجاهدین می دانستم که وقتی برگشتم به استان و محل زندگی ام خانواده و بستگانم که از وضعیت من مطلع هستند حرفی نداشته باشند اما می دانستم به دلیل منفور بودن چهره مجاهدین خلق نزد مردم، شاید برخی دوستان کاری، همسایگان و اهالی محل وقتی موضوع مرا بدانند حتما واکنش منفی نسبت به سابقه حضورم در تشکیلات رجوی داشته و یا بعد از اطلاع از حضورم در دادگاه ممکن است سئوالاتی از من داشته باشند که من خودم را برای این موضوع آماده کرده بودم.
اتفاقا همینطور هم شد که در زیر نمونه هایی از واکنش های برخی افرادی که از سابقه حضورم در تشکیلات اطلاع نداشتند و صحبت های مرا در دادگاه محاکمه 104 تن از سران تشکیلات شنیده بودند می آورم :
نفر اول فرد تقریبا مسنی بود که تا حدود زیادی شناخت سیاسی داشت: وی وقتی مرا دید گفت یک لحظه صبر کن، راستی دیشب در تلویزیون دیدم که در دادگاه محاکمه رهبران مجاهدین داشتی صحبت می کردی مگر تو با مجاهدین بودی؟
وی ادامه داد واقعا بیکار بودی رفتی با مجاهدین؟! چی شد که جذب آنها شدی، چند سال در عراق بودی؟ که من توضیحاتی در این خصوص به وی دادم.
در آخر وی گفت من از دوران انقلاب رجوی و مجاهدین را می شناختم و اتفاقا از همان موقع نظر مثبتی روی وی و سازمانش نداشتم. کارهایی که رجوی در کشور کرد بخصوص وقتی در دوران جنگ به عراق رفتند و با صدام همدست شد دیگر از وی متنفر شدم نظر من این است که اگر هر تحولی در کشور پیش بیآید می دانم که مجاهدین خلق برای کشور ما گزینه خوبی نیستند. واقعا من برایت متاسف هستم که چندین سال زندگی خودت را با مجاهدین هدر دادی. ولی با اینحال خدا را شکر کن که برگشتی الان هم فقط زندگی کن. من با توضیحاتی که در خصوص علت رفتن با مجاهدین و جدایی از آن و الان شرکت در دادگاه برایش دادم مجددا برایم ابراز تاسف کرد و گفت فقط خدا را شکرکن که برگشتی.
نفر دوم فرد میانسالی بود که فقط اسم مجاهدین را به عنوان منافقین می شناخت: این فرد وقتی مرا دید گفت مگر تو با منافقین بودی؟ منافقین چهره خوبی در بین مردم ندارند. تو گفتی که عکس پدر و مادرم را برداشتند و وقتی پیگیری کردم گفتند از این به بعد پدر و مادرت مسعود و مریم هستند! چرا به تو اینطور گفتند؟ آخه کی می تونه پدر و مادر خودشو نادیده بگیره و صد فحش نثار رجوی کرد و گفت خدا لعنتش کنه.
نفر سوم فرد مسن و کاملا مجاهدین را از دوران انقلاب 22 بهمن می شناخت و بقول خودش اهل مطالعه بود: این فرد وقتی مرا دید گفت نمی دانستم تو قبلا با مجاهدین بودی. میگم بیکار بودی رفتی با مجاهدین ؟! من از همان اوایل انقلاب وقتی رجوی صحبت می کرد متوجه شدم که او فقط برای خودش می زند و احساس خوبی نسبت به او نداشتم. خدا لعنتش کنه خیلی را با سخنرانی هایش گول زد. اما فکر نمی کردم چنین کارهایی در کشور کند اول که جنگ مسلحانه راه انداخت. بعد هم که در دوران جنگ رفت عراق و با متجاوز همدست شد. دیگر واقعا از چشمم افتاد. دلم برای جوان هایی می سوزد که گول حرف های او را خورده و بیهوده عمرشان فنا شد. من معتقدم که رجوی و مجاهدین در ایران جایی ندارند چون چهره خوبی در بین مردم ندارند. بهرحال از اینکه از جمع آنها جدا شدی و به کشور برگشتی کار خوبی کردی و امیدوارم در زندگیت موفق باشی. ولی سعی کن با کسی حرف نزنی چون خیلی ها که نمی دانند تو چرا رفتی با مجاهدین ممکن است برخورد خوبی با تو نداشته باشند چون آنها وجهه خوبی ندارند.
نفر چهارم فردی سن و سال دار و نسبت به وضعیت موجود در کشور هم گلایه داشت: این فرد هم وقتی مرا دید ابتدا کمی با من شوخی کرد و گفت من اصلا باور نمی کنم تو با مجاهدین بوده باشی، آخر مگر مغز خر خورده بودی که رفتی عراق با مجاهدین؟ وقتی من مقداری ماجرا و چرایی پیوستن و جدایی ام از مجاهدین را برایش توضیح دادم آهی کشید و گفت من خودم همه گروه ها از جمله گروه رجوی را از اول انقلاب می شناختم اما هیچگاه از آنها خوشم نمی اومد چون حس می کردم که فقط الکی شلوغ می کنند و فقط به فکر موقعیت خودشان هستند. در همان زمان وقتی شنیدم رجوی رفته عراق به کل از چشمم افتاد. من خودم الان نسبت به وضعیت موجود در کشور گلایه دارم اما معتقدم اگر مملکت بی صاحب بماند بهتر از این است که آن را بسپاریم به رجوی و مجاهدین می دانی چرا ؟ من کاری به حکومت ندارم اما این مجاهدین و حتی همین پسر شاه که در خارج ادعای وطن پرستی دارند وقتی اسرائیل به کشور ما حمله کرد حاضر نشدند آن را محکوم کنند من به آنها می گویم شما با حکومت مشکل دارید اما چرا در مقابل تجاوز اسرائیل که داشت مردم را به کشتن می داد و ساختمان های مردم را ویران می کرد سکوت کردید ؟! بنابراین من شخصا حاضر نیستم مجاهدین و شاهی ها بیآیند امورات مملکت را دست بگیرند.
نفر آخر فردی جوان و همسایه ما بود: وی تا مرا دید خندید و گفت من بدلیل مشغله کاری معمولا وقت نگاه کردن به تلویزیون را ندارم اما در شبکه مجازی عکس تو را دیدم که انگار در یک دادگاهی صحبت می کردی. اتفاقا کنجکاو شدم و کلیپ صحبت هایت را گوش کردم. راستی این مجاهدین کیا هستن؟ چرا عکس مادرت را برداشتند و به تو ندادند. من خیلی ناراحت شدم چرا با تو اینکار را کردند. این یعنی چه که به تو گفتن از این به بعد پدر و مادرت مسعود و مریم هستند! اینها دیگر چه حرامزاده هایی هستند؟! در آخر از من خواست کمی در مورد دادگاهی که در آن شرکت کردم برایش توضیح دهم که وقتی کمی برایش توضیح دادم گفت ول کن من نمی دانم این مجاهدین کی هستن با همان لحن شوخش گفت گور پدر سیاست بچسب به زندگی که خربزه آبه .
نتیجه گیری
واقعیت این است که برخلاف ادعای رجوی و سران تشکیلات آنها نزد مردم ایران نه تنها اعتباری ندارند بلکه عموما روی موضوع خیانت مجاهدین و شخص رجوی که در جنگ تحمیلی همدست صدام شد و در جنگ 12 روزه هم موضعی در محکومیت حملات اسرائیل نگرفتند تاکید و ابراز تنفر می کنند.
من وقتی علت پیوستم به مجاهدین و جدایی از آن را در صحبت با افرادی با آنها روبروشدم توضیح می دادم می گفتند خدا را شکرکن که از دست آنها نجات پیدا کردی .
بنابراین رجوی و سران تشکیلات اش باید بدانند که بیهوده نباید دست و پا بزنند چون مردم ایران هر چند نسبت به وضعیت معیشتی خود گلایه دارند اما آنقدر شعور سیاسی دارند که متوجه خیانت رجوی و دار و دسته شاه بخصوص در جریان تجاوز 12روزه اسرائیل به کشورشان شدند به همین خاطر آنها را نه می بخشند ونه اجازه خواهند داد بر سرنوشت مردم ایران و کشورشان حاکم شوند.
حمید دهدار حسنی


































