داریوش سلام، سلامی به لطافت و مهربانی های دوران کودکی، یادش بخیر چه زود گذشت. خیلی سریع تر از آن چه فکرش را بکنیم! در کمپ مجاهدین چکار می کنی و در چه حالی؟ امیدوارم در کمپ سالم باشی. چندین سال است شما را ندیدم نمی دانم چهره ات چه شکلی شده. چندین نامه برای […]
داریوش سلام، سلامی به لطافت و مهربانی های دوران کودکی، یادش بخیر چه زود گذشت. خیلی سریع تر از آن چه فکرش را بکنیم! در کمپ مجاهدین چکار می کنی و در چه حالی؟ امیدوارم در کمپ سالم باشی. چندین سال است شما را ندیدم نمی دانم چهره ات چه شکلی شده. چندین نامه برای شما نوشتم اما جواب یک نامه مرا ندادی چرا؟ معلوم می شود که در حصار قرار داری و اجازه نداری با خانواده ات تماس برقرار کنی و یا نامه برای برادرت ارسال کنی.
داریوش اگر فریب نمی خوردی الان در کنار خانواده ات بودی، تشکیل خانواده می دادی و زندگی خودت را داشتی. خبرش را دارم در کمپ از زن و بچه خبری نیست و زندگی در کمپ معنی و مفهوم ندارد. فقط خودت را داری از بین می بری. برای چه هدفی؟ چرا خودت را از کمپ نجات نمی دهی. من به شما نمی گویم بیا ایران . خودت را نجات بده و برو به یکی از کشورهای اروپایی آزاد زندگی کن چشمانت به واقعیتها باز می شود دنیای آزاد شیرین است. من برادرت همین را از شما می خواهم.
برادرت – عزیز الله



































