اسیربیدادگر – قسمت هفتم
من پاسخ دادم که بر پدر اون حاجی که منظور شماست لعنت.چرا از من میخواهید که من به شما بگویم که عامل حکومت ایران هستم؟ چی گیر شما می آید؟ آیا این چیزی از عقده و کینه ورزی شما راعوض میکند.دنبال حاجی و نفراتش میگردید؟ بسم الله با مرز که فاصله زیادی نداریم.شما در موضعی نیستید که از من سؤال کنید من باید از شما بپرسم که چرا با من و امثال من مثل حاجی رفتار میکنید؟ البته نیاز نیست جواب بدهید
گفتگوی کانون فرهنگی- اجتماعی پیام با آقای علی قشقاوی
سرکوب و ایجاد فشار بر مردم تحت هر عنوان محکوم است اما این را باید در نظر داشته باشیم که هیچ گروه و هیچ دسته ای و هیچ فرقه ای حق ندارد تحت عنوان مبارزه با رژیم، خودش اعمالی را انجام بدهد که صد بار بدتر و زننده تر و زشت تر باشد. نمی توان به مردم گفت چون من در حال مبارزه با رژیم هستم حق دارم زندان و شکنجه و سرکوب داشته باشم و نمی توان به مردم گفت چون من در حال مبارزه با رژیم هستم
یک سئوال از مجاهدین. در گرد همایی پاریس چه می کردید
پس ازدرگیری وحمله مجاهدین در تاریخ 17 ژوئن 2007،در سالن fiap در شهر پاریس که حدود 60 تن از اعضای مجاهدین به سر کردگی محمد حیاتی (سیاوش)که یکی از مسئولین شناخته شده واز کادر های قدیمی وسابقه دار مجاهدین می باشد به چند تن از اعضای سابق مجاهدین که برای یک گرد همائی از سوی انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه ترتیب داده شده بود شرکت کرده بودند
پاسخ خانم نوروزی به انجمن سبز
روزی در زندان با یکی از همین عزیزان بر همین محور صحبت کردیم و چه بسیار اشگ ریختیم صحبتمان این بود که ما اگر نتوانیم با خانواده خود رابطه عاطفی برقرار نمائیم چگونه میتوانیم با کمی دورتر با همسایگان و باز دورتر برای خلق قهرمان ایران داعیه آزادیخواهی و رهایی داشته باشیم که برای برافراشتن پرچم آزادی نیاز به ستونی است که این ستون همانا عاطفه است!
سعید: نامه ای از خانم سوسن نوروزی
نمیدانم تا چه اندازه سعید را میشناختید؟ دریغا که من تا نوجوانی سعید او را بوئیدم و آنگاه رندان به ریا و تزویر، اورا ربودند و افسوس را با همیاری شیون پیشکش مان نمودند. وای برما! که فراق نزدیک به ربع قرن از این عزیز و جگر گوشه امان مجالی دست نداد تا با دیدار دوباره اش یاد حمید و مجید عزیزمان را با او روح بخشیم
نامه ای از خانم سوسن نوروزی به مسعود خدابنده و پاسخی کوتاه
من به بخش به اسارت رفتن روح و روان بازماندگان در تشکیلات کاری ندارم صحبت های شما متین که مطمئن هستیم گوش شنوایی وجود ندارد! ولی حداقل امیدواریم خود آن افراد ماهیت رهبریت اشان را درک کنند وگرنه برای خانم و آقای رجوی و همپالگی هایشان (که نامشان نیز روح هر آدم باشرفی را دچار رعشه میکند) دیگر حسی از عطوفت و محبت باقی نمانده تا نگران تباه شدن عمر بازماندگان تشکیلات باشند
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بگذار برایت شکایت کنم که این شیاطین مجسم در پایداری ام به حقوق فرزندانم و وفاداری بر پیمانی عاطفی و شرعی و قانونی که با همسرم بسته ام، صفاتی برمن بستند که از نوشتن آن کلمات شرم دارم،(حتی از خواندن آن مطالب شیطانی سر برگدانیده و طی دفاعیه های شورانگیز از جانب همرهانم شنیدم).
مجاهدین و تکامل چماقداری ۳
دولت فرانسه یکبار این جمعت شرور را به گابن تبعید کرد و یکبار هم رئیس انها مریم رجوی را دستگیر و بازداشت نمود.اما هنوز این فرقه در کنار گوش کاخ الیزه به سازماندهی تروریسم و چماقداری و گسترش افکار فرقه ای و پراکندن تخم نفاق و کینه بین ایرانیان و توهم پراکنی و دادن آدرس های عوضی برای فراری دادن مزدوران واقعی رژِم مشغول است.
سلام بر جداشدگان از تشکیلات جهنمی شورای باصطلاح مقاومت ملی
از شما دوستان خواهشمندیم به نمایندگی از طرف دیگر اعضاء خانواده در پی خونخواهی سعید عزیزمان و دیگر قربانیان تشکیلات منحوس و سخیف رجویستهای خائن متحد و یکدل به تلاشهای بین المللی ادامه داده و دیگرعزیزانمان که سالها این غم را با سختی و درد بسیار در غربت تحمل کرده اند (تا پدر با خیال سلامتی سعید عزیز خشنود باشد) را یاری نموده تا علیه این مزدوران اقامه دعوی نمایند.
ناگفته هائی از جنایات فرقه تروریستی رجوی
من نیز در این دوران تاریک تحت بیرحمانه ترین انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتم.و شاهد اوج درجه شقاوت، بی رحمی، رذالت و حیوان صفتی مسئولین این فرقه شیطانی بودم. در واقع ماههای قبل از شروع جنگ آمریکا وعراق در سال 2003 را باید یکی از دوران تاریک و پر از جنایت حیات این فرقه دانست. به این دلیل که در این ایام تعداد زیادی از اعضای ناراضی فرقه (افرادی که دیگر حاضر نبودند به زیاده خواهی های رجوی تن دهند) به زندان افتادند و زیر بی رحمانه ترین انواع شکنجه ها قرار گرفتند
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۳
قادر رحمانی: موقعی که وارد ایران شدم پوچی تبلیغات سازمان و رهبران آن را با تمام وجودم حس کردم زیرا با واقعیات جامعه امروز ایران ابدا همخوانی نداشت،ِ صحنه هایی که من در ایران مشاهده کردم در تضاد با تبلیغاتی بود که سازمان راه انداخته است و ترس شدیدی را در ذهن و دل افراد با تبلیغات مداومشان جا انداخته بودند که اگر به ایران بروید با رفتارهای خشن و زننده مواجه خواهید شد و ما می ترسیدیم و در این فکر بودیم که اگر به ایران برویم چه اتفاقی برایمان خواهد افتاد؟؟؟
خشونت درونگروهی در جریانهای سیاسی چپ
برای اینکه یک دوران تاریخی درسی باشد برای نسلهای آینده باید جزئیات آن دوران مشخص شود. یعنی اینکه بدون جزئیات نمیشود دوران تاریخی را بازرسی کرد. اگر بررسی تاریخی بدون در نظر گرفتن جزئیات انجام شود، به نظر من یک کارغیر تخصصی و غیرتاریخی انجام گرفته است. نسل امروز ایران و نسلهای فردا نیاز دارند که گذشته خود را بدانند، به نکات مثبت آن ببالند و از نکات منفی آن درس بگیرند. بنابراین باز شدن این جزئیات اهمیت خاص دارد.