جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
دلتنگی های خواهر دردمند و چشم به راه علی قلیزاده 17 آذر 1403

دلتنگی های خواهر دردمند و چشم به راه علی قلیزاده

سلام به برادر محبوب و دوست داشتنی خودم. امیدوارم حال دلت خوب باشد. پدر و دیگر اعضای خانواده خوبند و برایت سلام می رسانند. امشب که این نامه را می نویسم مصادف با سالروز شهادت خانم فاطمه زهرا (س) هست. داداشی جونم بیاییم باهم در این روزها و شبهای بسیار معنوی دلهامون را یکی کنیم […]

پیام تصویری محمد رزاقی برای اسماعیل پورحسن در کمپ آلبانی 14 آذر 1403

پیام تصویری محمد رزاقی برای اسماعیل پورحسن در کمپ آلبانی

محمد رزاقی از اعضای سابق مجاهدین خلق در دیداری با خانواده پورحسن، پیامی تصویری برای اسماعیل منتشر کرد. رزاقی که از نزدیک با خانواده پورحسن صحبت کرده و دلتنگی هایشان را دیده است، به اسماعیل یادآور می شود که خانواده بسیار دلتنگ و چشم به راه او هستند و از او می خواهد برگردد. عضو […]

پیام مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل پورحسن 07 آذر 1403

پیام مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل پورحسن

بنام خدای مهربان و هستی بخش سلام نازنینم برادرت مرتضی هستم اسماعیل جان آرزوی بنده و تمام اعضای خانواده صحت و سلامتی و رهایی تو از تشکیلات مافیایی رجوی است و از خدای منان همین را خواهانم. اسماعیل جان ما همه خوبیم و در کنار هم زندگی خوب و خوشی داریم و فقط تو را […]

نامه داود پورعابد به برادر اسیرش فرزان پورعابد در کمپ آلبانی 28 آبان 1403

نامه داود پورعابد به برادر اسیرش فرزان پورعابد در کمپ آلبانی

سلام فرزان جان خوبی برادرم ما همه خوب و سلامتیم ولی بسیار نگران بیخبری تو و دلتنگی تو هستیم. فرزان جان نزدیک به چهار دهه از تو بی‌خبریم در حالیکه به نقل از جداشده ها حداقل از زنده بودنت باخبر هستیم و می‌دانیم الان هم در آلبانی و در اسارتگاه مانز بشدت تحت کنترل هستی. […]

نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ مجاهدین خلق 28 آبان 1403

نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ مجاهدین خلق

حسن سلام حال شما خوب است؟ خیلی وقت است که از شما خبری ندارم. قبلا گاه گاهی تماسی می گرفتی اما تماس را با خانواده ات قطع کردی. زمانی که شما در عراق بودی من به عراق سفر کردم و دلم به حال شما می سوخت و می خواستم شما را از زندان آزاد کنم. […]

نامه عباس پور جاویدی به برادرش محمد رضا پور جاویدی در کمپ مجاهدین خلق 26 آبان 1403

نامه عباس پور جاویدی به برادرش محمد رضا پور جاویدی در کمپ مجاهدین خلق

محمد رضا جان سلام. خوبی؟ سلامتی؟ چند سال است خانواده ات را رها کردی و طی این چند سال تماسی با خانواده ات نداشتی. من حرفهای زیادی دارم که با شما بزنم و ای کاش می توانستم از نزدیک شما را ببینم و با شما درد دل کنم. بعضی اوقات به یاد روزهایی می افتم […]

همه خانواده منتظر شنیدن خبر آزادی تو هستند 23 آبان 1403

همه خانواده منتظر شنیدن خبر آزادی تو هستند

برادرم رضا سلام امیدوارم حالت خوب باشد. می دانی بعضی وقتها به چه دلیل اشکم در می آید؟ به این دلیل که برادرم برای کار رفته بود ترکیه، آن اوایل در ترکیه با هم در تماس بودیم و خیالم راحت بود برادرم مشغول کار است. اما چندین سال است برادرم فریب کسانی را خورده که […]

نامه برادر عبدالامیر حزبه پور اسیر فرقه رجوی 23 آبان 1403

نامه برادر عبدالامیر حزبه پور اسیر فرقه رجوی

عبدالامیر جان سلام امیدوارم حالت تو خوب باشد. ما که این روزها حال خوبی بابت از دست دادن پسرم که بخاطر زنده نگه داشتن یاد تو اسمش را امیر گذاشته بودم، نداریم. همین چند روز پیش مراسم چهلم درگذشتش را برگزار کردیم. برادر خوبم باور کن تازه کمی فرصت کردم درباره غم و اندوه از […]

پیام ابوطالب منصوری به خواهرش حسنی منصوری در کمپ مجاهدین خلق 23 آبان 1403

پیام ابوطالب منصوری به خواهرش حسنی منصوری در کمپ مجاهدین خلق

حسنی خانم خوبی خواهرم به خدا خیلی دلتنگتیم و همیشه به یادت هستیم. همین دیروز آبجی زهرا سراغت را می گرفت و افسوس می‌خورد که چرا حسنی از آن جهنم رجوی خارج نمی‌شود تا بتواند یک تماس با ما داشته باشد. حسنی جان تیرماه امسال هم برایت نامه نوشتم و جویای حالت شدم و خواهش […]

نامه محمد حسن پور محمد علی بازکیایی به فرزندش اسماعیل در کمپ مجاهدین خلق 13 آبان 1403

نامه محمد حسن پور محمد علی بازکیایی به فرزندش اسماعیل در کمپ مجاهدین خلق

اسماعیل جان سلام خوبی؟ فرزندم چرا حداقل با یک تماس ما را از نگرانی در نمی آوری !؟ ما به لطف خدا خوبیم ولی دلتنگ و چشم انتظار تو هستیم. مادرت که خیلی مریض احوال است و من هم همینطور ولی باید که امورات زندگی مان بگذرد و سعی و تلاشم را داشته باشم. البته […]

پروانه جان سالهاست چشم به راهت هستم 08 آبان 1403

پروانه جان سالهاست چشم به راهت هستم

دختر عزیزم پروانه سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد. دخترم وقتی جواب نامه مرا نمی دهی بیشتر در فکر فرو می روم چون از وضعیت جسمی ات اطلاعی ندارم. پروانه جان چرا جواب مادرت را نمی دهی؟ چه بدی از مادرت دیدی غیر از این که عمرم را به پای تو گذاشتم؟! زمانی که […]

علی جان داداش گلم تولدت هزاران بار مبارک 02 آبان 1403

علی جان داداش گلم تولدت هزاران بار مبارک

داداش گلم علی جان سلام دوباره ۳۶۵ روز دیگر گذشت و فردا تولدت هست .بله داداشی جان یکسال گذشت و حالا تو ۶۰ ساله شدی. نازنین برادرم تولدت مبارک و پرتکرار. داداشی جان روزهای سال را ماه به ماه و هفته به هفته می‌شمارم تا برسم به شب تولدت و شکرگزار خدا هستم چونکه داداش […]

blank
blank
blank