نامه محمد رزاقی به آقای مارتین کوبلر
من از طریق رسانه ها مطلع شدم که مریم قجر یکی از رهبران فرقه رجوی مدعی شده که به درخواست ایشان افراد اشرف حاضر شده اند کمپ اشرف را ترک کنند! این نشان دهنده این واقعیت تلخ هست که نشان می دهد اعضاء اسیر در چنگال رجوی هیچکدام نمی توانند برای ادامه مسیر زندگیشان تصمیم بگیرند و هر انچه سران این فرقه بخواهند ان باید اجراء شود که این باید یک زنگ خطر جدی را به گوش شما برساند که شما با افراد طرف حساب نیستید بلکه با یک فرقه ای که فقط رهبران فرقه حق تصمیم گیری در مورد سرنوشت افراد را دارند.
نامه علی اکبر راستگو به رئیس دیوان عدالت اداری اروپا
رد استیناف دولت فرانسه توسط دادگاه عدالت اداری اروپا، از طرف سازمان مجاهدین طبق معمول بعنوان یک پیروزی بزرگ جشن گرفته می شود در حالیکه مسئله چیز دیگریست و دادگاه رای بر غیرتروریست بودن مجاهدین نداده بلکه فقط بشیوه دادرسی که در آن مجاهدین نتوانستند از حق جوابدهی استفاده بکنند، انتقاد شده است. دادگاه رای داد که به مجاهدین می بایستی این امکان داده می شد برعلیه لیست تروریستی اقامه دعوی بکنند. همین
نامه سرگشاده محمد کرمی به دیوان عدالت اتحادیه اروپا
من بعنوان کسی که نزدیک 30 سال عضو سازمان مجاهدین بودم.شاهد انجام خیلی از کارهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران بودم.از جمله: کشتار مردم بی دفاع ایران،کشتار بعضی از نفرات فقط بصرف اینکه ریش داشتند و حدس می زدند که ازاعضای ارگان های دولتی می توانند باشند.انفجار خط لوله های نفتی ایران، ایجاد رعب وحشت در بین مردم. کشتن افراد معترض و مخالف تشکیلات خود، فرستادن اعضاء مخالف تشکیلات خود به زندان معروف ابوغریب در عراق
نامه خانم نسرین ابراهیمی به خانم مریم سنجابی
مریم رجوی باید نگاهی به اون همه رفاه خودش می کرد واز خجالت خیس عرق می شد ؛ باید از شکنجه روح و روان و جسم تک تک بچه های اشرف شرم می کرد، باید از نداشتن کفش و جوراب بچه های اشرف شرم می کرد که همه به پا درد افتاده بودند و اگر این نفرین شده شرم داشت وقتی باید شرم می کرد که کنار برادر مجاهد جان بولتون می نشست و 50 هزار 50 هزار جلوش می گذاشت و تمام افتخارش جان بولتون می شد ؛ جان بولتونی که برای همه وضعیتش روشنه.
رهبران و سران فرقه رجوی با نزدیک شدن بستن کمپ، به دست و پا زدن افتاده اند
افراد ساکن در کمپ اشرف اقدام جنایتکارانه ای انجام نداده اند. بلکه سران و فرماندهان در اعمال جنایتکارانه دست داشته اند، یا فرمان صادر می کردند که الان تحت پیگرد قانونی هستند. لیست آن افراد از طرف مقامات قضائی عراق صادر شده است. الان تمام تلاش فرقه در به در بردن این افراد از زیر تیغ عدالت است. در همین جا یاد آور می شوم که تمامی اعضاء معترض و جدا شده از فرقه رجوی در هر ارگان بین المللی و حقوق بشری که بخواهد به این مسئله رسیدگی کند به عنوان شاهد حاضر هستیم که شرکت کرده و در این رابطه شهادت بدهیم
آقا سید! اقدام جنایتکارانه از طرف چه کسی و در کجا؟
جناب سیدالمحدثین، من خود یکی از صدها شاهد زندۀ جنایتهای شما هستم که نه تنها خود قربانی اعمال ضدانسانی رهبری شما، بلکه شاهد جنایتهایی که به فرمان شما و کسانی چون شما و رهبر شما در بخشهایی از عراق صورت گرفته است بوده ام. پیش از این آقای محمد رزاقی به نمونه ای اشاره کرده بود که در آن شخص شما (یا مسعود رجوی) در یک نشست عمومی گفته اید: «روحانی و متین دفتری از اعضاء شورا گفته اند همه این زندانیان را بکشید، اگر در اروپا برای سازمان به خاطر این مسئله مشکلی پیش بیایید ما خودمان حل و فصل می کنیم!»
از ادعاهای واهی و دمکراسی طلبانه مریم رجوی تا مصادیق سرکوب
. آیا خودسوزی نفرات اعضا در اشرف چه در زمان صدام حسین و چه بعد از آن بخاطر اعمال سرکوب علیه آنان و ضرب و جرح آنان امری توحیدی است؟ آیا اطلاعات مردم میهن تان ایران را به اجنبی و کشور عراق به ازای دریافت وجه فروختن امری سیاسی است و درعرف مبارزات در سایر مناطق تحت ستم جهان هم مبارزین چنین کاری می کنند؟. آیا جرات آن را دارید در همان شبکه ماهواره ای مربوط به مجاهدین میزگرد آزاد گذاشته و فقط و فقط به ازای 20 دقیقه دفاع شما از حیثیت سازمان فقط 10 دقیقه از نفرات جدا شده مودبانه حرفهای خودشان را بزنند؟
خاطرات نشست طعمه در فرقه رجوی – قسمت اول
سال 1380 مقر ما به نام قرارگاه موزرمی به فرماندهی زهره قائمی درخارج ازشهر عماره (عراق) بنا شده بود. من کارهای پشتیبانی را در مقر انجام می دادم معمولا به تمام نقاط مقر سرکشی می کردم. بعد از ظهرها نشست عملیات جاری با افراد رده بالا را زهره قائمی برگزار می کرد. هر موقع از کنار ساختمان ستاد رد می شدم افراد حاضر درنشست سرهمدیگر فریاد می کشیدند و به هم فحش های رکیک می دادند این روال هر روز ادامه داشت.
هشدار: جان مخالفین مسئول اول فرقه رجوی در خطر است
این مخالفت ها اگر چه در ظاهر مخالفت با کاندید مورد نظر رجوی ها بود اما در باطن خود و بدلیل ساختار فرقه یک اعتراض و نه بزرگ به شخص رجوی و مریم قجر بوده است.بنابراین اگر چه رجوی ها بعد از شکست پروژه خارج کردن نام فرقه از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا دنبال این بودند که بگویند فرقه شان فرو نپاشیده و برای گریم کردن چهره دیکتاتور خود به ترفند انتخابات با چند کاندید متوسل شدند
زجر کش کردن بیماران، مسیری که رجوی های شارلاتان از زمان صدام پیمودند
مگر محسن انصاری تا قبل از اینکه دولت جدید عراق کنترل اشرف را دست بگیرد پناهنده فرانسه نبود؟ چرا تا آن زمان با آنکه به اعتراف خودتان می دانستید بیماری صعب العلاج دارد او را به خارج از عراق نفرستادید؟ چرا در آن زمان خودتان و یا هیچ یک از مسئولین فرقه و شورایی های خارجه نشین و جیره خوارتان این موضوع را یاد آوری نمی کردید که این فرد و امثال او پناهنده هستند و می توانند به خارج از عراق بروند؟ چرا در آن زمان گفتن این گونه حرف ها جرم محسوب می شد؟
یادی از مقاومت یاران
روزانه دو الی سه بار درب سلول انفرادی ما برای رفتن به دستشویی باز می شد که من بعضی دفعات پس از بازگشت به سلولم، ابتدا به سلول مجاور که رضا آن جا زندانی بود سرکی می کشیدم تا ببینم او هنوز زنده است و احوالش در این لحظات سخت بحرانی، چگونه است! وقتی می دیدم که زندانبانان به او شعمی دادند تا غذایش را ببیند و بخورد، کمی آرام می شدم. ولی بازهم نگران احوالش بودم
مرگ مهدی افتخاری و ریاکاری مریم رجوی – قسمت اول
بعد از عملیات فروغ و شروع انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری اولین کسی که زیر بار نرفت مهدی افتخاری بود. ولی او نمی دانست به خاطر این مخالفت چه بهای گزافی را باید پرداخت کند. چون پر واضح بود مسعود سر زیاده خواهی و جاه طلبی خود با کسی شوخی نداشت. اینبار جای فرماندهان عوض شد و مسعود فرماندهی یک عملیات درون سازمانی را بر عهده گرفت آن هم برای از دور خارج کردن کسی که (مهدی افتخاری) تا فرق سر به او مدیون بود.