ناگفتههای عضو سابق مجاهدین از مسعود و مریم رجوی
رجوی بسیار خودکامه و قدرتطلب است، طوری که خود را برتر از هر رهبری در دنیا دانسته و معتقد است که فقط عقاید و نظرات وی درست است، در رابطه با مردان در جلسات درونی مستمر آنها را زیر علامت سؤال میبرد و در رابطه با زنان نیز مستمراً تحقیر میکرد؛ یعنی حتی به تمام اعضای سازمان با دیده شک مینگرد و از همه نگران است!
اظهارات یکی از اعضای نجات یافته مجاهدین درباره رجوی
حمید منصوری با بیان این که دارا بودن یک رهبر بلامنازع و مطلق از ویژگیهای فرقهداری است گفت: زمانی که من در فرقه رجوی فعالیت میکردم مریم رجوی به گونهای این ویژگی را مطرح میکرد و میگفت هرکس به خدا شک کند گناهش قابل بخشش است ولی شک کردن به رهبری گناهی غیرقابل بخشش به حساب میآید.
نامه ای به دوست قدیمی ام آقای سعید جمالی
اگریادتان باشد درطی سالهای 67 تا 73 به اتفاق یکدیگردربخش روابط خارجی سازمان دربغداد بودیم ودرآنجا با دهها مورد ملاقات رجوی و دیگرسران ازجمله مهدی ابریشمچی – عباس داوری با فرماندهان واستخبارات و مخابرات برخورد داشتیم. ملاقاتهایی که درطی آن کلیه اطلاعات بدست آمده ازایران که بعد ازجمعبندی توسط مسئولین بالای امنیتی عراق جهت طراحی وانجام عملیات نظامی دراختیار فرماندهان نظامی قرارمی گرفت وموشک باران شهرها وتصحیح گرای موشکها وبه کشته دادن دهها نفرازمردم بیگناه یکی ازمحصولات همکاری مشترک بود.
تبریک انجمن نجات به آقای مهرداد امیری
اخیرا با خبر شدیم که آقای مهرداد امیری یکی دیگر از رها شدگان از مناسبات ظلمت و سیاهی رجوی ها موفق به تشکیل زندگی و خانواده شده است.انجمن نجات استان کرمانشاه این ازدواج فرخنده و تشکیل خانواده را که موفقیتی دیگر بعد از فرار از دست رجوی است به این دوست عزیز تبریک گفته و برای ایشان موفقیت روز افزون خواهان است.
سخنی با دوست خوبم امیر صیاحی
همه ما زمانی درسازمان نمی توانستیم ازحق خود دفاع کنیم و محکوم به سکوت و نشستن به انتظار سرنوشت بودیم پس آیا بنظر تو الان که آزاد هستیم سزاوار است که باز سکوت کنیم و از حق خودمان بگذریم وشرح جنایاتی که رجوی درحق ما روا داشته برای ثبت درسینه تاریخ به قضاوت همگان نگذاریم؟ وچرا باید افشای جنایات رجوی را برای بعد بگذاریم؟ آیا باید بگذاریم تا نسل دیگری باز فریب شیادی های رجوی را بخورد و باز مثل ما پروسه ی اسارت ذهنی را تجربه کنند؟
اعمال فشار سرکردگان مجاهدین برای جلوگیری از تماس اعضا با کمیساریای عالی پناهندگان
برخی مسوولان و سرکردگان گروه مجاهدین که در آلبانی به سر میبرند با اعمال فشارهای روحی و تهدید اعضای گروه و خانوادههای آنها سعی دارند تا مانع از جدایی این افراد از گروه شوند که از جمله این سرکردگان میتوان به اسماعیل مرتضایی معروف به جواد خرسان و فرزانه میدانشاهی اشاره کرد.
گفتگوی خانم معینی با انجمن زنان – قسمت ششم
در این قسمت که آهنگ می گفت نگاه کن که آسمان من غرق ستاره می شود بعد مسعود رو به ما دستهایش را باز می کرد و یکی یکی آدمها از خود بیخود می شدند و من در حالیکه شوک شده بودم همان کار را کردم یعنی برگه سفید را نمی دانم چی نوشتم و برگه تایپ شده را امضاء کردم و حلقه را نیز در پاکت گذاشتم و اسم نوشتم و تحویل دادم، حلقه ای که چقدر دوستش داشتم در همین نشست در حالیکه به همسرم فکر می کردم
دیداری دوباره، تولدی دوباره
محمد نجاریان در درد دلهایش با مادر اشاره ای به رخداد 19 فروردین و نجات خودش کرد که چگونه مسئولین سازمان وی را فریب داده بودند و به وی گفته بودند آمدند شما را از بین ببرند و دستور شلیک به شما را به آنها داده اند و خدا را بار دیگر شکر میکرد که توانست زنده از زیر آن زرهی که زیرش کرده بود نجات پیدا کند.
همایش اعضای بازگشتی با عنوان”پیدایی و فرجام یک سازمان” – قسمت چهارم
من که نزدیک به 7 سال را در این مناسبات جهنمی به اسارت گذرانده ام هنوز نتوانسته ام بکلی تصور کنم که بالاخره از این جهنم راحت شده ام. من طی روزهای گذشته که اخبار سیمای آنها را نگاه میکردم، دیدم که هیچ حرفی بطور جدی برای گفتن ندارند. تمامی برنامه ها و زمان پخش را به اخبار سوریه وعراق اختصاص داده اند. خبرهایی که از کشور آلبانی و آلمان می رسد حاکی از این است که نیروهایی که موفق شدند از عراق خارج شوند دست به اعتراض زده اند
افشاگریهای ۴ عضو جدا شده از گروه تروریستی مجاهدین
بعد از 30 خرداد و بعد از آن که سازمان دید توسط مردم طرد شده است به سمت عراق رفت و بعد از چندین ماه نیروهایش را از استانهای غربی به سمت کردستان و از آنجا به داخل عراق برد و تشکیلاتی را به نام تشکیلات مجاهدین خلق تشکیل داد. پس از آن نیز رجوی که به همراه بنیصدر از ایران فرار کرده بود زمینه هماهنگی با صدام را فراهم کرد که در زمان جنگ علیه ایران به حمایت از صدام بپردازد.
من از آمریکا جذب پادگان اشرف شدم
برای من در آن ایام واژه تروریست با معنایی که شما الان به کار میبرید معنا نمییافت. من مدتها در پادگان اشرف بودم. در یک محوطه ۵۰۰ متری که برای یگان ما تعریف شده بود و اجازه خروج از آن را نداشتیم مگر به دلایلی خاص مثل دریافت خدمات پزشکی یا شرکت در یک جلسه. هیچ دوستی نمیتوانستم داشته باشم و فکر میکنم در مجموع در آن شرایط از درون تهی شده بودم.
دو رویکرد متضاد دکتر شریعتی و مجاهدین خلق به پدیده ستیزه جویی و تروریسم
مسعود رجوی در خیال و توهم خود، دکتر شریعتی و اندیشه او را یک رقیب می پنداشت و بدین علت نسبت به دکتر حسادت می کرد مسعود (رجوی) نسبت به شخصیت و اندیشه ی متعالی و توحیدی دکتر شریعتی سخت حس حقارت داشت بررسی و واکاوی سخنانی که مسعود ظاهرا در نقد اندیشه دکتر گفته است منطقی و علمی و نقد سازنده و راستین نیست بهانه جویی و بهتر است اذعان کنم یاوه گویی های یک ذهن بیمار است.