شنبه, ۲۲ آذر , ۱۴۰۴
افشای ترفند و توطئه فرقه تروریستی رجوی تحت پوش نامه نگاری اعضا به خانواده هایشان – قسمت اول 07 تیر 1396

افشای ترفند و توطئه فرقه تروریستی رجوی تحت پوش نامه نگاری اعضا به خانواده هایشان – قسمت اول

سرکردگان فرقه تروریستی رجوی که بعد از تن دادن به عقب نشینی مفتضحانه به آلبانی وصد البته غلط کردم های غلیظ از شعر و شعارهای ضرورت اشرف نشینی درادامه سوزش از روشنگریهای اعضای جدا شده که با اقبال عمومی وحمایت گسترده خانواده های اعضای تحت اسارت روبرو گشته در ادامه سریال های توطئه های خود […]

فرقه رجوی روز خوش نخواهد داشت 25 خرداد 1396

فرقه رجوی روز خوش نخواهد داشت

چگونه پسرم فریب خورد! خدا از رجوی نگذرد که جوانهای ما را از ما گرفت و روزگار را بر آنها سیاه کرده است.روزی نیست که برای نجات پسرم از چنگال رجوی دعا نکنم و از خدا نخواهم که سزای کار رجوی را در همین دنیا بدهد.

نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی! 25 خرداد 1396

نامه ای به شکوه قاسمی در آلبانی!

چرا اجازه می دهی یک سری که از انسانیت بویی نبردند برای شما تصمیم بگیرند لااقل مابقی عمرت را آزاد زندگی کن و از زندگی لذت ببر تا آنجایِی که من خبر دارم خیلی از اعضاء جدا شدند و به دنبال زندگی خودشان رفتند شما هم می توانی.

برگ سبزی خدمت برادر عزیزم غلامعلی نریمی (کریم) 10 فروردین 1396

برگ سبزی خدمت برادر عزیزم غلامعلی نریمی (کریم)

غلامعلی جان بخدا همه ما همواره به یاد بودیم،پدرومادرمان که لحظه ایی نبوده درفکرتو نباشند ودراین سالیان همیشه چشم انتظار نشستند تا یکباردیگر تورا ببینند مادرکه از بس گریه کرده چشمانش ضعیف شده

آقای عبدی، پدر احمد عبدی اسیر در فرقه تروریستی رجوی در آلبانی، درگذشت 27 دی 1395

آقای عبدی، پدر احمد عبدی اسیر در فرقه تروریستی رجوی در آلبانی، درگذشت

با کمال تأسف و تأثر مطلع شدیم که آقای عبدی که فرزندش احمد عبدی در اسارت فرقه تروریستی رجوی در آلبانی به سر می برد، بعد از مدتی بیماری دار فانی را وداع گفت. او همیشه می گفت که تنها آرزویش اینست که قبل از مرگ پسرش را ببیند و او را در آغوش بگیرد، اما او هرگز به این آرزو نرسید.

ملاقات با خانم طاهره نوروزی در دفتر انجمن نجات گیلان 19 دی 1395

ملاقات با خانم طاهره نوروزی در دفتر انجمن نجات گیلان

خانم طاهره در دیدار با مسول انجمن می گوید: من شخصا امیدم را ازدست ندادم واطمینان خاطردارم که برادر نازنینم هم به زندگی امیدواراست وخبرخوش جدایی و بازگشت به وطن وکانون پرمهرخانواده درآینده ای نه چندان دور اتفاق می افتد.

از کمپ سالمندان رجوی در آلبانی چه خبرها؟ 19 دی 1395

از کمپ سالمندان رجوی در آلبانی چه خبرها؟

در نشست ها و بحث های درون تشکیلاتی و چشم انداز سازی های فرقه ای به اسیران رجوی نوید داده شده که زمینی به اندازه طول و عرض اشرف نه یک متر کمتر و نه یک متر بیشتر از دولت آلبانی خریداری شده که اشرفی در آلبانی بنا نهاده شود

حضور آقای چاسب بیت مشعل در دفتر انجمن نجات شعبه خوزستان 16 دی 1395

حضور آقای چاسب بیت مشعل در دفتر انجمن نجات شعبه خوزستان

حاج آقا بیت مشعل ادامه داد حقیقتا من بعد ازاینکه شنیدم پسرم ازعراق خارج شده خوشحال شدم چون خیالم ازبابت امنیت جانی او راحت شده وفکر می کردم وقتی ازعراق رفت حداقل می تواند آزادانه با ما تماس بگیرد اما مدتی است که بسیار نگران شدم

دیدار یک عضو جداشده با خانم ناهید مرادپور خواهر یحیی مرادپور اسیر در فرقه رجوی 16 دی 1395

دیدار یک عضو جداشده با خانم ناهید مرادپور خواهر یحیی مرادپور اسیر در فرقه رجوی

خانم مرادپور مصرأ خواهان پیگیری وضعیت برادرش بود که انجمن نجات هم ترتیب این ملاقات را به این دلیل داد که آقای جهانشاه سید محمدی از درجه داران همکار آقای یحیی مرادپور وباهم به اسارت در عراق آمدند و در فرقه تروریستی رجوی هم این دو باهم بودند

پیام تسلیت یکی از جدا شده ها به خانواده مرادخانی 16 دی 1395

پیام تسلیت یکی از جدا شده ها به خانواده مرادخانی

با کمال تاثر و دردمندی مطلع شدیم که خانم خدیجه ارغانی بسوی ابدیت شتافت. ایشان مادر فرامرز مرادخانی یکی از اسرای گرفتار در فرقه رجوی است. حقیقتا هیچکس از دل مادران و پدران اسرای فرقه رجوی خبردار نشد!

دیدار با خانواده عبدی 16 دی 1395

دیدار با خانواده عبدی

خانم عبدی می گفت: « حقیقتا دیگر توان قبل را ندارم. پدر احمد (آقای عبدی) نیز به دلیل سانحه ای که برایشان پیش آمد، مریض احوال هستند. تنها چیزی که همچنان به یاد دارد، پسرش احمد است و مستمرا احمد را صدا می کند

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت شانزدهم 11 دی 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت شانزدهم

دیری نپایید که دیگرازجهانگیردست خط ونامه به خانواده نمی رسید ونگرانی شدیدی براعضای خانواده خاصه مادرچشم انتظارش مستولی گشته بود.مادرنگران وپریشان حال به اتفاق دیگرفرزندش اقبال بدنبال ردی ازجگرگوشه اش به شهرطالش ونهایتا به رشت مرکزاستان درجستجوبود تا اینکه ازجانب آزاده ای خبردارشد که دلبندش بواسطه باند مافیایی رجوی ربوده شده ودراسارت آنان درکمپ تحت کنترل اشرف محبوس است

blank
blank
blank