دیدار خانواده های اسیران فرقه رجوی استان مازندران با آقای رضا رجبزاده – قسمت دوم
ایام عید که فرا می رسید به یاد خانواده می افتادم و برای این که دیگران متوجه نشوند وقتی برای استراحت که می رفتم، زیر پتو به حال خانواده ام گریه می کردم چرا که اگر مسئولین متوجه این صحنه می شدند من می بایست در حضور صدها نفر فاکت هایی مربوط خانواده ام را می خواندم و بازخواست می شدم. خیلی ساده نبود در واقع کافی بود آنها بفهمند کسی به خانواده اش فکر کرده است، این بدترین گناه بود و در آن صورت به اتهام وابستگی به خانواده آن فرد را زیر تیغ می بردند.
حضور مجدد رضا رجب زاده در جمع خانواده های چشم انتظارگیلک – قسمت پایانی
گریه امان این مادررنجدیده ازظلم وجور رجوی را برده بود طوریکه دیگرتوان حرف زدن نداشت که آقا رضا با مهربانی که گویی مادرخودش را دیده بود گفت” مادرمن. من ازدیدن صحنه های اینچنینی خیلی به هم میریزم اصلا نمی توانم ناراحتی وگریه شمایان را ببینم. بازباید اول به خدا توکل کنیم وهمزمان برای نجاتشون کمک کنیم.
دیدار اعضای خانواده علیاصغر کلاتهسیفری (اسیر در لیبرتی) با علیمحمد خاتمی
خانواده کلاته سیفری با حضور در دفتر انجمن نجات مشهد دیداری صمیمی و در فضایی کاملاً خودمانی با علیمحمد خاتمی داشتند که شامل پدر، مادر، برادر و خواهران علی اصغر که متاسفانه هنوز در چنگال فرقه رجوی گرفتار است میشدند. پدر و مادر علی اصغر کلاته سیفری با دیدن خاتمی یاد فرزند اسیر خود افتاده بودند و لحظاتی اشک ریختند که این اشکها با لعن و نفرین رجوی همراه بود… در این دیدار خانواده کلاته سیفری که از بازگشت خاتمی خوشحال شده بودند ضمن تبریک به وی از آخرین حال و روز فرزندشان که با هم در یک یکان بودند جویا شدند
مصاحبه با قربانعلی رفیعی بعد از رهایی از فرقه رجوی و بازگشت به میهن – قسمت اول
نقطه شروع تناقض من درفرقه ازهمین جا بود. یکباربه یکی ازمسئولین فرقه گفتم نیرویی که فقط به عشق پول ویا رفتن به اروپا جذب سازمان شود نمی تواند نیروی کارآمدی باشد؟ که جواب داد شما کاری نداشته باشید فقط هرطورشده نفررا بکشانید عراق”انقلاب ایئولوژیک خواهرمریم”آنها را تبدیل به یک مجاهد واقعی ورزمنده تمام عیار برای سازمان می کند!!
رجوی عمروجوانی برادرم را مفت گرفت
عضوجدید رها شده ازتشکیلات مافیایی رجوی درادامه گفتند:”من شکی ندارم که باهمت تحسین برانگیز شما وسایرخانواده های اعضای گرفتاردرفرقه رجوی برادرشما وسایراسرا انگیزه دوچندان برای گسستن ازجهنم رجوی را خواهند داشت وامیدوارم به زودی زود دوستان سابقم ازجمله داود بتوانند با تامل بیشتربرای همیشه خود را ازچنگال رجوی رهانیده وبه دنیای آزاد وکانون پرمهرخانواده که این روزها خودم دارم پس از27 اسارت شیرینی آنرا تجربه میکنم ؛ بازگردند.”
مصاحبه با آقای برات کیخایی جداشده ی از فرقه رجوی
حدود سال 70 بود که بحث طلاق های اجباری عمومی شد و دیگر کسی در اشرف نباید متاهل می شد و حتی متاهل ها هم باید همسر خود را طلاق می دادند و این حکمی بود که تنها خود مسعود رجوی را شامل نمی شد، در این زمان تشکیل خانواده حرام و خانواده کانون فساد معرفی گردید، و جالب اینکه من مجرد بودم و برای جلوگیری از ازدواج امثال من می گفتند اتفاقاً طلاق برای شما حیاتی تر و لزومش اجباری تر هست چرا که شما باید فکر اینکه بخواهید ازدواج کنید را ترک و طلاق بدهید، من مخالفت کردم و به همین دلیل مدتی دور از سایرین در قرنطینه بودم
نامه یک جداشده به خانم ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر
من به عنوان فردی که سالیان سال از عمرم را در این تشکیلات مخوف و فرقه ای گذراندم از شما به عنوان یک مسئول که جان انسانها برایتان ارزش دارد می خواهم به کمک افراد در لیبرتی بیائید و نگذارید دیگر افراد قربانی جاه طلبی شخص رجوی شوند و برای انتقال آنها به کشور ثالث مجموعه اقدامات لازم را انجام دهید و نگذارید بیش از این دوستانمان در لیبرتی قربانی خودخواهی ها و خودکامگی مسعود رجوی شوند و با ترتیب دادن مصاحبه خصوصی با افراد سازمان و ملاقات افراد با خانواده هایشان که سالیان طولانی است در دوری و جدایی از عزیزانشان چشم براه هستند آنها را یاری دهید.
رجوی می خواهد فاجعه دهم شهریورماه ۱۳۹۲ تکرار شود
حال نگرانیم اینست که امثال برادرم بسا برای رجوی بی اهمیت هستند ودرشرایطی که رجوی احساس نیازبکند حتما به بهانه هایی آنان را قربانی خودش خواهد کرد وبه کشتن خواهد داد. شخصا سرموضعگیری مریم رجوی خیلی حساس شدم واحساس میکنم که برخلاف قبل که داعش را عشایرانقلابی قلمداد میکرد الان دارد علیه آنان شدیدا موضعگیری میکند تا آنان را تحریک وجری کند که به لیبرتی حمله کنند واعضای لیبرتی را کشتارکند وبعد همین مریم رجوی خوش گذران با به نمایش گذاشتن عکسهایشان درانظارجهانی مظلوم نمایی کند و بدنبال کسب وکار و تجارت خودش باشد
حضور خانواده نیکزاد رودسری در انجمن نجات گیلان
این اواخریک دهه پیشتر که صدام سرنگون شد وشماری ازاعضای ناراضی از رجوی کنده شدند و به ایران بازگشتند ما توانستیم خوشبختانه با انجمن نجات آشنا شویم وبا این واسطه برایش نامه بنویسیم که بارها درسایت نجات هم اطلاع رسانی شده است وایضا توانستیم همچنانکه اشاره کردم چندباربه عراق مسافرت بکنیم ولیکن هربارازمجاهدین فحش می خوردیم وبا چشمانی اشکباربه ایران برمیگشتیم. پدرومادرمان که طاقت دوری اسماعیل را نداشتند وعمرخود را به شما دادند.
تنها آرزویم در آغوش کشیدن جگر گوشه ام امین است
مادر امین اسدان ازاین دیدارآنقدرهیجان زده شد که درهمان بدو ملاقات با چشمانی اشکبارگفت” خوش آمدی فرزندم. مبارک باشد. مبارک خانواده ات باشد. توبوی جگرگوشه ام امین را برایم آوردی…” همسرم پس ازمسافرت ناموفق به اشرف که برای دیدارامین رفته بودیم عمرش را به شما داد و درحسرت دیدن امین ازمیان ما رفت. حال من ماندم فقط با یک آرزوکه بتوانم قبل ازمرگم جگرگوشه ام را درآغوش بگیرم.
برگزاری نمایشگاه”تروریسم نفاق” در یزد
در حاشیه نماز جمعه این هفته یزد نمایشگاهی با عنوان” تروریسم نفاق” از سوی انجمن نجات استان یزد برپا شد. درحاشیه این نمایشگاه طوماری در محکومیت جنایات مجاهدین وهمدست شدن آنان با جنایات گروه های تکفیری داعش والنصره در بخاک وخون کشیدن مردم مظلوم سوریه وعراق ودرخواست اخراج آنان از خاک عراق ومحاکمه سران جنایت پیشه آن به امضاء مردم نماز گزار رسید.
صاحب خانه از شما خواسته که مزاحم نشوید!
مگر شما نمیدانید که اداره ی امور عراق بدست دولتی است که با رای مردم بر سرکار آمده – که ما دراین خصوص با خوب یابد بودن انتخابات آنها کاری نداشته وطبعا به قوانین موجود درآن کشور توجه داریم- چرا به قوانین دولت عراق که شما هم ساکن آنجا هستید گردن نگذاشته و درکشوری که درهر صورت وطن شما نیست دولتی درمقابل دولت تشکیل میدهید