آقا سید! اقدام جنایتکارانه از طرف چه کسی و در کجا؟
جناب سیدالمحدثین، من خود یکی از صدها شاهد زندۀ جنایتهای شما هستم که نه تنها خود قربانی اعمال ضدانسانی رهبری شما، بلکه شاهد جنایتهایی که به فرمان شما و کسانی چون شما و رهبر شما در بخشهایی از عراق صورت گرفته است بوده ام. پیش از این آقای محمد رزاقی به نمونه ای اشاره کرده بود که در آن شخص شما (یا مسعود رجوی) در یک نشست عمومی گفته اید: «روحانی و متین دفتری از اعضاء شورا گفته اند همه این زندانیان را بکشید، اگر در اروپا برای سازمان به خاطر این مسئله مشکلی پیش بیایید ما خودمان حل و فصل می کنیم!»
از ادعاهای واهی و دمکراسی طلبانه مریم رجوی تا مصادیق سرکوب
. آیا خودسوزی نفرات اعضا در اشرف چه در زمان صدام حسین و چه بعد از آن بخاطر اعمال سرکوب علیه آنان و ضرب و جرح آنان امری توحیدی است؟ آیا اطلاعات مردم میهن تان ایران را به اجنبی و کشور عراق به ازای دریافت وجه فروختن امری سیاسی است و درعرف مبارزات در سایر مناطق تحت ستم جهان هم مبارزین چنین کاری می کنند؟. آیا جرات آن را دارید در همان شبکه ماهواره ای مربوط به مجاهدین میزگرد آزاد گذاشته و فقط و فقط به ازای 20 دقیقه دفاع شما از حیثیت سازمان فقط 10 دقیقه از نفرات جدا شده مودبانه حرفهای خودشان را بزنند؟
خاطرات نشست طعمه در فرقه رجوی – قسمت اول
سال 1380 مقر ما به نام قرارگاه موزرمی به فرماندهی زهره قائمی درخارج ازشهر عماره (عراق) بنا شده بود. من کارهای پشتیبانی را در مقر انجام می دادم معمولا به تمام نقاط مقر سرکشی می کردم. بعد از ظهرها نشست عملیات جاری با افراد رده بالا را زهره قائمی برگزار می کرد. هر موقع از کنار ساختمان ستاد رد می شدم افراد حاضر درنشست سرهمدیگر فریاد می کشیدند و به هم فحش های رکیک می دادند این روال هر روز ادامه داشت.
هشدار: جان مخالفین مسئول اول فرقه رجوی در خطر است
این مخالفت ها اگر چه در ظاهر مخالفت با کاندید مورد نظر رجوی ها بود اما در باطن خود و بدلیل ساختار فرقه یک اعتراض و نه بزرگ به شخص رجوی و مریم قجر بوده است.بنابراین اگر چه رجوی ها بعد از شکست پروژه خارج کردن نام فرقه از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا دنبال این بودند که بگویند فرقه شان فرو نپاشیده و برای گریم کردن چهره دیکتاتور خود به ترفند انتخابات با چند کاندید متوسل شدند
زجر کش کردن بیماران، مسیری که رجوی های شارلاتان از زمان صدام پیمودند
مگر محسن انصاری تا قبل از اینکه دولت جدید عراق کنترل اشرف را دست بگیرد پناهنده فرانسه نبود؟ چرا تا آن زمان با آنکه به اعتراف خودتان می دانستید بیماری صعب العلاج دارد او را به خارج از عراق نفرستادید؟ چرا در آن زمان خودتان و یا هیچ یک از مسئولین فرقه و شورایی های خارجه نشین و جیره خوارتان این موضوع را یاد آوری نمی کردید که این فرد و امثال او پناهنده هستند و می توانند به خارج از عراق بروند؟ چرا در آن زمان گفتن این گونه حرف ها جرم محسوب می شد؟
یادی از مقاومت یاران
روزانه دو الی سه بار درب سلول انفرادی ما برای رفتن به دستشویی باز می شد که من بعضی دفعات پس از بازگشت به سلولم، ابتدا به سلول مجاور که رضا آن جا زندانی بود سرکی می کشیدم تا ببینم او هنوز زنده است و احوالش در این لحظات سخت بحرانی، چگونه است! وقتی می دیدم که زندانبانان به او شعمی دادند تا غذایش را ببیند و بخورد، کمی آرام می شدم. ولی بازهم نگران احوالش بودم
مرگ مهدی افتخاری و ریاکاری مریم رجوی – قسمت اول
بعد از عملیات فروغ و شروع انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری اولین کسی که زیر بار نرفت مهدی افتخاری بود. ولی او نمی دانست به خاطر این مخالفت چه بهای گزافی را باید پرداخت کند. چون پر واضح بود مسعود سر زیاده خواهی و جاه طلبی خود با کسی شوخی نداشت. اینبار جای فرماندهان عوض شد و مسعود فرماندهی یک عملیات درون سازمانی را بر عهده گرفت آن هم برای از دور خارج کردن کسی که (مهدی افتخاری) تا فرق سر به او مدیون بود.
مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله) که بود و چه شد؟
فرمانده فتح الله یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه بود که هم بند رجوی بود، رجوی با چند نفری که هم بند بود یا آنها را در عملیات ها به کشتن داد و یا در قرار گاه حبس نمود تا بتواند خود را قهرمان زندان کند و به بقیه نیروها بگوید که فقط من بودم که در زندان این گروه را رهبری کردم حتی ازهمبندی های موجودش در نشست های درونی استفاده می کرد و تلاش می کرد آنها را به ماموریت بفرستد تا آنها احساس نکنند که در آینده حذف فیزیکی می شوند، یکی از آن قربانیان فرمانده فتح الله بود.
درخواست خانم زهرا میرباقری از مجامع حقوق بشری
رهبران پادگان اشرف برادرم سید علیرضا میرباقری و2 خواهرم را به گروگان گرفتند و مانع خروج آنها و امدن به نزد من و مادرم که از بیماری قلبی و دوری فرزندانش زجر میکشد می شوند. بدینوسیله از تمامی مجامع حقوق بشری و سازمان ملل متحد صلیب سرخ جهانی پارلمان اروپا و بویژه دولت عراق برای آزادی آنها استمداد می طلبم.
خاری درچشم رجوی
نقطه اختلاف مهدی افتخاری با مسعود رجوی ازبحث انقلاب ایدئولوژیک وطلاق شروع شد وبعد ازشکست درعملیات مرصاد که تعداد زیادی ازاعضای سازمان کشته و زخمی و یا اسیر شدند به نقطه اوج خود رسید. بعد ازعملیات مرصاد تمامی اعضای سازمان دراوج تعجب دیدند که وی دیگر درموضع مسئول فرماندهی نیست وبه رده H تیمی یک هوادارمعمولی تنزل پیدا کرده بود رجوی برای درهم شکستن مقاومت وعزم جزم مهدی افتخاری اورا درپایین ترین مواضع، ازجمله باغبانی گمارد.
زهرا میرباقری عضو برجسته مجاهدین از اردوگاه اشرف گریخت
“زهرا میرباقری” یکی از این افراد که عضو شورای فرماندهی اردوگاه اشرف و همچنین از اعضای اصلی گروه مجاهدین بود، در این کنفرانس مطبوعاتی گفت: بارها برای جدا شدن از سازمان (گروه مجاهدین) اقدام کردم و در پایان با همکاری نیروهای عراقی توانستم فرار کنم و به آزادی دست یابم.وی سپس با صدایی بغض آلود افزود: آنها بعد از آنکه از تلاش من برای جدایی مطلع شدند مرا شکنجه جسمی کردند و همین مساله سبب بیماری شدید من شد به طوری که تا مدت ها قادر به ایستادن یا نشستن به مدت طولانی نبودم.
اعلام جدایی آقای غفور فتاحیان از فرقه مجاهدین خلق در پاریس
من عمرم را آنجا گذاشتم بالاخره توانستم از آنجا فرار کنم واقعا یعنی سازمان یک حصارهای تشکیلاتی دارد آنجا که اصلا به این آسانی ها نیست کسی بخواهد مثلا من امروز بگویم فردا از آنجا بروم اینطوری نیست من وقتی که آنجا بودم می دیدم کسی که آنجا اعلام بکنه یعنی لحظه اش را داشته باشد مثلا جدا بشود از این سازمان لحظه اش را داشته باشد برود این لحظه اش را بگوید یا بنویسد و بگوید آقا من این سازمان را نمی خواهم و نمی خواهم اینجا بمانم اینطوری نیست کاری باهاش می کنند دیگه اسم نیاورد که من می خواهم از اینجا بروم