پیام مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل پورحسن
بنام خدای مهربان و هستی بخش سلام نازنینم برادرت مرتضی هستم اسماعیل جان آرزوی بنده و تمام اعضای خانواده صحت و سلامتی و رهایی تو از تشکیلات مافیایی رجوی است و از خدای منان همین را خواهانم. اسماعیل جان ما همه خوبیم و در کنار هم زندگی خوب و خوشی داریم و فقط تو را […]
نامه داود پورعابد به برادر اسیرش فرزان پورعابد در کمپ آلبانی
سلام فرزان جان خوبی برادرم ما همه خوب و سلامتیم ولی بسیار نگران بیخبری تو و دلتنگی تو هستیم. فرزان جان نزدیک به چهار دهه از تو بیخبریم در حالیکه به نقل از جداشده ها حداقل از زنده بودنت باخبر هستیم و میدانیم الان هم در آلبانی و در اسارتگاه مانز بشدت تحت کنترل هستی. […]
نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ مجاهدین خلق
حسن سلام حال شما خوب است؟ خیلی وقت است که از شما خبری ندارم. قبلا گاه گاهی تماسی می گرفتی اما تماس را با خانواده ات قطع کردی. زمانی که شما در عراق بودی من به عراق سفر کردم و دلم به حال شما می سوخت و می خواستم شما را از زندان آزاد کنم. […]
نامه عباس پور جاویدی به برادرش محمد رضا پور جاویدی در کمپ مجاهدین خلق
محمد رضا جان سلام. خوبی؟ سلامتی؟ چند سال است خانواده ات را رها کردی و طی این چند سال تماسی با خانواده ات نداشتی. من حرفهای زیادی دارم که با شما بزنم و ای کاش می توانستم از نزدیک شما را ببینم و با شما درد دل کنم. بعضی اوقات به یاد روزهایی می افتم […]
همه خانواده منتظر شنیدن خبر آزادی تو هستند
برادرم رضا سلام امیدوارم حالت خوب باشد. می دانی بعضی وقتها به چه دلیل اشکم در می آید؟ به این دلیل که برادرم برای کار رفته بود ترکیه، آن اوایل در ترکیه با هم در تماس بودیم و خیالم راحت بود برادرم مشغول کار است. اما چندین سال است برادرم فریب کسانی را خورده که […]
نامه برادر عبدالامیر حزبه پور اسیر فرقه رجوی
عبدالامیر جان سلام امیدوارم حالت تو خوب باشد. ما که این روزها حال خوبی بابت از دست دادن پسرم که بخاطر زنده نگه داشتن یاد تو اسمش را امیر گذاشته بودم، نداریم. همین چند روز پیش مراسم چهلم درگذشتش را برگزار کردیم. برادر خوبم باور کن تازه کمی فرصت کردم درباره غم و اندوه از […]
پیام ابوطالب منصوری به خواهرش حسنی منصوری در کمپ مجاهدین خلق
حسنی خانم خوبی خواهرم به خدا خیلی دلتنگتیم و همیشه به یادت هستیم. همین دیروز آبجی زهرا سراغت را می گرفت و افسوس میخورد که چرا حسنی از آن جهنم رجوی خارج نمیشود تا بتواند یک تماس با ما داشته باشد. حسنی جان تیرماه امسال هم برایت نامه نوشتم و جویای حالت شدم و خواهش […]
نامه محمد حسن پور محمد علی بازکیایی به فرزندش اسماعیل در کمپ مجاهدین خلق
اسماعیل جان سلام خوبی؟ فرزندم چرا حداقل با یک تماس ما را از نگرانی در نمی آوری !؟ ما به لطف خدا خوبیم ولی دلتنگ و چشم انتظار تو هستیم. مادرت که خیلی مریض احوال است و من هم همینطور ولی باید که امورات زندگی مان بگذرد و سعی و تلاشم را داشته باشم. البته […]
پروانه جان سالهاست چشم به راهت هستم
دختر عزیزم پروانه سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد. دخترم وقتی جواب نامه مرا نمی دهی بیشتر در فکر فرو می روم چون از وضعیت جسمی ات اطلاعی ندارم. پروانه جان چرا جواب مادرت را نمی دهی؟ چه بدی از مادرت دیدی غیر از این که عمرم را به پای تو گذاشتم؟! زمانی که […]
علی جان داداش گلم تولدت هزاران بار مبارک
داداش گلم علی جان سلام دوباره ۳۶۵ روز دیگر گذشت و فردا تولدت هست .بله داداشی جان یکسال گذشت و حالا تو ۶۰ ساله شدی. نازنین برادرم تولدت مبارک و پرتکرار. داداشی جان روزهای سال را ماه به ماه و هفته به هفته میشمارم تا برسم به شب تولدت و شکرگزار خدا هستم چونکه داداش […]
نامه خانواده کریمی به فرزند اسیرشان عبدالکریم کریمی در کمپ مجاهدین خلق
سلام فرزندم من مادرت هستم. بارها با محمود برادرت و خانواده برایت نامه نوشتیم و صحبت های ویدیویی خود را از طریق کانال هایی که امروزه در فضای مجازی هستند برای تو به اشتراک گذاشتیم. تا بلکه ببینی و بشنوی و از آن گرفتاری خلاص شوی و باعث بشود تلاش کنی و خودت را نجات […]
چند کلامی با غلامعلی نریمی هم استانی گرفتارم در کمپ رجوی
با سلام خدمت غلامعلی نریمی هم استانی خودم. غلامعلی جان معمولا رساندن خبر ناگوار بخصوص وقتی خبر فوت باشد، خیلی سخت است. اما چون این موضوع چیزی نیست که بتوان آن را تا ابد مخفی نگاه داشت پس لاجرم باید به نحوی فرد مخاطب را از خبر آن مطلع کرد. حال خبری که متاسفانه برای […]