رویای مادرانه ـ نامه خانم ثریا عبداللهی به فرزندش امیر اصلان ـ قسمت دوم
نمیدانی امیرم زمانی علی روی دوش پرویزعمو بود، عمو چه میکرد وداد میزد: ای نامرد امیر این رسم مردانگی بود این بود غیرت و شرف تو … علی اقا تا لحظه جان دادن فقط گفت: امیراصلان ولی توحتی یک زنگ هم نزدی که علی بابا صدای تو رو بشنود و در آرامش بمیرد و وقتی پرویزعمو رفت توی قبر که علی بابا رو تو قبر بزارن باز پرویزعمو گفت: عیبی نداره امیراصلان، من بازم برای علی بابات اصلان میشم
دل نوشته ای برای پسرم
پسرم. برای مادرت یکبار بوسیدنت و درآغوش گرفتنت یک حسرت شده وبشدت با بیماری دست به گریبان است. بیماری وکهولت سن وکم بینی و کورچشمی باعث شده دیگرنتواند یک زندگی نرمال داشته باشد. تنها خواسته اش دراین زمانه سخت و بی رحم دیدار توست، همین وبس.پسرم. خودت را ازاین حصاری که دور خودت کشیدی آزاد کن.
حضور آقای طاهر محمدزاده در دفتر انجمن نجات
گفته هایی جا مانده دارم که این گفته درد و دل های پسرت است پسرت مجتبی. چرا او نباید پدرش را ببیند چرا باید داغ ندیدن پدر داغ دوری پدر بر دلش بماند او نیز بی صبرانه منتظر تو است پدری که سالها از او دور بوده نه فقط مجتبی بلکه همسرت هم دوریت را تحمل کرده و سختی های زندگی را به جور کشیده. با آمدن تو گرمی زندگی کل خانواده را دو چندان می کنی. امید آن است که نامه ام را بخوانی و نزد خانواده ات بازگردی و مطمئن باش تمام سعی تلاش خود را برای بازگشت به کشورت انجام خواهم داد.
نامه صمد رجبی شهرستانی به برادرش
برادرم مجید عزیزم صحبت های زیادی با شما دارم ولی طولانی می شود امیدوارم یه خورده فکرت را به کار بیندازی و تصمیم قاطع بگیری. همان طوری که شنیدم الان که اردوگاه شما تغییر کرده و از زندان اولی و خطرناک یعنی (اشرف) بیرون آمدید راحت تر می توانید خود را به سربازان عراقی برسانید و از آنجا خلاصی یابید. می دانم شما را می ترسانند از اینکه اگر بیاید شما آزار و اذیت می کنند، ولی من به عنوان برادرت به شما اعلام می کنم از این خبرها نیست خیلی ها از اشرف فرار کردند
رجوی جان برادر دیگرم اسماعیل اسدی را هم به خطر انداخت
خانواده ما برنامه اعتصاب غذایی که به دستور رجوی و همسر خارجه نشینش برای اسیران باقی مانده در لیبرتی تدارک دیده شده را محکوم می کند و یقین داریم که رجوی علاوه بر شستشوی مغزی برادرم حال قصد دارد با سوءاستفاده ازاحساسات برادرانه وعاطفی او نسبت به کشته شدن برادرش دراشرف، وی را هم دربرنامه ی اعتصاب غذا درلیبرتی به کشتن دهد.
رجوی خود بزرگترین گروگانگیر در دنیاست
آقای حدادی که بشدت نگران سرنوشت برادرش بود گفت متاسفانه چند روز پیش با خبر شدیم که برادرم هم جزء نفرات اعتصاب کننده در کمپ لیبرتی است و این مسئله خانواده ما را حسابی نگران سرنوشت برادرمان کرده است. وی اضافه کرد اگر بحث رجوی مفقودی و به گروگان گرقتن چند تن از سرانش است پس خود وی چه جوابی دارد که به ما بدهد، که 26 سال است برادرمان را بعد ازاغفال درکمپ های خود درعراق بدون اینکه کوچکترین خبری از وی به ما بدهد محبوس و به گروگان گرفته؟
خدا ریشه رجوی را بسوزاند که این چنین دل مرا سوزاند
درغم دوری او بودم که پسر دیگرم هم بنام وحید را دریک سانحه تصادف از دست دادم. خودم هم همراه او بودم و به شدت آسیب دیدم وتا چند ماه که بستری بودم به من نگفتند که وحید فوت کرده، بعد ازاین جریان برادر و خواهرم هم رحمت خدا رفتند حالا بعد از این همه مصیبت، تنها آرزویم این است که قبل از مرگم یکبار دیگر اقبال را ببینم. چون قلب من با باطری کارمی کند وامید زیادی برای زنده ماندن ندارم.خدا ریشه رجوی را بسوزاند که این چنین دل مرا سوزانده است.
درخواست عاجل آقای غلامعلی علاف پور از مجامع بین المللی
اکنون مطلع شدیم که سران سازمان مجاهدین بخاطر مفقود شدن 7 تن ازعناصرخود قصد دارند بقیه نفرات را با نمایش مضحک اعتصاب غذا به کشتن دهند که از قرارمعلوم خواهر اینجانب بنام نسرین علاف پور بر اثراعتصاب غذایی که به او تحمیل شده وضعیت وخیمی دارد و این مسئله عمیقا خانواده ما و بخصوص مادر پیرمان را نگران سرنوشت وسلامتی او کرده است.
خانواده احمد طیاره: واقعا نمونه این رفتار با اسیر را در تاریخ هم نشنیدم!
از طریق دوستان شما که ازعراق آمده بودند متوجه این موضوع شدیم و الان حدود 20 سال می گذرد که ما نه تماس و نه حتی یک نامه از او نداریم. آخر کدام سازمان و یا فردی این همه سال کسی را با دروغ به خدمت می گیرد ولی نمی گذارد که فرد گرفتار شده به خانواده اش کوچکترین خبری برساند که کجاست؟ واقعا نمونه این رفتار با اسیر را من در تاریخ هم نشنیدم!! آقای بهروز طیاره با لبخند تلخی اظهار داشتند که نمی دانم چطور برادرم فریب این سازمان منفوررا خورد و به عراق رفت!!
نامه مادری دردمند به پسرش اسکندر ارجمند
خوب میدانم که دوری از خانواده ات چقدر برایت سخت و طاقت فرساست ؛ خوب میدانم که با خواندن این نامه اکنون تو را دلتنگ تر از قبل می کنم اما اگر نگران حال مادر پیرت هستی باید بگویم که چند وقتی است بیمارم. بیماری که علتش دوری از تو است. قلبی که حال به درد آمده بخاطر ندیدن روی ماه توست. سال هایی که گذشت و تو در کنار ما نبودی اتفاقات خوشایندی در زندگی ما افتاد.
ملاقات با خانواده مهران دژن از اسیران دربند فرقه رجوی
اعضای انجمن ضمن ابراز همدردی با این پدر و مادر، گفتند واقعیت این است که رجوی برای تامین نیروی خود درعراق عواملش را به کشورهای همسایه بخصوص ترکیه می فرستاد تا افراد ایرانی جویای کار و یا خواهان رفتن به کشورهای اروپایی را با ترفند رفتن آسان به اروپا و یا دادن کار فریب دهند و به کمپ اشرف ببرند. تا با انجام ریل مغزشویی آنها را تبدیل به ابزاری برای پیشبرد مقاصد شوم خود کند.
ملاقات انجمن نجات یزد با خانواده غفوری
با توجه به وضعیت فعلی محل جدید استقرار مجاهدین در پایگاه حریه یا همان لیبرتی وتغییر شرایطی که در اشرف حاکم بوده و تسلط و اشراف کامل بر نیروهای خود داشته وهم اینک در این اردوگاه جدید قادر به اداره نیروهای خود با این لحاظ نمی باشد وهمین امر باعث ریزش و فرارنیروها و از طرفی ایجاد اختلافات و دو ویا چند دستگی ها شده بنابراین برای جلوگیری ازاین وضعیت که اگر به همین صورت ادامه پیدا کند نتیجه آن ازهم پاشیدگی بیشتر خواهد بود