نامه جعفرقلی اکبرنیا به برادرش اصغر اکبرنیا در کمپ آلبانی
با سلام خدمت برادر عزیزم برادر خوبم من چندین بار برای ملاقات با تو به اشرف آمدم ولی هر بار با کارشکنی مسئولین سازمان اجازه دیدار داده نشد و حتی من و خانواده های دیگر را مورد توهین قرار دادند و تعدادی از خانواده ها را زخمی کردند. ولی این اقدامات مانع نشد که از […]
نامه مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی
عمو جان سلام. امیدوارم هر کجا که هستی سلامت باشید . من نگران سلامتی شما هستم. وقتی به عکست نگاه می کنم بیشتر نگران می شوم. ای کاش پیش ما بودی و شما را مداوا می کردیم. عموی عزیزم از وضعیت شما در کمپ آلبانی بی خبریم و نمی دانیم به شما رسیدگی می کنند […]
نامه حمید فرخی به برادرش بهزاد فرخی در کمپ مجاهدین خلق
سلام به برادر خوبم بهزاد بهزاد جان تو هیچ شناختی از سازمان نداشتی ولی به خاطر فریبکاری مسئولین سازمان اسیر آنان شدی و هم چنان در منجلاب مغزشویی آنان گرفتار هستی . من از تو برادر خوبم درخواست دارم که برای یک بار هم شده تصمیم بگیری و بدانی که ادامه زندگی در بیرون از […]
محسن جان همه ما منتظر دیدار تو هستیم
سلام به برادر نازنینم من به همراه همسرم رستم سحر خیز چندین بار به دیدارت در اشرف عراق آمدیم ولی هر بار با کارشکنی مسئولین سازمان اجازه دیدار به من داده نشد و هر بار با زدن سنگ و دادن فحش و ناسزا به استقبال ما آمدند و همچنین تعدادی از خانواده ها را مجروح […]
نامه علیرضا خزایی به برادرش محمد رضا خزایی در کمپ آلبانی
با سلام خدمت برادر عزیزم برادرم هر بار که به دیدار مادر می روم او می گوید که چرا محمد رضا تماس نمی گیرد؟! او مگر کجا زندگی می کند؟ در کجا گرفتار شده که نمی تواند خودش انتخابی داشته باشد؟! من چندین بار برای دیدار با تو به اشرف آمدم ولی هر بار به […]
نامه جهاد مطوری به برادرش ولید اسیر در فرقه رجوی
سلام ولید جان برادرم. خوبی؟ امیدوارم که سلامت باشی. برادر جان ما همچنان نگران وضعیت تو هستیم و منتظریم تا شاید بتوانیم صدایت را بشنویم. برادرم ببین کار به کجا رسیده که دیگر حتی شنیدن صدایت برای ما آرزو شده است. ببخشید از اینکه مدتی نتوانستم برایت نامه بنویسم. البته نه اینکه تو را فراموش […]
سلام به پدری که هیچ وقت نداشتمش
من علی اصغر و خواهرم نسیبه از وقتی کوچک بودیم هرگز پدرمان یعنی عبدالحسین آهنگر طبقی را ندیدیم و اکنون بعد از چندین سال چشم انتظاری مادرم شهربانو جندقیان فوت نمود و این داغ ننگی است بر پیشانی رجوی. پدر خوبم ای کاش با شنیدن این خبر دلت به درد بیاید که چگونه رجوی طی […]
علیرضا جان ببین مامان چقدر پیر شده است
با سلام و آرزوی سلامتی برای برادر نازنینم برادر خوبم علیرضا جان آیا خیانتی که رجوی ها علیه خانواده ات در اطراف اشرف انجام دادند، را ندیدی؟ آیا ندیدی که مادر پیرت را با سنگ و میله های نوک تیز مورد حمله قرار دادند؟ رجوی در درون مناسبات چه به روزتان آورده که حتی وقتی […]
کمپ مجاهدین خلق، کمپ مرگ است
محمد جعفر سلام خوبی برادر جان؟ سلامت هستی؟ ای کاش با خانواده تماس می گرفتی. خانواده ات دشمن تو نیستند و همیشه به تو فکر می کنند. متاسفانه گروهی که در آن هستی، افکار منفی در رابطه با خانواده ات در ذهنت فرو کرده اند و فکر می کنی خانواده ات دشمن تو هستند. برادرم […]
نامه حمیده آغاسی به برادرش محمد رضا آغاسی در کمپ آلبانی
محمد رضا برادر عزیزم سلام امیدوارم حالت خوب باشد. خدا را شکر همه ما خوب هستیم. اما متاسفانه از حال و احوال شما خبری نداریم. چقدر دوست داشتم از نزدیک ببینمت و با هم خاطرات گذشته را مرور کنیم. برادرجان ایام محرم و صفر است و طبق روال سالهای گذشته که من سن و سال […]
نامه سید محمد یعقوبی به هاجر یعقوبی در کمپ آلبانی
سلام به خواهرم. خواهر خوبم من و تو بهتر از هر کسی می دانیم برای چه در مقر مجاهدین زمین گیر شدی و چه زنجیری به پاهایت زده شده است. اما بدان که آن زنجیر در مقابل اراده تو هیچ اهمیتی ندارد. چون تو اصلا سازمان را نمی شناختی ولی متاسفانه در دامی گرفتار شدی […]
نامه فاطمه رضائیان برای برادرش اسماعیل رضائیان اسیر در کمپ مجاهدین خلق
اسماعیل جان سلام خوبی داداشی گلم فاطمه هستم یگانه خواهرت. برادرمان ایوب هم سلام دارد خدمتت. بابا و مامان هم روح شان شاد که نیستند تا مدام پیگیر رهایی تو از شر رجویها باشند. اسماعیل جان بعد از سالها چشم انتظاری که خبری از تو دریافت نکردیم، نهم تیرماه گذشته چیزی حدود دو ماه پیش […]