نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت 7

سرکوب عواطف و امیال جنسی

آرش رضایی: در واقع آقای منصور تنهایی از یک زاویه ی نو موضوع طلاق ایدئولوژیک و عوارض و آسیب های آن را بررسی کردند ایشان به نکته جالبی اشاره داشتند ایشان معتقدند فلسفه طراحی نشست های فراگیر در اشرف موسوم به عملیات جاری به بحث طلاق ایدئولوژیک ربط داره. ببینید مسلم و مشخص است که اجبار افراد به طلاق های ایدئولوژیک عوارض و آثار مخرب و وحشتناکی بر روی افراد تشکیلات داشت و در این رابطه مسئولین سازمان در پی راه حل هایی برای جلوگیری از این تاثیرات مخرب و ویرانگر بودند به خصوص در ارتباط با بچه ها و افراد مستقر در قرارگاه اشرف بازخورد طلاق بسیار منفی بود و تاثیرات سوئی بر ذهن و روان آنان گذاشت تاثیراتی ویرانگر که ذهن و روان افراد مستقر در اشرف را بسیار درگیر کرده بود زیرا آنها در محیط تنگ و بسته ای زندگی می کردند و ناگزیر بایستی همه فشارها، استرس ها و سرکوب ها را تحمل می کردند و چاره ای جز این نداشتند. خوب سازمان به این امر خیلی خوب واقف بود. مسئولین سازمان برای اینکه از روند تاثیرگذاری منفی و مخرب طلاق ایدئولوژیک جلوگیری کنند و به اصطلاح خودشان وضعیت نابهنجار پدید آمده را جمع و جور کنند یعنی تاثیرات منفی و سوء ذهن بیمار رجوی را که در چارچوب انقلاب ایدئولوژیک محقق شده بود را محو و کمرنگ کنند نشست مضحک و مخرب عملیات جاری را ابداع کردند. در واقع منصور به واقعیتی اشاره کرد که شاید در واکاوی بحث انقلاب ایدئولوژیک یا طلاق های اجباری و ارتباطش با عملیات جاری کمتر کسی به آن پرداخته است و یا اینکه تا حال این موضوع مغفول مانده و برای اولین بار در این میزگرد به آن اشاره می شود.

ناصر سید بابایی: به نظرم باید گفت نشست عملیات جاری را از دید خیلی بالاتری باید نگاه کنیم امکان نداره که فقط از یک زاویه این نشست را تعریف کرده و در موردش صحبت کنیم و بگویم نشست عملیات جاری بیشتر برای تحقق این نتایج یا خاصیت ها بوده. عملیات جاری را باید از زاویه های گوناگون بررسی کرد. می توان گفت عملیات جاری برای کنترل نه فقط افراد و کادرهای پایین تشکیلات که حتی افراد رده بالای سازمان نیز در تور و زیر ذره بین عملیات جاری بودند و بدین طریق همه افراد تشکیلاتی جز عده معدودی از سران و رهبران تشکیلات تحت کنترل از طریق نشست های عملیات جاری بودند. و از این طریق روی افراد به طور مستمر مطالعه می کردند و زیر نظرشان داشتند. در باره ی تفکر و ذهن افراد و جهت گیریهای حتی ریزشان نیز دقت می کردند که به چه سمت و سوئی ممکن است کشیده بشوند. رابطه های بین افراد را نیز تحت کنترل داشتند و سعی داشتند برای سردی روابط بین افراد، آنان را به هم بدبین کنند تا مبادا گروههای معترض در اشرف پدید بیاید یعنی در نشست عملیات جاری با شگردهای خاص افراد را نسبت به همدیگر بیزار می کردند و اعتماد را در بین افراد از بین می بردند و در حالتی از دشمنی آنان را نگاه می داشتند. دوستی ها را از بین می بردند. اصولا دوستی رفتاری ضد انقلابی بشمار می رفت و به آن نام محفل می گذاشتند که در ادبیات سازمان گناه و جرم بشمار می رفت. در آن نشست سعی داشتند همه افراد را به همدیگر مشکوک کنند تا اگر اتفاقی بیفتد یا رفتار خاصی از فردی سر بزند سریع دوستان و همرزمان وی گزارشش را بی هیچ تردیدی روی میز کار فرماندهان بگذارند. اگر دقیق به این موضوع یعنی فلسفه پیدایی نشست عملیات جاری به قول آرش نگاه کنیم سازمان به این طریق سعی داشت ذهن و حساسیت های افراد را از بیرون از محیط اشرف و تحولات سیاسی و منطقه ای و اخبار روز به روابط داخلی افراد سرگرم کند و نفرات به جای اینکه دنبال اخبار سیاسی و تحولات روز دنیا باشند و روند سیاسی را پیگیری کنند به جان همدیگر بیافتند و در داخل تشکیلات و محیط اشرف سرگرم مسائل حاشیه ای شوند.

آرش رضایی: توضیحات ناصر را بایستی از زوایای گوناگون بررسی کرد و به تصورم ضروری است بحث عملیات جاری را از ابعاد متعددی واکاوی و تجزیه و تحلیل کنیم. خوب به نکات مهمی در این رابطه اشاراتی شد و نیز در مباحث قبلی مهران بحث ” کنترل نامحسوس ” را طرح کردند و ایشان تاکید خاصی هم روی این محور داشت. اما موضوع مهمی که ناصر در مورد آن سخن گفت بحث تفرقه افکنی بین بچه ها و کادرهای تشکیلاتی بوده، اگر ممکن است بیشتر در این رابطه و فلسفه تفرقه افکنی بین نیروهای مستقر در قرارگاههای سازمان در عراق بحث و گفتگو کنیم. متشکرم

ناصر سید بابایی: بین آرش تو خودت که به خوبی می دانی و اشراف داری در مناسبات چه اتفاقات عجیب و غریبی بین بچه ها می افتاد. نفرات و کادرها وقتی که با همدیگر درگیر می شدند از تحولات جاری و سیاسی بیرون از اشرف غافل می شدند و چنان در لاک خود فرو می رفتند که گوئی اینها آدمهای سیاسی و یا دارای آرمان انقلابی نیستند و به هیچوجه حوصله و فرصتی برایشان نمی ماند که در مورد اخبار و حوادث سیاسی روز حساس بشوند و یا پیگیر آن باشند و اینکه در منطقه داره چه اتفاقاتی می افتد و سازمان در چه وضعیتی گرفتار آمده است و چرا رژیم ایران بیش از پیش بر خلاف تحلیل ها و وعده های دروغین سازمان استوار و مصمم به راه خویش ادامه می دهد. یا اینکه در باره ی اوضاع خاورمیانه و یا مواضع آمریکا و انگلیس و رژیم صدام کنجکاو بشوند و در موردش تحلیل بدهند. در این شرایطی که نااگاهی بر افراد سایه می افکند پس سازمان بهتر می توانست بر نیروها به اصطلاح سوار شود و افسارشان را به دست گیرد. در واقع سازمان با طراحی نشست عملیات جاری بیشترین بهره را می برد چرا که انرژی و توان نیروها را به هدر می داد و به تدریج آن را به تحلیل می برد. رهبران سازمان عملیات جاری را طوری طراحی کرده بودند که امکان نداشت فردی در آن نشست شرکت کند و توانش تحلیل نرود. عملیات جاری در دراز مدت تاثیرات عجیبی بر روی افراد می گذاشت یعنی نیروها کاملا تسلیم محض دستورات فرماندهانشان می شدند بدون آنکه قدرت تصمیم گیری و تحلیل مسائل را داشته باشند.

مهران کریم دادی: نظریات شخصی دیگر وجود نداشت. کسی قادر نبود به تحلیل بپردازد و همه از دستورات فرماندهانشان اطاعت کورکورانه می کردند. و سازمان دقیقا دنبال این شرایط و وضعیت بود. و متاسفانه تا حدودی موفق شد با نشست های همه روزه عملیات جاری که هم اکنون نیز ادامه دارد به هدف خود برسد.

ناصر سید بابایی: بله مهران زد به هدف. رهبران سازمان سعی داشتند دیدگاهها و تحلیل ها خودشان را عین وحی منزل بر ذهن افراد غالب کنند و در این میان نظرات هیچکس اهمیتی نداشت و اصلا افراد تشکیلاتی توان تحلیل تحولات سیاسی را نداشتند زیرا همه ذهن ها و افکار افراد در نشست عملیات جاری مغشوش می شد و انگیزه برای کسب آگاهی سیاسی در افراد را به عمد از بین می بردند. خط و خطوطی که در عملیات جاری پیش می کشیدند خط و خطوط سازمان بود و افراد در آن نقشی نداشتند. یعنی یکسری مرز سرخ تعیین کرده بودند تا افراد جرئت چند و چون در مسائل و خط و خطوط سازمان را نیز نداشته باشند و به محض پرسش در باره ی خط و خطوط سازمان افراد را به زیر تیغ می بردند و ادعا می کردند که از مرز سرخ عبور کرده اند و آن گاه نیروها در معرض همه نوع فشار و شکنجه قرار می گرفتند. مثلا در عملیات جاری هنگام فاکت خوانی، افراد باید متوجه می شدند که از مرز سرخ ها عبور نباید بکنند و گر نه در همان نشست دنیا را بر سرش آوار می کردند و فرد احتیاط داشت که حتی در انتقاد از خود نیز مواظب باشد تا مرز سرخ را که خط و خطوط سازمان است به زیر سوال نبرد که در غیر این صورت کارش زار بود و فردایش معلوم نبود سر از کجا و کدام شکنجه گاه در بیارورد. خیلی ها را من می شناسم که در عملیات جاری پس از فاکت خوانی شبانه غیب شدند و بعدا من آنها را ندیدم.

آرش رضایی: مثالی داری بزنی و اسم بیاری؟

ناصر سید بابایی: برای مثال فردی به نام عبدالله به همراه ما در قسمت پذیرش بسر میبرد که هنوز وارد ارتش نشده بود. روزی در پذیرش هنگام عملیات جاری در فاکت خود نوشته بود: من مناسبات سازمان را قبول ندارم و دلایلش را مفصل توضیح داد اما شبانه غیب شد.

آرش رضایی: یعنی بعداً شما ایشان را ندیدید؟

ناصر سید بابایی: نه اصلا عبدالله را ندیدم در ارتش نیز خبری از او نبود و ردی و اثری از عبدالله به دست نیاوردم.

آرش رضایی: اسمش مستعار بود یا اسم اصلیش بود؟

ناصر سید بابایی: مستعار بود.

آرش رضایی: ترک بود؟

ناصر سید بابایی: بله و بچه همدان بود.

آرش رضایی: جدید الورود بود؟

ناصر سید بابایی: بله، جدید الورود بود.

ادامه دارد…

تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا