مصاحبه خانم بتول ملکی با آقای گسلر در سوئیس
کتاب” کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک” را من به دوستم عبدالجبار الهاشمی که از تبعیدیان رژیم صدام حسین در سوئیس بود، تقدیم کرده ام. وی از اعضای وقت حزب کمونیست عراق بود که به دلیل مخالفت با حکومت صدام حسین و سیاست های حزب بعث مورد غضب واقع شده بود. اما” کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک” برروی گروه تروریستی مجاهدین خلق در عراق که به ظاهر در مقابل رژیم تهران است، متمرکز شده است. یک سازمان سیاسی نظامی که تبدیل به یک فرقه و دیکتاتوری شده است. من فکر می کنم که جدا از تفاوت بین دیکتاتورها (حکومت صدام حسین و سازمان مجاهدین خلق) تمامی قربانیان آنان به یک اندازه رنج و عذاب می کشند.
گفتگویی پیرامون مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین
شما جزو معدود کسانی هستید که موفق شدید از قلعه اشرف فرار کنید یعنی از خاک عراق و از قلب پایگاههای مجاهدین، آنهم در عراق در دورانی که سربازان عراقی و گارد صدام حسین حضور داشتند. بهرصورت چه چیزی باعث می شود که انسان در مناسباتی که آگاهانه وارد می شود به نقطه ای می رسد که باید فرار کند.مگر آنجا زندان بود که شما می بایست فرار میکردید؟
نامه ابراهیم خدابنده به آقای اسماعیل وفا یغمائی
نمیخواهم سرتان را درد بیاورم. گفتنی زیاد است و امیدوارم فرصتی بشود تا تاریخ شفاهی سازمان مجاهدین خلق و آنچه برای جذب، حفظ و کنترل نیرو و همچنین پول انجام دادند و آنچه که بر سر کسانی که میخواستند جدا شوند آوردند نوشته و تنظیم گردد. در این خصوص صدها و بلکه هزاران شاهد زنده در داخل یا خارج از کشور وجود دارند که هر کدام داستان ها دارند. اگر وزارت اطلاعات توانسته باشد تمامی این افراد را به دروغ گفتن مجبور نماید واقعا شاهکار تاریخی کرده است.
بیانیه شماره دو هیئت مدیره بنیاد خانواده سحر
ظاهرا خانواده ها روی بد نقطه ای انگشت گذاشته اند و سازمان را به شدت به هراس انداخته اند و اتفاقا به نظر میرسد که سازمان مجاهدین خلق بیشتر در بن بست بوده و در خطر فروپاشی قرار گرفته باشد. بقول خانم بتول سلطانی خانواده و مناسبات خانوادگی باطل السحر روابط و مناسبات فرقه ایست و سازمان هم اینرا خوب میداند و به همین دلیل اینچنین به دست و پا افتاده است و رطب و یابس را بهم می بافد تا از زیر بار دیدار آزادانه و بدون واسطه اعضایش با خانواده هایشان شانه خالی کند.
چگونه مجاهدین خلق را بشناسیم؟ – قسمت دوم
جدای از ترتیب بندی و اولویت این سه اصل، سه تم رهبر خود انتصابی – ساختار تشکیلاتی و بازسازی فکری یا همان مغزشویی در سه اصل مورد تاکید اشاره انطباق پذیر می شود. به این ترتیب شاکله انقلاب فرهنگی مجاهدین را که مبتنی بر سه اصل رهبری فردی، تغییر سیستم ارزشی و بازسازی افراد بر اساس متدهای روانکاوانه و مجاب سازی است، می توان مبنای استحاله مجاهدین در فرقه ها تلقی کرد. اگر چه مجاهدین به لحاظ محتوایی و جهت گیری های اجتماعی در صورت امر تفاوت هایی را با گروه های فرقه ای به ذهن متبادر می کند، با این حال تاثیر تعیین کننده این عوامل مجاهدین خلق علیرغم صورت ظاهرا آشتی ناپذیرشان با فرقه ها، سازگاری شکل و
چگونه مجاهدین خلق را بشناسیم؟ – قسمت اول
“در کمتر از پانزده سال، دو بار شاهد پایان مرگ بار آنچه پیروان یک فرقه می توانند به آن هدایت شوند، بوده ایم. در سال 1978، یک عکس هوایی از 912 تن پیروان جیم جونز Jim Jones ملبس به لباس های براق، که با نوشیدنی های حاوی سیانور و همچنین شلیک گلوله در یک جنگل مه آلود در گویانا Guyana کشته شده بودند، در مجلات و تلویزیون عرضه شد، که این عکس هر بار برابر با سالگرد پایان جونزتاون Jonestown مجددا ظاهر می گردد؛ و در اوایل سال 1993، برنامه های خبری تلویزیونی شلیک و کشتار فرقه کورش Koresh را نشان دادند، و سپس چند هفته بعد آتش این موضوع به دشت های تگزاس Texas کشیده شد.” (1) این نمونه ها تنها بخشی از پی آمدها و فجایع حاصل از رشد و گرایش به فرقه ها در زمان حاضر است. به روایت سینگر در حال حاضر تنها در آمریکا بیش از سه تا پنج هزار گروه فرقه ای تحت عناوین و پوشش های مختلف مشغول فعالیت و عضوگیری هستند. متاسفانه به میزان وقوف و اشراف ما به ماهیت و اشکال مختلف، فرقه ها نیز در واکنش متقابل اقدام به یافتن راه حل های تازه برای دور زدن ما می کنند. در حال حاضر
هویت انسانی بزرگترین دشمن فرقه ها و سازمان مجاهدین
“اصل گروهی”ما در برابر آنها” از سیستم اعتقادی”همه چیز یا هیچ چیز” استخراج می شود: حق با ماست، آنها (بیرونی ها، غیر عضوها) اشتباه می کنند، آنها شیطانی، ارشاد نشده، و غیره هستند. هر ایده یا عملی خوب است یا بد است، خالص است یا شیطانی است. کسانی که عضو می شوند به تدریج در جوهره محیطی نقادانه و غیر واقعی فرقه، که تولید کننده احساس گناه و شرمساری است، حل شده و ذاتی شان می شود.
هویت سازی مخرج مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها
هویت تازه از منظر فرقه ای را می توان به ایمان تازه تعبیر کرد. ایمان تازه فرد را با پیوندهای بیرونی تعیین تکلیف و به یک روح و هویت جمعی که همان گروه، دسته، حزب سیاسی و یا هر چیز آئینی و بظاهر باشکوه باشد، پیوند می زند. هوفر در این باره می نویسد:
کتاب گسستن بند و زنجیرها
کتاب” گسستن بند و زنجیرها” توسط آقای استیون حسن به رشته تحریر در آمده است. وی در شجاعتی بی نظیر فعالیت خود را در یکی از فرقه ها درمعرض نقد جدی قرار داد و پس از پی بردن به اشتباهات گذشته خود در صدد کمک به قربانیان در بند فرقه ها برآمد و در این راستا کتاب”گسستن بند و زنجیرها” را بر پایه مبانی و واقعیت های علمی و تجربی نوشت. مجموعاً آقای استیون حسن مدت 23 سال است که مشغول به کار روان درمانی و روشنگری در امور فرقه ها می باشد و تجربه فراوانی در زمینه شناخت و ساختار فرقه های مختلف دارد. همچنین آقای استیون تحصیلات خود را در زمینه مشاوره روح روان در مرکز سلامت روان دانشگاه کمبریج انجام داده است.
پاسخ مسعود بنی صدر به نامه پنجم اوت ابراهیم خدابنده
همچنین تفاوتی بین ایدئولوژی و دین قائل نبود و در نتیجه مدعی وجود حفره هائی در تعریف من از فرقه بود. باری بحث ما به درازا کشید و چندین ساعت ادامه یافت و در نهایت هر دو به این نتیجه رسیدیم که این بحث محتاج یک تحقیق علمی و یک رساله دکترا است. پیشنهاد وی این بود که من عهده دار این تحقیق شوم که بدلیل مشگلات فردی و مادی آنرا رد کردم. غرض از اشاره به این ملاقات بخشی از گفتگوهای فی مابین بود که با بحث بین تو و من و موضوع نامه تو بر میگردد
ریخت شناسی تروریسم، فرقه و سازمان مجاهدین خلق
ریخت شناسی تروریسم، فرقه و سازمان مجاهدین خلق: جناب آقای دکتر مسعودی نیا استاد دانشگاه اصفهان
فرقه و علائم مشخصه فرقه گرائی
در رابطه با فرقه ها صحبت از مغز شوئی هم میشود. بدون شک روش هائی از جمله: مصرف مواد مخدر، کم غذائی، بی خوابی، تحرکات نا موزون بخصوص حرکت سر در بوجود آوردن عدم تعادل در فرد بی تاثیر نیست. در مجموع میزان بکار گیری نکات 1تا 9هستند که درآلودگی یک فرد به روابط فرقه ای تعین کننده میباشند.