پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم 29 دی 1399

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم

با حیرت به زمینهای اطراف جاده نگاه می کنم. بعد شلوغی و مراحل قانونی فرودگاه آرام آرام بوی وطن را در عمق ریه هایم احساس می کنم، گاهی نفسهای عمیقی می کشم که بیشتر به آهی بلند شبیه است. راننده گاهی نگاهم می کند، مردی است میانسال، مودب و موقر، هوا کمی داغ است ولی […]

blank
blank
blank